انگشت شست: نشان دهنده قدرت اراده در فرد است. این انگشت با خودِ درونی فرد در
ارتباط است. وقتی به شما گفته می شود که در انگشت شستتان انگشتری
بیندازید، به دقت مراقب تغییراتی که در زندگیتان اتفاق می افتد باشید.
این انگشتر قدرت اراده شما را تقویت خواهد کرد.
انگشت اشاره:
نشان دهنده قدرت، رهبری و جاه طلبی است. این انگشت نشان دهنده یک نوع
قدرت خاص است. این مسئله به خصوص در قدیم الایام وقتی پادشاهان قدرتمند
در انگشت اشاره خود انگشتر می انداختند بیشتر نمود دارد. درنتیجه،
انداختن انگشتر در این انگشت به شما در این زمینه کمک می کند.
افراد شیاد با ترفندهایی عجیب درون برخی زنان
راه پیدا میکنند و به آنها دروغ میگویند.
نویسنده ای با نام کانداس دلانگ رهنمودهایی برای
رهایی از دست کلاهبرداران ارائه کرده است.
علائمی که نشان میدهند شما گرفتار این افراد
شده اید:
* برای
ازدواج با خود شما را تحت فشار قرار میدهند.
ازدواج در زندگی اشخاص از اهمیت
فوق العاده برخوردار است، بنابراین نباید برای آن
شتابی صورت بگیرد. در ازدواج یا خواستگاری غیر
منتظره جوانب احتیاط را رعایت کنید. اگر مردی شما
را وادار به ازدواج میکند، و میگوید پای مرگ و
زندگی در میان است، بدانید که ریگی به کفش دارد.
* پاسخ های مبهم
به گذشته وی
همیشه از فرد مورد نظر
خود درباره گذشته و سوابقش سئوالاتی بپرسید. اگر
از پاسخ دادن طفره میرود، مشکوک شوید. اگر به
سئوالات شما پاسخ میدهد، اما نمیدانید پاسخ های
او درست هستند، اطلاعات مورد نیاز خود را از طریق
اینترنت یا جستجو بدست آورید.
* ارزش مالی نامعلوم
اگر مردی درباره درآمد یا پول خود لاف میزند،
حتی موضوع را بررسی نمایید. از او بخواهید فیش های
حقوقی و مالیاتی خود را به شما نشان بدهد، قبل از
اینکه از لحاظ مالی با یکدیگر شریک شوید. همیشه
اگر اطمینان ندارید دلیل و مدرک بخواهید. همچنین،
اگر همیشه از شما درخواست پول میکند، آگاهانه عمل
بنمایید.
* دروغ
گفتن راجع به سنش
اگر مردی سن خود
را اشتباه میگوید، هشیارانه برخورد کنید. ممکن
است تاریخ تولد خود را با کمی تغییر به شما بگوید،
چرا که شاید تاریخ واقعی تولدش یک جایی باعث حکم
بازداشت او بشود. اگر گفت که تاریخ تولدش در
شناسنامه وی اشتباه شده است یا مواردی از این
قبیل، بدانید که دروغ میگوید. از لحاظ قانونی کسی
حق تغییر تاریخ تولد خود را ندارد.
* شمارههای بیمه
متعدد
شماره های بیمه بازنشستگی
متعدد داشتن، معقول نیست. اگر فردی بیشتر از یک
شماره داشته باشد، نیاز به تحقیق بیشتری دارید.
اگر ادعا میکند که شناسنامه و کارت های شناسایی
او ربوده شده اند، از او مدرک درخواست کنید.
چه چیزی شما
را در نظر فرد کلاهبردار، آسیب پذیر ساخته است:
شاید از لحاظ مالی، با ارزش هستید.
این قبیل افراد در پی زنان پولدار هستند.
البته، الزاما این گونه نیست که حتما پولدار
باشید یا ارثی به شما رسیده باشد. کافی است که
شغلی داشته و درآمدی کسب نموده باشید، همین باعث
جلب توجه افراد شیاد میباشد.
