اعتماد: مردی که در پی سوءظن خونین به خواهرزاده کوچکش او را به طرز فجیعی به قتل رسانده است توسط پلیس دستگیر شد.
20 روز پیش زنی به ماموران پلیس خاش مراجعه کرد و گفت دختر 11ساله اش به نام ساعده از خانه خارج شده و دیگر بازنگشته است.
این زن گفت؛ دختر من بسیار آرام بود. او هیچ کس را اذیت نمی کرد و بدون اینکه به من چیزی بگوید از خانه خارج نمی شد و نمی دانم چه اتفاقی افتاده که او گم شده است.
بعد از تشکیل پرونده تحقیقات در این زمینه آغاز شد و ماموران با توجه به سن این دختر ابتدا فرضیه فرار از خانه را مطرح کردند اما این فرضیه خیلی زود باطل شد چراکه دخترک رابطه خوبی با خانواده اش داشت و هیچ رفتار مشکوکی از وی که نشان دهد او احتمالاً با پسری رابطه داشته است مشاهده نشده بود.
بنابر این تحقیقات برای مشخص شدن سرنوشت این دختر ادامه یافت تا اینکه بعد از دو هفته ماموران جسد دختری را پیدا کردند که با توجه به مشخصات ارائه شده از سوی مادر ساعده شبیه به او بود.
ساعاتی بعد از کشف این جسد تلفن خانه مادر ساعده به صدا درآمد و ماموران او را برای شناسایی هویت جنازه به پزشکی قانونی دعوت کردند. این زن بعد از دیدن پیکر قربانی تایید کرد جسد متعلق به دخترش است.
نحوه به قتل رساندن این دختر و شدت ضرباتی که به وی وارد شده بود نشان می داد قاتل یک آشنا است و کینه یی عمیق از دختر 11ساله یا خانواده اش به دل داشته است.
گام بعدی که ماموران در این پرونده برداشتند زیر نظر گرفتن اعضای نزدیک خانواده او بود. در این میان رفتارهای مشکوک دایی ساعده این احتمال را مطرح کرد که او در قتل نقش داشته است. این فرضیه زمانی قوت گرفت که مشخص شد آخرین فردی که ساعده را دیده دایی او بوده است.
بالاخره دایی ساعده به دستور بازپرس دستگیر شد. مرد جوان بعد از چند روز بازجویی به قتل اقرار کرد.
وی گفت؛ مدتی بود به رفتار ساعده مشکوک شده بودم. فکر می کردم او با افراد زیادی در ارتباط است و به همین خاطر هم تصمیم گرفتم این لکه ننگ را از دامان خانواده پاک کنم. روز حادثه او را به بهانه اینکه می خواهم به میهمانی ببرم سوار موتورم کردم. ساعده پشت من نشسته بود و چون ما رابطه نزدیکی با هم داشتیم به من اعتماد کرد. او را به بیابان های اطراف خاش بردم و با چاقو به جانش افتادم. آنقدر بر بدنش ضربه زدم که جانش را از دست داد و غرق در خون روی زمین افتاد. سپس من به سمت خانه خواهرم حرکت کردم. زمانی که به منزل او رسیدم دیدم خواهرم نگران و ناراحت است. پرسیدم چه شده که او جواب داد ساعده گم شده است. وقتی چهره نگران خواهرم را دیدم تازه فهمیدم چه کرده ام و از کارم پشیمان شدم اما دیگر فایده یی نداشت. خواهرم خواست به اداره پلیس برود که من سعی کردم جلوی او را بگیرم. موفق شدم چند ساعتی مانع وی شوم. به خواهرم گفتم همه جا را می گردم تا ساعده را پیدا کنم، او هم قبول کرد اما زمانی که نتوانستم دخترش را به منزل برگردانم دیگر هیچ چیز جلودارش نبود و ماموران را باخبر کرد.
جام جم آنلاین: زنی که برای پایان دادن به اختلافات خانوادگیاش ، دوست همسرش را به بهانه بهنام کردن سند یک آپارتمان برای کشتن شوهرش اجیر کرده بود ، به اتفاق همدستش در یکی از محلههای کرج دستگیر شد.
