مقامهای محلی در ولایت نیمروز در جنوب غرب افغانستان می گویند طالبان یک دختر و پسر جوان را به اتهام فرار از خانه در ملا عام کشته اند.
غلام دستگیر آزاد والی نیمروز گفت افراد وابسته به طالبان این دختر و پسر را پیش از ظهر دیروز، 24 حمل/فروردین در ولسوالی خاشرود نیمروز در حضور مردم تیرباران کردند.
آقای آزاد گفت این دو جوان قصد داشتند با هم فرار کنند، اما خانواده دختر آنان را تسلیم افراد طالبان کردند.
والی نیمروز قتل این دختر و پسر را مغایر شریعت، قانون و حقوق بشر دانست. او گفت مقامهای دولتی در این مورد تحقیق می کنند.
یک مقام محلی در ولسوالی خاش رود به بی بی سی گفت خانواده دختر می خواستند او با مرد جوان دیگری ازداج کند، اما این دختر برای فرار از "ازدواج اجباری" پا به فرار گذاشته بود.
طالبان مسئولیت قتل این دختر و پسر را به دوش نگرفته و گفته اند که در باره قتل این دو جوان اطلاعی ندارند.
این نخستین بار نیست که جوانان، به ویژه دختران با برخوردهایی از این دست مواجه می شوند.
زمستان گذشته یک دختر نوجوان در بامیان به دلیل حامله شدن از یک مرد بیگانه، توسط برادر و مادرش بدون هر گونه وسایل فنی و داروی بیهوشی تحت جراحی خانگی قرار گرفت و جنین از شکم او بیرون آورده شد.
ایران: راز قتل هولناک پسر خردسال که از سوى پدر خوانده اش به قتل رسیده بود، با نجات معجزه آساى مادر نیمه جانش فاش شد.
غروب ۲۳ اسفند چند رهگذر در شانه خاکى یکى از روستاهاى اطراف قم با پیکرهایى خونین زن جوان و پسربچه ۴ ساله اى روبه رو شدند. شواهد نشان مى دهد آنها در حال عبور از جاده با خودروهاى عبورى برخورد کرده و جان باخته اند.
با این حال پس از اعلام موضوع به پلیس،۱۱۰ گروهى از مأموران پلیس خود را به محل حادثه رساندند، آنها در نخستین بررسى ها دریافتند زن جوان با ضربه هاى کارد از پا درآمده و پسر خردسال نیز بر اثر اصابت ضربه هاى سنگین به سرش کشته شده است. همزمان با قوت گرفتن فرضیه جنایت، بازپرس کشیک قتل دادسرا نیز خود را به محل حادثه رساند.
در نخستین بررسى ها، با مشاهده آثار علایم حیاتى در زن جوان، بلافاصله پیکر نیمه جان وى به بیمارستان منتقل شد.جسد کودک ۴ ساله نیز براى تعیین علت مرگ به پزشکى قانونى انتقال یافت. کارشناسان بررسى صحنه جرم، پس از بررسى هاى دقیق تر اعلام کردند پسر ۴ساله و زن جوان در محل دیگرى از پا درآمده و پیکرشان در بیابان رها شده است.
از سوى دیگر همزمان با انتقال پیکر زن جوان به بیمارستان، پزشکان با تلاش زیاد وى را نجات دادند. همچنین با توجه به اینکه هویت قربانیان شناسایى نشده بود، با دستور مصطفى برزگر گنجى دادستان، بازپرس باقى پور- رئیس شعبه دوازدهم دادسرا مسئول رسیدگى به پرونده شد. بدین ترتیب با دستور وى، مأموران اداره آگاهى در بیمارستان مستقر شده و اتاق زن جوان را، تحت نظر قرار دادند.
ساعاتى بعد مرد جوانى با مراجعه به مسئولان پذیرش بیمارستان، از ناپدید شدن مرموز خواهر و خواهرزاده اش خبر داد. وى به محض مشاهده زن ناشناس مجروح، او را شناسایى کرد.