زودباوری و ساده لوحی
شاید شما میل و اشتیاقی به باور کردن حرفهای
افراد کلاهبردار داشته باشید. اما بدانید که این
افراد خیلی مکار هستند. و دروغ گفتن را از سه
سالگی یاد میگیرند.
باور ژست خیلی خوب طرف
مقابل
نباید رفتار نامعلوم و مشکوک
را با عشق اشتباه بگیرید. برای مثال، مردی زمانی
که خانمی در منزل خود نیست به آنجا میرود و لوازم
او را برمی دارد. این ژستی عاشقانه نیست، اگر چه
گاهی این گونه به نظر میرسد. از طرفی این کار
دزدی است.
ثانیا، با این کار قصد دارند زنان
مورد نظر خود را کنترل کنند. همچنین، اگر به محض
آشنایی، از شما خواستگاری کند، باید احتیاط کنید.
احتمال دارد برای صرف غذا شما را به رستورانی دعوت
کند، و موقع پرداخت صورت حساب، بگوید کیف پولش را
در ماشین جا گذاشته است، شما هم باید در جواب
بگویید، اوه، من هم کیفم را در خانه جا گذاشته ام.
دیگر از این بدتر نمی شود. احساس مریضی می
کنید، نمی توانید لب به غذا بزنید و نمی دانید که
چه احساسی دارید و به چه فکر می کنید. اما فکرتان
خیلی مشغول است. یک لحظه خوشحالید و یک لحظه
ناراحت، احساس آشفتگی و بی ثباتی میکنید. چه
اتفاقی برایتان افتاده است؟ چهار هفته ی اولی است
که با شوهر آینده تان قرار ملاقات گذاشته
اید.
اولین چیزی که ممکن است قبل از یک قرار
ملاقات اتفاق بیفتد، احساس آشفتگی و وحشت است.
ممکن است تا به حال برای یافتن مرد ایده آل خود با
افراد زیادی قرار ملاقات داشته باشید، اما هر بار
این احساس رخ می دهد. بعد از قرار، با اینکه همه
چیز عالی و خوشایند بوده باز ممکن است دچار این
احساس شوید، چون اینجاست که مجبور می شوید در مورد
این موقعیت و فرد مزبور کمی فکر کنید. باید تصمیم
بگیرید که آیا می خواهید با این فرد ادامه دهید یا
اینکه همه ی وعده هایی را که شب گذشته با طرف
داشته اید را امروز صبح فراموش کرده اید و نمی
خواهید ادامه دهید. این مسئله برای همه ی ما اتفاق
می افتد. همه ی ما در چنین موقعیت هایی احساس
آشفتگی می کنیم.
برای بسیاری از افراد، روز های
بعد از قرار روزهای فوق العاده ای هستند. احساس
جذابیت و علاقه می کنید و احساس می کنید که کسی
هست که دوستتان می دارد و برایش جذابیت دارید. اما
ممکن است در قرار دوم به این نتیجه برسید که
کاملاً در اشتباه بوده اید و احساستان درست نبوده
است. پس از اتمام قرار ملاقات دوم، باز احساسا فوق
العاده ای به شما دست می دهد چون این بار دیگر
آزمایشی واقعی بوده است و یکدیگر را دقیق تر مورد
بررسی قرار داده اید. وفاداری ها ،قوه ی تعقلتان و
جنبه های دیگر شخصیتیتان مورد آزمایش قرار می
گیرد. تا این مرحله شما نباید هیچگونه رابطه ی
فیزیکی با فرد داشته باشید.
بعد از قرار ملاقات
دوم اگر واقعاً به این فرد علاقه مند شده باشید،
احساس اضطراب و نگرانی خواهید داشت-- نگرانی برای
از دست دادن این فرد. یا ممکن است این نگرانی به
خاطر این باشد که فکر می کنید برای علاقه مند شدن
عجله کرده اید و دوست دارید که از این مسئله خلاص
شوید. اینجاست که ممکن است یک آینده ی ایدآل، دچار
فاجعه و مصیبت شود. دست از نگران بودن بردارید و
بگذارید که زندگی مسیر همیشگی اش را طی کند.
خونسردیتان را حفظ کنید، هیچ جای نگرانی نیست. و
در هیچ کار هم عجله نکنید.