21 شامگاه چهارم تیر امسال زنی با مرکز فوریتهای پلیسی 110 کرج تماس گرفت و از مرگ شوهرش در حمام خانهای واقع در بلوار شهرداری گوهردشت کرج خبر داد.
پس از تماس این زن با پلیس، کارآگاهان جنایی استان تهران به محل حادثه عزیمت کردند که معلوم شد، جسد مرد صاحبخانه شیرمحمد در حمام افتاده و از مرگ وی چندساعتی میگذرد.
به این ترتیب کارآگاهان موضوع را به رضایی، بازپرس کشیک ویژه قتل کرج اطلاع دادند و با هماهنگی قضایی جسد به پزشکی قانونی و همسر وی معصومه برای تحقیقات به مرکز پلیس انتقال یافت.
این زن در اظهاراتش به پلیس گفت: شب حادثه شوهرم به حمام رفت. بعد از چند ساعت وقتی دیدم خبری از او نیست، در حمام را باز کردم و با جسد وی که در کف حمام افتاده بود، روبهرو شدم. بلافاصله با اورژانس و پلیس تماس گرفتم. به دنبال اظهارات این زن، تحقیقات ادامه داشت تا اینکه کارشناسان پزشکی قانونی نظر دادند شیرمحمد براثر ضربههای متعدد به کتف و گردن به قتل رسیده است.
ردپای یک آشنا در قتل
کارآگاهان در ادامه تحقیقات متوجه شدند که مقتول از چندی قبل یکی از دوستان قدیمی خود به نام رحمتالله را پس از سالها ملاقات کرده است و پس از آن ارتباط خانوادگی آنها آغاز شده است و حتی روز حادثه در حوالی خانه مقتول، او را دیدهاند اما پس از مرگ وی به طرز مرموزی ناپدید شده است.
با مشخص شدن این موضوع و باتوجه به اینکه از منزل مقتول اموالی به سرقت نرفته بود، این فرضیه که وی قربانی انتقامگیری شده است قوت گرفت و رحمتالله به عنوان مظنون در قتل تحت تعقیب قرار گرفت.
سرانجام روز 13 تیر امسال متهم در یکی از محلههای کرج دستگیر و برای ادامه تحقیقات به اداره جنایی آگاهی استان تهران منتقل شد و مورد بازجویی قرار گرفت و هرگونه دخالت در مرگ دوستش را انکار کرد تا عاقبت پس از مواجهه با همسر مقتول، به قتل شیرمحمد اعتراف کرد.
قتل دوست به خاطر دریافت سند خانه
رحمتالله متهم به قتل در اظهاراتش به پلیس گفت: از دوستان قدیمی شیرمحمد بودم و 12 سال میشد که خبری از هم نداشتیم تا اینکه بهمن سال گذشته وقتی همراه همسرم به یک مرکز خرید رفته بودم، او را در یکی از محلههای کرج دیدم و به این ترتیب، رفت و آمد خانوادگیمان دوباره شروع شد و هفتهای چند مرتبه او را میدیدم.
متهم به قتل ادامه داد: به دنبال این رفت و آمد به خانه دوستم، همسرش بیان کرد او مدام بهانه میگیرد و با او مشاجره میکند و وی را کتک میزند و دیگر قادر به ادامه زندگی با او نیست و هر مرتبه که تصمیم به جدایی از شوهرش میگیرد، او حاضر به جدایی نمیشود و بنای ناسازگاری را میگذارد و حتی چندی قبل به خاطر اینکه واسطه شده بود تا پولی را به یکی از اقوام قرض دهد و او با تاخیر این پول را پس داده بود، یک هفته از شوهرش کتک خورده است.
وی افزود: همسر دوستم، آنقدر از بدبختیهایش گفت که کمکم از دوستم بدم آمد و کمتر به ملاقاتش میرفتم.
