به گزارش وبسایت تلویزیون دولتی ایران مردی در اصفهان روز پنجشنبه به جرم تجاوز به ده کودک اعدام شده است.
براساس این گزارش این مرد به نام بیژن، 41 ساله، حدود دو سال قبل به ده پسر بچه تجاوز کرده بود.
منابع خبری ایران روز 25 فروردین ماه به نقل از دادستان عمومی و انقلاب اصفهان گزارش داده بودند که مردی که از او تنها به عنوان "ب.خ" نام برده شده بود "به زودی" به جرم تجاوز به کودکان اعدام خواهد شد.
محمدرضا حبیبی در آن زمان گفت که حکم اعدام از سوی دادگاه کیفری استان اصفهان برای «ب. خ.» که "مبادرت به آزار جنسی اطفال در یکی از شهرک های اطراف اصفهان می کرد" صادر شده است.
او در توضیح پرونده چنین گفت: "در پی وصول شکایاتی به دادسرا مبنی بر اینکه شخصی با اتومبیل پس از ربودن کودکان آنان را به نقاط حاشیه ای برده و به آنان تجاوز کرده است، پرونده به قضات خبره ارجاع داده و با صدور دستورهای لازم قضایی، متهم شناسایی و دستگیر شد."
وی افزود: "متهم در اقرارهای خود گفت در ساعات خلوت روز در سطح شهر تردد می کرد و افراد کم سال را که منتظر رسیدن وسیله نقلیه بوده اند تحت عنوان مسافرکش اغفال و اهداف خود را اجرا می کرد."
این مقام از والدین و مسوولان مدارس خواست وجود اینگونه خطرات اجتماعی را به کودکان گوشزد کنند.
بنابه گزارش ها با اعدام روز پنجشنبه، شمار اعدام ها در ایران طی سال جاری به 74 مورد می رسد. خبرگزاری فرانسه گزارش می دهد که در سال 2008 میلادی 246 نفر در ایران اعدام شدند.
بنابه این گزارش ایران سال گذشته در تلاشی برای آنچه بهبود امنیت اجتماعی خواند استفاده از مجازات اعدام را افزایش داد.
قتل، تجاوز، سرقت مسلحانه، قاچاق مواد مخدر و زنا از جمله جرایمی است که در ایران می تواند اعدام داشته باشد.
جام جم آنلاین: نامادری سنگدل به خاطر این که دختر 3 ساله شوهرش را سد راه زندگیاش میدید ، او را به قتل رساند.
به گزارش جامجم، ماجرای این کودک آزاری اوایل بهمن سال گذشته، هنگامی فاش شد که یکی از مسوولان بیمارستانی در شهرستان قزوین در تماس با مرکز فوریتهای پلیسی 110 عنوان کرد دختر 3 سالهای که آثار کبودی بسیار روی بدنش مشهود است، از سوی زن و مردی که ادعا میکنند والدین وی هستند، به بیمارستان انتقال یافته و در بخش مراقبتهای ویژه بستری است.
پس از این تماس، ماموران برای بررسی وضعیت دختربچه به بیمارستان اعزام و در تحقیق از پرستاران و پزشک معالج کودک متوجه شدند وی بر اثر شکنجه، در کما به سر میبرد.
با به دست آمدن این اطلاعات، ماموران که احتمال میدادند، دختر 3 ساله به نام فاطمه مورد کودک آزاری قرار گرفته است، والدین وی را با هماهنگی قضایی بازداشت و به اداره آگاهی منتقل کردند، اما آنها در بازجوییهای پلیسی منکر آزار و اذیت دختر کوچولو شدند. اما در تحقیق از اهالی محل زندگی این زوج معلوم شد؛ کودک 3 ساله که با پدر و نامادریاش زندگی میکند بارها از سوی نامادریاش با شلاق شکنجه شده است.
با فاش شدن این موضوع، ماموران به تحقیق دوباره از زن و مرد متهم پرداختند که عاقبت حکیمه نامادری سنگدل راز کودک آزاریاش را فاش کرد.
اظهارات نامادری سنگدل
زن سنگدل - حکیمه - در اظهاراتش به پلیس گفت: پس از جدایی از شوهرم، با دختر خردسالم زندگی میکردم، چندی قبل با مردی که دختر 3 سالهای داشت، ازدواج کردم. در این مدت دختر 3 ساله وی مدام بهانه مادرش را میگرفت، اما شوهرم اجازه نمیداد تا او مادرش را ببیند.