از طرف دیگر ممکن
است هنوز مطمئن نشده باشید که با این فرد صمیمیت
برقرار کنید یا خیر، اما باز هم نگران نباشید.
جذابیت روزهای اول آشنایی با یک فرد در همین است.
در یک رابطه ی طولانی مدت، این روزها دیگر تکرار
نمی شوند، پس سعی کنید که تا می توانید از این جو
لذت ببرید. لزومی ندارد که یک رابطه ی جدیدی حتماً
به ازدواج ختم شود. دیگر چنین طرز فکری نداشته
باشید و از قرارهایتان نهایت لذت را ببرید.
تردیدهای زیادی در روزهای اول آشنایی وجود دارد،
مثل اولین برخورد، اینکه سر قرار بروید یا نه،
اینکه تلفن کنید یا نه، چه می شود اگر او سر موقع
به شما تلفن نکند و...همینطور جلو می رود و هر روز
تردیدها و دوراهی های جدیدی برایتان پیش می آید
مثل اینکه، او را برای صرف قهوه دعوت کنید یا نه،
اینکه با او به سینما بروید یا نه، اگر احساستان
نسبت به او بیشتر شد چه کنید و....باز هم چیزی که
به شما کمک میکند تغییر طرز فکرتان است، باید
بگذارید زندگی روال عادی خود را طی کند، نباید
نگرانی در مورد چیزی به خودتان راه دهید. شما
زندگی همیشگیتان را داشته باشید، سر موقع همیشگی
به باشگاه بروید، کارهایتان را انجام دهید و
نگذارید که زندگیتان از مسیرش منحرف شود.
وقتی
دیر به دیر قرار ملاقات داشته باشید، آن انرژی
لازم برای پیشبرد یک رابطه وجود نخواهد داشت. باید
از همه فرصت هایتان استفاده کنید و با فرد مورد
نظر بگذرانید. اگر فردی را واقعاً دوست داشته
باشید، طبیعتاً می خواهید همیشه با او باشید تا
بتوانید او را بیشتر بشناسید و عاشقش شوید. برای
این منظور باید قرار ملاقات هایتان را بیشتر کنید
تا صمیمیت بین شما بیشتر شود و گرنه فقط وقتتان را
تلف کرده اید.
اولین چهار هفته زمان مهمی است
چون در این دوران است که همدیگر را خواهید شناخت.
اگر بتوانید این دوران را به خوبی پشت سر بگذارید،
حتماً خواهید توانست رابطه ی محکمی ایجاد کنید. به
عقیده ی من بهتر است از هر گونه رابطه ی جنسی در
این دوران و تا قبل از ازدواج خودداری کنید. این
دوران فقط دوران آشنایی است و اینکه ببینید از هر
لحاظ با هم سازگاری دارید یا خیر. دوران پر خاطره
ای خواهد بود، پس سعی کنید بهترین استفاده را
ازاین دوران ببرید.
ممکن است احساس بی ثباتی و
آشفتگی کنید، اما همه ی ما وقتی به گذشته نگاه می
کنیم تا ببینیم عاشق شدنمان چه روندی داشته است،
یاد چهار هفته ی اول آشنایی می افتیم. سعی کنید
این چهار هفته را به قشنگ ترین حالت ممکن بگذرانید
.
حق مردها تقریبا درحال نابود شدن است.موج فمینیستی
50 ساله همه چیز را ویران کرده است. نوعی آشفتگی در
مورد وظایف و مسولیت های زن و مرد در جوامع کنونی به
وجود آمده است. بسیاری از زنان فریاد "ما نیازی به مردها
نـداریم" را سـر داده انـد. تجـاوزهـا و آزار و اذیــت جنـــسی
شـدیــدا افزایش یافته است و زنـهـا تمام مردها را به دلیل
وجود یک چنین مشکلاتی سرزنش می کنند. این امور رویهم رفته باعث از بین رفتن اعتماد به نفس آقایون شده است.