وى در نخستین تحقیقات پلیسى به مأموران گفت: دو سال قبل خواهرم فهیمه که یک پسر ۲ ساله داشت. به عقد مرد ۷۰ ساله اى درآمد. شاید به خاطر ۳۵ سال اختلاف سنى شان بود که آنها دائم با هم درگیرى و بحث داشتند. چرا که اختلاف هاى شدید آنها همواره باعث نگرانى خانواده بود اما خواهرم حاضر به بازگشت به خانه پدرى نبود.حالا هم مطمئنم شوهر خواهرم مرتکب جنایت شده است.
همزمان با ارائه این اطلاعات، گروهى از کارآگاهان با عجله خود را به خانه این زوج رسانده و به محض ورود، عامل جنایت را در حال شستن آثار خون و روکش خودرو در حمام خانه یافتند. در حالى که وى منکر جنایت بود، مأموران یک کارد بزرگ و چکش نیز در خودرو کشف کردند که هنوز آثار خون روى آنها به چشم مى خورد.
در حالى که پزشکى قانونى علت قطعى مرگ «ابوالفضل» ۴ ساله را شکستگى جمجمه بر اثر اصابت جسم سخت تعیین کرده بود، متهم دربرابر مدارک انکار ناپذیر، ناچار لب به اعتراف گشود و گفت: با همسرم درگیر بودیم که «ابوالفضل» سر و صدا کرد. به همین خاطر در اوج عصبانیت، با چکش ضربه اى به سر بچه زدم که روى زمین افتاد. بعد هم با چاقو به زنم حمله ور شدم تا تنها شاهد جنایت را نیز از بین ببرم. در حالى که فکر مى کردم هر دو کشته شده اند، اجسادشان را با خودرو به خارج شهر منتقل کردم اما نمى دانستم همسرم هنوز زنده است.
عامل جنایت با قرار بازداشت موقت روانه زندان شد.
فرمانده نیروی انتظامی استان گیلان از فوت 10 نفر بر اثر مصرف مشروبات الکلی دست ساز در رشت خبر داد.
سردار
بهمن امیری مقدم افزود؛ علاوه بر فوت 10 نفر، 27 نفر دیگر نیز در
بیمارستان رازی رشت بستریند که حال دو نفر از آنان وخیم گزارش شده است.
وی
عنوان کرد؛ در این ارتباط دو نفراز توزیع کنندگان اصلی مشروبات الکلی دست
ساز درطی عملیاتی تحقیقاتی از سوی مجموعه انتظامی استان دستگیر و تحویل
مراجعه قضایی شدند.
امیری مقدم در ادامه بروز حوادثی ناگواری از
این دست را ناشی از بی توجهی به تذکرات و هشدارهای پلیس و ارتباط با افراد
ناباب عنوان کرد.
احره- همسر امید- با اینکه در هیچ کدام از این قتل ها
شرکت نداشته اما زمینه را برای ارتکاب قتل شوهرش فراهم کرده است. او زنی
17 ساله است که می گوید عشق به امید او را به اینجا کشانده است. این زن
اکنون به همدستی با شوهرش متهم شده است.
-چطور متوجه شدی شوهرت قاتل زنان است؟
وقتی
غریبه یی وارد خانه ات می شود به هر حال می فهمی، حتی اگر در خانه نباشی.
من یک زن هستم و می فهمیدم شخصی وارد خانه ام شده است. البته رفتار امید
هم نشان می داد او چیزی را از من پنهان می کند. هرچند وقت یک بار هم تکه
طلایی به خانه می آورد و به من می گفت بفروش. همه این مسائل نشان می داد
امید کاری می کند که از من پنهان کرده است. بعد از او خواستم همه چیز را
بگوید. او هم همه چیز را تعریف کرد.
-از او نپرسیدی چرا این کار را می کند، واقعاً از دست شوهرت عصبانی نشدی؟
اول
ناراحت شدم و گفتم دیگر این کار را نکند اما امید با این کار به آرامش می
رسید و دیگر به این کار آلوده شده بود؛ گفته های من فایده نداشت. ما فقیر
بودیم و درآمد امید از طریق سرقت هایی بود که از این زنان انجام می داد و
من هم مجبور شدم با او همکاری کنم.