دختر کوچولو به حرفهای من گوش نمیداد و اثاثیه منزل را به هم میریخت و همیشه با فرزندم مشاجره و دعوا میکرد.
متهم ادامه داد: وقتی از بدرفتاریهای او به پدرش میگفتم، بدون توجه به اوضاع از من میخواست با دخترش مهربان باشم، اما هر کار میکردم تا دختر کوچولو آرامتر شود، بیفایده بود و مرا عصبانی میکرد. من هم او را با شلاق کتک میزدم و تهدیدش میکردم که اگر ماجرا را به پدرش بگوید، او را در اتاق حبس خواهم کرد و او هم از ترس سکوت میکرد.
روز حادثه هم به دنبال شیطنتهایش وقتی کتکش زدم، او بیهوش شد، چند بار صدایش زدم، اما پاسخی نداد.
ماجرا را به شوهرم اطلاع دادم که وی هراسان خود را به منزل رساند و او را به بیمارستان انتقال دادیم.
مرگ پس از 4 ماه
به دنبال اظهارات این زن، تحقیقات برای فاش شدن ابعاد مختلف این پرونده ادامه داشت تا این که 3 روز قبل، دختر خردسال پس از 4 ماه بیهوشی در بیمارستان، جان خود را از دست داد. با مرگ وی، روند رسیدگی به پرونده وارد مرحله جدیدی شد و حکیمه نامادری وی در بازجویی، عاقبت انگیزه اصلی خود را از آزار و اذیت دخترخواندهاش فاش کرد.
نامادری: فاطمه سد راه زندگیام بود
حکیمه - متهم به قتل - در اظهاراتش به پلیس گفت: پس از ازدواج با پدر فاطمه، نسبت به این دختر بیعلاقه بودم، اما همسرم دختر مرا مانند فاطمه دوست داشت و با او مهربانی میکرد تا احساس غریبی نکند.
شوهرم از من میخواست با فاطمه رفتار خوبی داشته باشم تا او جای خالی مادرش را احساس نکند، من هم به دروغ وانمود میکردم که خواسته او را عملی میکنم. وقتی میدیدم شوهرم با فاطمه با مهربانی رفتار میکند، کینه او را به دل گرفتم و این کینه تدریجی باعث شد، من دخترک را کتک بزنم تا باعث مرگ وی شوم تا بعد از او، دختر من تنها وارث شوهرم شود بنابراین فاطمه کوچولو را بارها کتک میزدم و بدنش را با سیخ داغ میسوزاندم تا آتش کینههایم خاموش شود.
نامادری سنگدل گفت: وقتی شوهرم در خانه بود، با دخترش مهربانی میکردم، اما در غیاب او، فاطمه را کتک میزدم و اوبه دنبال تهدیدهایم، بناچار ماجرا را برای پدرش بازگو نمیکرد تا این که روز حادثه از شدت عصبانیت و کینه، او را آنقدر کتک زدم تا بمیرد. دخترم با شنیدن صدای گریه فاطمه، از اتاق بیرون آمد و عاجزانه از من خواست دیگر او را کتک نزنم، که او را به کناری پرت کردم و به کتک زدن فاطمه ادامه دادم تا این که شوهرم با من تماس گرفت و گفت زودتر به خانه میآید. پس از بازگشت وی به منزل وانمود کردم فاطمه هنگام بازی با دختر من، به زمین افتاده و بیهوش شده است. بدرفتاریهای من، عاقبت دامن خود و زندگیام را گرفت.
ایسکانیوز: تازه دامادى که در شب نخست زندگى مشترک، همسرش را خفه کرد و پیکرش را به آتش کشید، دستگیر شد.
سکوت شب همه جا را فرا گرفته بود.«زهرا» که تازه از جشن عروسى دخترش به خانه بازگشته بود خاطره هاى شیرین را در ذهن خود مرور مى کرد. شوهرش هم خسته از راه رسید و بدون اینکه حرفى بزند کنارى نشست و به عکس دخترش خیره شد.