متهم: زن مقتول اجیرم کرد
متهم به قتل افزود: یک هفته قبل، معصومه - زن مقتول - تلفنی با من تماس گرفت و با من قرار ملاقات گذاشت، وقتی با او دیدار کردم او از من خواست، اگر شوهرش را به قتل برسانم، خانهای برایم میخرد و سند آن را به نامم میکند. ابتدا قبول نکردم، اما آنقدر خواستهاش را تکرار کرد که وسوسه شدم و تصمیم به قتل شیرمحمد گرفتم و اجیر خواسته این زن شدم.
در تماسهای بعدی، نحوه چگونگی قتل و تاریخ آن را با وی درمیان گذاشتم بنابراین، روز حادثه طبق نقشه قبلی، همسر مقتول با من تماس گرفت و بیان کرد به بهانه ملاقات با برادرزادهاش از خانه خارج میشود و میتوانم برای کشتن شوهرش به منزل آنها بروم.
روز حادثه چوبدستیای در خیابان پیدا کردم و وقتی به منزل شیرمحمد رفتم در فرصتی مناسب، آن را در یکی از اتاقها پنهان کردم. ناهار را با هم خوردیم. بعدازظهر او به حمام رفت و آن موقع بود که تصمیم گرفتم نقشهام را عملی کنم.
متهم به قتل در ادامه اظهاراتش گفت: دوستم وقتی به حمام رفت، از من خواست لباسهایش را بیاورم که در همین موقع به یاد حرفهای همسرش و قول خرید خانهای که به من داده بود، افتادم و با برداشتن چوبدستی به حمام خانه رفتم. ضربههای متعددی به گردن و کتف وی زدم. وقتی مطمئن شدم او مرده، چوبدستی را برداشتم و از خانه فرار کردم و طی تماس با معصومه گفتم که شوهرش را به قتل رساندهام و از او خواستم به خانه مراجعه کند و چند روز دیگر سند خانهای که قولش را داده بود در اختیارم قرار دهد.
آن شب چوبدستی را در جوی آب انداختم و به خانهام بازگشتم و پنهان شدم تا همسر مقتول به قولش عمل کند که خبری از او نشد و من دستگیر شدم. به دنبال اظهارات متهم به قتل، همسر مقتول هم گفتههای وی را پذیرفت.
3 شرور پس از ایجاد مزاحمت برای یک دختر جوان که در زمینه خبرنگاری فعالیت میکند، او را بشدت کتک زده و با سرقت اموالش متواری شدند.
بخشوده، بازپرس شعبه چهار دادسرای ناحیه 16 با اشاره به این پرونده به جامجم گفت: به دنبال تماس مردی با مرکز فوریتهای پلیسی 110 در ارتباط با این که 2 دختر جوان در جنوب تهران از سوی 3 شرور مورد حمله قرار گرفته و بشدت مجروح شدهاند ، ماموران با عزیمت به محل متوجه شدند ، پس از این درگیری هنگامی که 3 جوان موتورسوار به 2 دختر جوان حملهور شدهاند یکی از آنها مجروح شده و با فرار 3 شرور موتورسوار ، دختر مجروح همراه دختر دیگری که با او بوده برای مداوا با یک خودروی عبوری به بیمارستان منتقل شده است.
بازپرس پرونده گفت: پس از تحقیقات مقدماتی در حالی که موضوع در دستور کار ماموران قرار داشت، دختر مجروح با مراجعه به کلانتری، با معرفی خود به عنوان خبرنگار یکی از روزنامهها بیان کرد، هنگامی که با یکی از دوستانم در جنوب تهران عازم منزل یکی دیگر از دوستان خود بودیم، 3 شرور موتورسوار برای ما ایجاد مزاحمت کرده و عینک دوستم را برداشتند و وقتی نسبت به این رفتارشان اعتراض کردیم، آنها به سوی ما حملهور شدند و پس از ضرب و جرح من، هنگامی که یکی از آنها اقدام به ربودن کیفم کرد، من نیز در یک لحظه تلفن همراه او را که به گردنش آویزان بود، کشیدم که وی با باقی گذاشتن تلفن همراه خود و سرقت کیف من متواری شد و من نیز با کمک یک خودروی عبوری به بیمارستان رفتم.