-تو می دانستی مرتکب کار خلاف می شوی؟
به هر حال داشتم با یک قاتل همکاری می کردم. جرمم یا مشارکت در قتل است یا معاونت. این موضوع برایم کاملاً واضح بود.
-پس چرا ادامه می دادی؟
به هر حال امید شوهرم بود. من او را دوست داشتم و قول داده بودم در هر کاری کمکش کنم.
-چرا امید را ترک نکردی؟
من عاشق شوهرم بودم و هستم. با اینکه حالا یک قاتل سریالی است اما دوستش دارم.
-در آن روزها به فکرت نرسید که ممکن است شوهرت تو را هم بکشد؟
امید مرا دوست دارد و هرگز این کار را نمی کند. در ضمن من به شوهرم هرگز خیانت نمی کردم.
-امید گفته از قتل سوم به بعد تو با او همکاری داشتی، این درست است؟
امید
با من تماس می گرفت و می گفت دارد با کسی به خانه می آید. من هم خانه را
ترک می کردم و به خانه یکی از اقوامم می رفتم. بعد که برمی گشتم امید
طلاها را به من می داد و می گفت بفروش.
-از اینکه شوهرت با زنان دیگر رابطه داشت ناراحت نمی شدی؟
من اطمینان داشتم امید مرا دوست دارد و تنها زنی هستم که در قلبش جا دارم.
-چطور با امید آشنا شدی؟
دو
سال قبل از این ماجرا با امید در یک مراسم عروسی آشنا شدم. او از من
خواستگاری کرد و من هم قبول کردم. من عاشق امید شدم. چون خانواده من
خانواده فقیر و پرجمعیتی بود، دلم می خواست از خانه پدری جدا شوم. با امید
که ازدواج کردم دیگر عاشق او شدم و بدون امید دیگر نمی توانستم زندگی کنم.
-زمانی که داشتید به رامسر می رفتید از امید نپرسیدی چرا؟
فهمیده بودم پلیس در تعقیب امید است.
-چرا در ابتدا منکر همکاری با امید شدی؟
قرار من و امید همین بود. امید به من گفته بود دوست ندارد من به زندان بیفتم.
-تا کجا می خواستی ادامه بدهی؟
تا جایی که امید ادامه می داد همراهی اش می کردم.
-هنوز هم امید را دوست داری؟
هنوز هم دوستش دارم و همیشه هم دوستش خواهم داشت.
-حرفی داری که بزنی؟
فقط می خواهم بگویم من خودم خواستم با امید همکاری کنم. او مرا وادار به این کار نکرد
ک پزشک قلابی که خود را پیشگو جا زده بود و زنان مطلقه را فریب و آزار می داد با تلاش پلیس قزوین بازداشت شد.
به
گزارش ایسکانیوز رسیدگی به این پرونده با شکایت یک زن مطلقه در دستور کار
پلیس اداره آگاهی و بازپرس شعبه اول دادسرای عمومی و انقلاب قزوین قرار
گرفت.«رویا» 40 ساله گفت؛ سه سال پیش از شوهرم طلاق گرفتم و دچار بیماری
اعصاب شدم. بارها سراغ پزشکان رفتم اما فایده یی نداشت تا اینکه یکی از
دوستانم مرا به مرد 54 ساله یی به نام «موسی» معرفی کرد.
شاکی
ادامه داد؛ دوستم می گفت «موسی» دکتر گیاهی و پیشگو است و نوه اش را که
بیماری لاعلاجی داشت با دریافت یک میلیون تومان شفا داده است. من ساده هم
که مجذوب حرف های دوستم شده بودم آدرس خانه «موسی» را گرفتم و به آنجا
رفتم.این زن که اشک می ریخت اضافه کرد؛ «موسی» وقتی حرف هایم را شنید، گفت
یک روز بعد به دیدنش بروم تا برایم نسخه شفا بخش بپیچد. من همین کار را
کردم و «موسی» در دومین قرار، ادعا کرد ارواح گفته اند مشکلم فقط در صورتی
حل می شود که صیغه اش شوم. من که فریب خورده بودم حرفش را گوش دادم و حتی
چند نفر دیگر از دوستانم را به «موسی» معرفی کردم اما نه تنها مشکلم حل
نشد بلکه پول و آبرویم به باد رفت.