همچنان
که روند فمینیستی در جامعه رواج پیدا می کند، پسرهای جوان در دامن
مادرهایی که چیز زیادی از نیازهای مردانگی نمی دانند، رشد می کنند. مادرها
به فرزندان خود یاد می دهند که همیشه باید تسلیم خانم ها باشند و خودشان
را در اختیار آنها بگذارند. به مردان امروزی آموزش داده اند که باید به
خاطر فیزیک مردانه شان شرمنده باشند و از این بابت عذر خواهی کنند.
رضایت زنان
در
جهانی که مملو از القای قدرت مردانگی است، خود به خود مردها اعتماد به نفس
خود را از دست می دهند. آنها یاد گرفته اند که باید تمام تلاش خود را به
کار گیرند و مطابق میل خانم ها رفتار کنند تا بتوانند به خواست های ناچیز
خود یا همان "مرحمت های " جنسی دست پیدا کنند.
انگار که مردان
امروز بر روی یک تکه نخ باریک در حال حرکت هستند، همیشه ترس این را دارند
که مبادا حرف نادرستی بر زبان آورند، وحشت دارند که احساسات واقعی جنسی
خود را نسبت به یک خانم بروز دهند، از اینکه مورد اهانت و تمسخر خانم ها
قرار بگیرند وحشت زده هستند. در یک کلمه می توان گفت که آنها از سرشت
طبیعی خود می ترسند.
این امور به صورت جزء لاینفک زندگی روزمره
انسان ها در آوده اند. الان برای چند سال است که مردها بالاجبار برای کسب
رضایت خانم ها باید تا زانو جلوی آنها خم شوند. اما آیا این نوع سیاه بازی
ها می تواند در مقابل 5 بیلیون سال سیر تکاملی انسان قد علم کند.
ما در موقعیتهای گوناگون زندگی روزمرّه، عواطف و هیجانات فراوان و متفاوتی
را تجربه میکنیم که تا حدّ زیادی بر تصمیمگیریها، اَعمال و افکار ما تأثیر
میگذارند؛ امّا از آن جا که بشر متمدّن امروز، سعی دارد رفتار خود را
بیشتر به تعقّل و تفکّر نسبت دهد ، بنا بر این ، ارزش کمتری برای عواطف
بشری قائل است. گویی عواطف، در کل موجودیت و هستی انسان، در مرتبه
پایینتری از عقل قرار دارد، گرچه به لحاظ تکاملی، قبل از این که انسانِ به
ظاهر منطقی و متفکّر امروز وجود داشته باشد ، عواطف و هیجانات ، برای
میلیونها سال در سازگاری اجداد ما با شرایط محیط ، نقش بسیار مهمّی
داشتهاند و هنوز هم بشر، بدون عاطفه، احساس پوچی میکند؛ چرا که بسیاری از
مفاهیم زیباشناختی، از عواطف بشر سرچشمه میگیرند و گذشته از این، هیجانات،
در ادامه بقای ما نقش کلیدی دارند.
ازدواج، نمونه بارزی است از تبادل هیجانها و عواطف مثبت انسانی نسبت به
انسان دیگر که در صورت موفقیت حالتی از شادکامی یا همان رضایت از زندگی
است.
شناخت هیجانات، رمز کامروایی و ناکامی
متأسّفانه امروزه انسان، از نقش هیجانات خود ـکه عامل بسیار مهمی در
انگیزش و رفتار هستندـ، آگاهی کمی دارد. ما برای بیان بسیاری از عواطف
خود، دچار فقر کلامی هستیم و واژه توصیفکننده حالت خود را نمیدانیم. این
حالت، منجر به فقر ارتباطی بین همسران نیز میشود. شادکامی و سلامت ذهنی،
در برگیرنده احساسات مثبتی مانند: لذّت، آرامش، حسّ جریان داشتن و شیفتگی
در زندگی است.
ازدواج میتواند عواطف مثبت را در زندگی مشترک، جاری و تقویت کند. عواطف مثبت، سه دستهاند:
1. آنهایی که به گذشته مربوط هستند.
2. آنهایی که به زمان حال تعلّق دارند.
3. آنچه به آینده مربوط است.