بخشوده افزود: به دنبال این شکایت، دستور قضایی لازم در این ارتباط صادر شد و با ارجاع پرونده به ماموران انتظامی، آنها متوجه شدند مرد شروری که کیف دختر جوان را سرقت کرده و تلفن همراه خود را در محل سرقت باقی گذاشته، مدام در حال تماس با تلفن خود است. به دنبال این تماسها و آموزش مناسب به دختر جوان، قرار شد تا فرد شرور در محلی که دختر جوان تعیین کرده، حاضر شود تا کیف وی را تحویل دهد و تلفن همراه خود را پس بگیرد.
یک ساعت پس از این ماجرا، هنگامی که 2 جوان شرور در محل حاضر شده بودند، ماموران در اقدامی ضربتی آنها را دستگیر کردند.
بازپرس شعبه 4 دادسرای بعثت افزود: با انتقال 2 شرور دستگیر شده به دادسرا، مشخص شد دیگر همدست آنها که از دور مراقب 2 همدست خود بوده، با مشاهده دستگیری 2 فرد شرور توسط پلیس، از محل متواری شده است.
بخشوده اضافه کرد: با اعتراف این دو متهم به ضرب و جرح دختر خبرنگار و ایجاد مزاحمت برای نوامیس مردم، دستور بررسی سوابق آنها صادر و مشخص شد این دو متهم دارای چندین فقره سابقه کیفری در ارتباط با نزاع، شرارت، زورگیری و سرقت هستند.
مردی به خاطر آنکه همسرش حاضر نیست گونه هایش را عمل جراحی کند به
دادگاه خانواده رفت تا او را طلاق دهد.
به گزارش خبرنگار ما این مرد به نام
صادق که یک سال از ازدواجش با همسرش مهدیه می گذرد، صبح دیروز در حالی که همراه با
همسرش به شعبه 266 مجتمع قضایی خانواده رفته بود در مورد علت حضورش در دادگاه گفت؛
چون زنم به توصیه من برای کاشت گونه توجهی نمی کند تصمیم گرفتم از او جدا شوم. وی
که صاحب یک سوپرمارکت است در این باره به قاضی خدایی گفت؛ سال گذشته به مهدیه که به
عنوان مشتری به مغازه ام رفت و آمد می کرد علاقه مند شدم و به خواستگاری اش رفتم.
دختر مورد علاقه ام ظاهر زیبایی داشت و من دلبسته او شده بودم. پدر و مادر مهدیه
بدون هیچ مخالفتی دست او را در دست من گذاشتند و با برگزاری جشن عروسی زندگی مشترک
مان را آغاز کردیم. چندماهی از این ماجرا گذشت تا اینکه به تدریج متوجه شدم چهره
همسرم آن طور که من می خواهم نیست. بینی او به نظرم بزرگ و گونه هایش زشت بود.
بنابراین به او پیشنهاد کردم با انجام عمل زیبایی چهره اش را تغییر دهد. اما او
جواب داد از چهره اش راضی است و حاضر نیست به هیچ وجه زیر تیغ عمل جراحی قرار گیرد.
این مرد ادامه داد؛ حتی در سفری که چند هفته قبل با هم به کیش داشتیم باز هم توصیه
ام را تکرار کردم اما مهدیه برخورد بدی با من انجام داد. من هم چون نمی توانم با
این زن زندگی کنم، تصمیم گرفتم طلاقش دهم.