تحقیق پلیس درباره این ماجرا با
شکایت های مشابه 14 زن فریب خورده دیگر به مرحله تازه یی رسید و متهم در
یکی از مخفیگاه هایش دستگیر شد. این مرد در بازجویی مقدماتی، خود را بی
گناه خواند و تلاش کرد با دروغگویی، تجسس پلیس را به بیراهه بکشد که تیرش
به سنگ خورد.
در آن بین یکی دیگر از شاکیان با دیدن «موسی» اظهار
داشت؛ مرد شیطان صفت برایم محلول هایی که آنها را داروی علفی می نامید،
تجویز کرد که به بیماری پوستی مبتلا شدم. همچنین پیشگوی قلابی بارها مرا
آزار داد و پول و طلاهایم را به جیب زد.
«سیف الله ملکی» بازپرس
شعبه اول دادسرای قزوین اعلام کرد؛ تحقیق کارآگاهان نشان می دهد مجرم مورد
نظر از 10 سال پیش با ادعای درمان بیماران صعب العلاج از طریق تجویز
گیاهان دارویی، فعالیت غیرقانونی خود را آغاز کرد و به سرعت اسیر وسوسه
های شیطانی شد.
این مقام قضایی اضافه کرد؛ پزشک علفی قلابی، بیوه
های جوان را که به بهانه درمان بیماری و رفع مشکل شان به دام او افتاده
بودند، فریب می داد و وانمود می کرد روح شیطانی مانع از معالجه آنان است،
بدین ترتیب زنان ساده لوح متقاعد می شدند برای اثربخشی نسخه به اصطلاح
شفابخش و رفع مشکلات شان صیغه مرد تبهکار شوند.
وی توضیح داد؛
پیشگوی قلابی به تمامی بیمارانی که در تله اش افتاده بودند، هشدار داده
بود نباید این شیوه درمانی را برای دیگران تعریف کنند چون در غیر این صورت
روح شیطانی بیدار و نسخه اش باطل می شود.
«موسی» که هرگز حاضر به
ملاقات با مردان بیمار نبود به خاطر دخالت در امور پزشکی، هوسرانی، فریب
زنان، کلاهبرداری و... روانه زندان مرکزی قزوین شده است و تحقیق جامع تر
افسران اداره آگاهی این شهر برای افشای سایر جرم های احتمالی او ادامه
دارد. مرد متهم در هر نوبت 50 تا 500 هزار ریال از بیوه ها حق ویزیت می
گرفت.
سره نا کوزاکورا، مانکن 38 ساله ژاپنی دو روز پیش یک دفاعیه بسیار شگفت
آور را در برابر قاضی حاضر کرد! این دادگاه در رسانه های ژاپنی انعکاس
بسیار یافته است. بر اساس خبر روزنامه وطن ترکیه به نقل از منابع ژاپنی؛
همسابه این زن، سره نا را متهم کرده بود که وی را مورد ضرب و شتم قرار
داده است. بر اساس ادعای شاکی، مانکن فوق الذکر ابتدا محکم به در کوبیده
بود و سپس از در نیمه باز وارد خانه شده بود.
اما وکیل این زن عکس سینه های وی را به عنوان دلیل عدم وقوع جرم نشان داد.
وی گفت: سایز سینه های موکلم 110 سانتی متر است و با این سینه ها اصلا نمی
توان از در نیمه باز وارد خانه شد!
سره نا گفته است: پیش از این ابعاد سینه هایم را دوست نداشتم اما از امروز با سینه هایم آشتی کرده ام!