عواطف مثبت مربوط به گذشته، شامل: رضایت خاطر، خرسندی، کامیابی و حسّ سرافرازی میشود. خوشبینی، امید، ایمان و اطمینان نیز عواطف اصلی مربوط به آیندهاند؛ امّا عواطف مثبت مربوط به زمان حال،
دو طبقه متمایز: لذّات زودگذر و کامروایی پایدار را تشکیل میدهند. لذّات
زودگذر، از کانالهای حسّی به دست میآیند، مانند: احساسات ناشی از روابط
جنسی، بوهای خوش و مزههای مطبوع.
تحقّق اهداف عملی زندگی زناشویی و هدف های عاطفی هر یک از همسران ، مستلزم
روحیه همکاری در برنامهریزی، تصمیمگیری، تقسیم منطقی کار و اجرای مؤثّر آن
است.
ازدواج، حرکتی بین هیجانات مثبت و منفی
نظر به این که ازدواج، پیوندی عاطفی است، میتوان عواطف مثبت و منفی را در
فرایند آن، تجربه کرد. یعنی آمیزهای از شادکامی و تلخکامی. ازدواج،
ظرفیتهای درونی بسیاری دارد تا بتواند عواطف مثبت را در فرایند زندگی و
شدن، به ظهور برساند و آنها را تقویت کند.
امّا واقعیت، آن است که زندگی، آمیزهای از شادیها و ناراحتیهاست. زوجهایی
موفّقاند که درصد شادکامیشان بیش از شکستهایشان باشد. با توجّه به تغییر و
تحوّلات دهههای اخیر، نگرش نسبت به خانواده و سازمان آن، متحوّل گردیده و
نیاز به یادگیری مهارتهای جدید ، احساس میشود.
داشتن ارتباط سالم و در عین حال طولانی با همسر، کارِ دشواری است و
نیازمند برقراری تعادل و توازن میان زن و شوهر است؛ زیرا کشش از هر سو
بسیار نیرومند است: از یک سو میخواهیم جدا و مستقل باشیم و از حقوق فردی
خود به بهترین وجه، بهرهمند شویم و از سوی دیگر، به برقراری ارتباط و
دوستی با همسر، شدیداً نیازمندیم و ناچار، باید یا به گروه دوستان و یا
خانواده تعلّق داشته باشیم.
هنگامی که زوجها، تعادل بین این دو کشش را از دست بدهند، مشکلات زندگیشان آغاز خواهد شد و از شادکامی، فاصله میگیرند.
نداشتن مهارتهای لازم و طرز تلقّیهای مناسب ، روابط زن و شوهر را با مشکل
رو به رو میسازد، در حالی که اگر قرار باشد زن و شوهر، به هدفهای عملی
زندگی زناشویی (انجام دادن وظایف روزمرّه، اداره خانواده، اداره امور
مالی، تربیت فرزندان و...) و هدفهای عاطفی خود ، جامه عمل بپوشانند ، به
آن دو، نیاز مبرم دارند. تحقّق این اهداف، مستلزم روحیه همکاری در
برنامهریزی، تصمیمگیری، تقسیم منطقی کار و اجرای مؤثّر آن است.
ازدواج، اگر میخواهد همراه با شادکامی باشد، باید با عشق همراه باشد.
از طرفی ازدواج، در مرتبه دوم اهمیت است و آنچه بیش از خودِ ازدواج اهمیت
دارد ، عشق است. ازدواج، اگر میخواهد همراه با شادکامی باشد، باید با عشق
همراه باشد.اگر افراد تنها بنا بر مصلحت های گوناگون در کنار هم زندگی
کنند ،زندگی شان خشک و بی روح بوده و شادکامی طرفین را همراه ندارد.
ازدواجهای امروزی، بیشتر با پیشفرضها و تعصّبات گوناگونی درباره موضوعات
عاطفی و فعّالیتهای زندگی انجام میگیرند که به مرور زمان، به کشمکشها و
اختلافات اساسی در زندگی میانجامند و در نهایت نیز شاید طلاق، تنها چاره
کار باشد.برای اینکه دچار این مشکلات نشوید و خدایی نکرده ناامید از داشتن
رابطه ی زناشویی موفق نباشید