در پی اظهارات این مرد همسر او
گفت؛ صادق مشکل دیگری دارد و عمل زیبایی را بهانه کرده است. من از مدت ها قبل قصد
داشتم ادامه تحصیل دهم و در مقطع کارشناسی ارشد درس بخوانم تا اینکه چند ماه قبل
بالاخره در کنکور قبول شدم اما شوهرم با ادامه تحصیلم مخالفت کرد و بی دلیل مساله
عمل زیبایی را پیش کشید. او چون خودش تحصیلاتش در حد راهنمایی است، دلش نمی خواهد
من پیشرفت کنم ولی من حاضر نیستم در چنین شرایطی با او زندگی کنم. اصلاً از همان
ابتدا که او به خواستگاری ام آمد اشتباه کردم که درخواستش را پذیرفتم. این زن ادامه
داد؛ مهریه من 500 سکه بهار آزادی است که حاضرم با بخشیدن آن از همسرم جدا
شوم.
پس از پایان اظهارات این زن و شوهر قاضی خدایی با ارجاع پرونده به واحد
داوری دستور داد مراحل قانونی پرونده طی شود.
جثه کوچکش روی دستان پدر قرار گرفته بود و موهای
سیاهش با وزش باد می رقصید اما دیگر چشمانش باز نمی شد. دیگر صدای خنده
های گرمش به گوش نمی رسید. دیگر آن دست های ظریفش دور گردن پدر حلقه نمی
زد و دیگر پاهای کوچکش دور خانه نمی دوید. دیگر دستان مادر در دهان کوچکش
غذا نمی گذاشت چون آنقدر روی صورت دخترک فشار داده شده بود که جانش را
گرفته بود. دیگر حتی نمی توانست گریه کند. مائده دیگر جان نداشت.
به
گزارش خبرنگار ما، گزارش یک جنایت تلخ ساعت سه بعدازظهر روز پنجشنبه به
ماموران پلیس داده شد. مسوولان حراست بیمارستانی در تهران به پلیس اعلام
کردند کودکی چهارساله که با صورتی کبود به بیمارستان آورده شده بود فوت
شده است. دقایقی بعد کارآگاهان پلیس آگاهی و بازپرس محمدحسین شهریاری با
حضور در بیمارستان تحقیقات خود را در این زمینه آغاز کردند. آنها در ابتدا
از پزشکانی که بالای سر مائده حاضر شده بودند تحقیق کردند. یکی از این
پزشکان گفت مائده قبل از انتقال به بیمارستان جان باخته بود. وی گفت؛ وقتی
پدر این دختر او را به بیمارستان آورد صورت دخترک کبود و کاملاً مشخص بود
او مرده است. من معاینه اش کردم علائم حیاتی نداشت. با این حال تلاش
خودمان را کردیم. سعی ما بر این بود که این کودک را دوباره احیا کنیم. هم
به او شوک دادیم و هم تنفس مصنوعی اما نتوانستیم کاری برایش انجام بدهیم.
در
ادامه به دستور بازپرس شهریاری جسد دخترک به پزشکی قانونی فرستاده شد.
یافته های پلیس نشان داد این دختربچه نامش مائده است و خواهر بزرگ تری نیز
دارد و روز حادثه این دختر با مادر و خواهرش در خانه بوده و ظاهراً به
خاطر درگیری که با مادرش داشته کشته شده است.
پدر مائده در این
باره به پلیس گفت؛ صبح مطابق معمول هر روز سر کارم حاضر شدم. حدود ساعت سه
بعدازظهر بود که دخترم مطهره با من تماس گرفت و گفت مائده حالش بد شده
است. سریع ترین روشی که می توانستم خودم را به خانه برسانم استفاده از
موتور بود. یک موتور اجاره کردم و به خانه رفتم. دیدم مائده روی زمین
افتاده است. دخترم را در آغوش گرفتم و بلافاصله او را به بیمارستان
رساندم. پزشکان گفتند مائده مرده است و کاری نمی توان برای او کرد.
این
مرد که به شدت غمگین بود، گفت؛ صورت مائده کاملاً کبود شده، چشمانش بسته
بود و اصلاً نفس نمی کشید. اول فکر کردم زنده است و من متوجه نفس هایش نمی
شوم اما در بیمارستان هم به من گفتند او مدتی قبل جانش را از دست داده و
حتی زمانی که من او را از خانه بیرون آورده ام زنده نبوده است.
در حالی که متخصصان پزشکی قانونی کار
کالبدشکافی
جسد این دختر را آغاز کرده بودند، ماموران نیز برای تحقیقات بیشتر مادر او
را بازداشت کردند و مورد بازجویی قرار دادند. وی گفت قصد کشتن فرزندش را
نداشته و این اتفاق در یک لحظه عصبانیت رخ داده است. این زن توضیح داد؛
دخترم از صبح شیطنت می کرد و ناآرام بود. او می گفت باید هر کاری او می
خواهد انجام بدهم. کلافه شده بودم. به او گفتم آرام باشد. توجهی نمی کرد.
بعد دختر بزرگم مطهره آمد و گفت مائده اذیتش می کند و اجازه نمی دهد او
تلویزیون تماشا کند. مائده را دعوا کردم. اصلاً نمی دانم آن روز چرا
اینقدر شیطنت می کرد.
زن جوان ادامه داد؛ سجاده ام را پهن کردم
تا نماز بخوانم تا شاید بتوانم به خودم مسلط شوم. مائده گوشی تلفن همراهم
را برداشت و به طرفم پرت کرد. یکدفعه کنترل خودم را از دست دادم. نمی دانم
چه شد که این کار را کردم. چند سیلی به صورت مائده زدم. فریاد زد و گریه
کرد. صدایش آزارم می داد. نمی توانستم تحمل کنم. دستم را روی دهانش گذاشتم
تا ساکت شود. مائده به صورتم نگاه می کرد و فریاد می زد. من هم بیشتر دستم
را فشار می دادم. یکدفعه مائده ساکت شد. مائده نه تنها گریه نمی کرد بلکه
نفس هم نمی کشید. صورتش کاملاً کبود بود. روی زمین افتاد. او را بلند کردم
و در آغوش گرفتم. چند بار صدایش زدم و گفتم مائده، مائده. جواب نداد. بدنش
کاملاً شل شده بود و دیگر به صورتم نگاه نمی کرد. مطهره را صدا کردم و
گفتم با پدرت تماس بگیر و بگو حال مائده خوب نیست. نمی دانم چرا
این طور شد. من قصد کشتن فرزندم را نداشتم.
بنا
براین گزارش بررسی نحوه رفتار این زن با فرزندانش نشان می دهد او هیچ وقت
فرزندانش را کتک نمی زده و با آنها بدرفتاری نمی کرده است. پدر مائده به
پلیس گفته است همسرش از مدتی قبل داروی آرام بخش استفاده می کرده و تحت
نظر پزشک بوده است. هم اکنون مادر مائده به جرم قتل فرزندش در بازداشت
است. بازپرس شهریاری که تحقیق روی این پرونده را برعهده گرفته است، اعلام
کرده مادر مائده تحت بررسی متخصصان پزشکی قانونی قرار خواهد گرفت تا در
مورد حالات روحی او و بیماری روانی اش تحقیقات لازم انجام شود.
بازپرس
شهریاری گفت؛ این زن مدعی است فقط قصد داشته دخترش را تنبیه کند اما وارد
آوردن ضربات به سر و صورت این کودک و فشار دادن دست روی راه های تنفسی او
آن هم به مدت پنج دقیقه نشان می دهد قصد فقط تنبیه نبوده و این عمل کشنده
است.
بازپرس شهریاری همچنین اعلام کرد مادر مائده تا پایان تحقیقات و بررسی صحنه جرم در زندان باقی خواهد ماند.
یک مار بزرگ پیتون، با پیچیدن به دور بدن دختر بچه ای 2 ساله در ایالت فلوریدای امریکا، وی را کشت.
خبرگزاری فرانسه نوشت: یکی از فرماندهان پلیس فلوریدا اعلام کرد: این مار غیر سمی به طول 3 متر و 60 سانتی متر به همراه یک مار بوآی دو متری در آکواریوم کارگری که برای مادر این کودک کار میکرد، نگهداری میشد.
این کارگر صبح روز چهارشنبه متوجه شد مارش در آکواریوم نیست؛ به گفته این منبع، مار پیتون به اتاق دختر بچه خزیده و در رختخواب به دور بدن وی پیچیده و وی را کشته بود.
پلیس می افزاید: با آنکه این کارگر با چاقو و مشت به مار حمله کرده بود ، تا هنگام ورود نیروهای پلیس به محل ، مار زنده بود.
پلیس گفت: از آنجا که مار پیتون از موجودات زنده تغذیه می کند و در سر و بازوهای جسد بچه آثار گاز گرفتگی دیده می شد، در واقع این کودک طعمه مار شده است.
به گفته سخنگوی پلیس، با وجودی که این کارگر مجوز نگهداری چنین حیوانی را نزد خود نداشته است، درِب آکواریوم این مار هم به خوبی بسته نشده بود.
اعتماد: پدر یک جوان معتاد بعد از کشتن او برای فرار از زیر بار اتهام به پلیس آگاهی رفت و ادعا کرد فرزندش به طرز مرموزی ناپدید شده است.
کارآگاهان و بازپرس جنایی بندرعباس بعد از اطلاع از کشف جنازه مردی جوان در تپه های اطراف جاده راه آهن به آنجا رفتند تا به تحقیق در این باره بپردازند. در اطراف جسد هیچ شیء مشکوکی وجود نداشت اما لباس هایی که بر تن مقتول بود نشان می داد او در مکانی مسقف به قتل رسیده و سپس جانی یا جانیان پیکرش را به آنجا منتقل کرده اند. بازرسی بدنی مقتول نیز ثمری در پی نداشت چرا که هیچ مدرک شناسایی یا سرنخی که هویت قربانی را برملا کند، کشف نشد.
کارآگاهان فقط با تشخیص متخصص پزشکی قانونی که در محل حادثه حاضر شده بود متوجه شدند به احتمال زیاد جوان ناشناس خفه شده و کبودی دور گلوی او نیز به همین دلیل به وجود آمده است.
پس از بررسی های مقدماتی جسد به پزشکی قانونی ارسال شد و کارآگاهان سعی کردند نام مقتول را فاش کنند. در این اثنا مردی 60 ساله به پلیس آگاهی رفت و مدعی شد پسر 36 ساله اش به نام پرهام مفقود شده است.
این مرد توضیح داد پرهام برای خرید نان از خانه خارج شد اما دیگر بازنگشت. آن طور که پدر جوان گمشده ادعا می کرد قبل از حضور در پلیس آگاهی به تمامی بیمارستان ها، خانه اقوام و دوستان پسرش سرزده اما او را نیافته بود.
کارآگاهان وقتی عکس پسر جوان را مشاهده کردند متوجه شباهت او با مقتول مجهول الهویه شدند به همین دلیل مرد 60 ساله را که اکبر نام دارد به سردخانه پزشکی قانونی معرفی کردند و او جسد را مشاهده و تایید کرد جنازه متعلق به فرزندش است.
اکبر از دیدن پیکر بی جان پسرش به شدت ناراحت شده بود و طوری رفتار می کرد که گویی شوکه شده است و توان صحبت کردن ندارد اما این رفتارها ذهن کارآگاهان را منحرف نکرد.
آنان مطمئن بودند قاتل در مکانی مانند خانه اش به قتل رسیده چون هنگام مرگ لباس های راحتی به تن داشته است از سوی دیگر یقین داشتند قاتل قربانی را از پیش به خوبی می شناخته برای همین توانسته در فرصتی مناسب به وی نزدیک شود و بدون اینکه مقتول فرصت دفاع پیدا کند او را به قتل برساند. به همین سبب انگشت اتهام در همان ابتدا به سوی اکبر نشانه گرفته شد.
او که خودش را داغدار و بی گناه معرفی می کرد بعد از چند جلسه بازجویی اتهام کشتن فرزندش را پذیرفت و گفت اعتیاد پرهام این جنایت را رقم زد.