آن شب به سحر رسید؛ مادر نوعروس به رسم روستا در گرگ و میش بامداد بساط صبحانه و نان تازه تنورى را مهیا کرد و آماده رفتن به خانه دخترش شد که چند نفر به سراغش رفتند. گویا خبرى بود که با صداى بلند شوهر «زهرا» را صدا مى زدند. پیرمرد که از پریشانى تنش مى لرزید متحیر به آنان نگاه مى کرد. کسانى که جلوى در آمده بودند نمى توانستند حرفى بزنند و کلمه ها را بریده بریده مى گفتند. ناگهان اشک در چشمان مادر حلقه زد. سرخى چشمان آن آشنایان گویاى خبر ناخوشایندى بود.
هق هق گریه هاى «زهرا» سکوت روستا را در هم شکست. پا برهنه به سوى خانه دخترش دوید و بدون این که به اطرافش نگاهى کند وارد حیاط شد. بزرگان روستا هم در حیاط ایستاده بودند.
بوى دود از انبار خانه به مشام مى رسید. «زهرا» حرفى نمى زد و فقط سراغ دخترش را مى گرفت. هیچکس توان جواب دادن نداشت.
مادر شوهر نوعروس بر سر و صورتش مى زد. او با صداى لرزان به مادر نوعروس گفت: دخترت خودسوزى کرد.
«زهرا» شوکه و در جایش میخکوب شد و پس از چند ثانیه به طرف پیکر نیمه سوخته دخترش دوید. پدر نیز به قربانگاه رسید و دستانش را بر سر خود کوبید.
رو به دامادش کرد و گفت: دخترى که با لباس سفید وارد خانه بخت شد چرا در شب عروسى اش زنده زنده سوخت؟! تازه داماد به جاى جواب، فقط سکوت کرد.
پیکر قربانى در دامنه کوه بلند روستا دفن شد اما همچنان سؤال بى جواب بر ذهن پدر و مادر داغدار نوعروس سنگینى مى کرد که چرا دختر پاکدامن و با ایمانشان سوخت؟
در آن بین، بازپرس و کارآگاهان جنایى پیگیر ماجرا شدند و به بازجویى از تازه دامادى پرداختند که پیراهن سیاه بر تن کرده بود. همسرت چگونه خودسوزى کرد؟
مرد جوان با چهره رنگ پریده مى گوید: صبح زود وقتى بیدار شدم زنم در اتاق نبود. به دنبالش گشتم اما او را پیدا نکردم. ناگهان صداى «سوختم سوختم» را از انبارى خانه شنیدم. همین که وارد انبار شدم دیدم خودش را با نفت سوزانده است.
کارآگاهان با وسواس بیشترى صحنه جرم را بررسى کردند. محل سوختن جنازه به طور کامل مشخص است؛ انگار نوعروس در خواب سوخته بود. هیچ آثار دفاعى در محل سوختن به چشم نمى خورد.
پلیس، حقیقت را پشت پرده اى از ابهام مى دید و زیر چشمى، سایه به سایه داماد پریشان را زیر نظر داشت. انگار تازه داماد هم متوجه شده بود که کارآگاهان به او شک کرده اند؛ «انگار حقیقت چیز دیگرى است که تو مخفى مى کنى» با این حرف، مرد سیاهپوش پریشان تر شد.
ماموران پیش از این که تازه داماد حرفى بزند دستش را گرفتند و به اداره آگاهى بردند. در تحقیق از اهالى و پدر و مادر نوعروس، همگى نجابت و ایمان نوعروس نگون بخت را تائید کردند و همین موضوع به فرضیه جنایت خانوادگى قوت بیشترى بخشید.
تازه داماد مدام تکرار مى کرد: جناب سروان، من عزادارم. اجازه دهید به روستا برگردم.
وى در بازجویى ها همان حرف هاى پیشین خود را تکرار کرد.در آن میان، افسر تجسس، فندکى برداشت و از داماد خواست دستش را روى شعله آن بگیرد. متهم پس از دو ثانیه دستش را عقب کشید. چه طور همسرت در میان آتش سوخت اما هیچ دفاعى و فریادى نشنیدى؟
«مصطفی
برزگر گنجی» دادستان عمومی و انقلاب استان قم در تشریح این پرونده گفت:
30 فروردین امسال، دختر 16 سالهای با مراجعه به ستاد حفاظت اجتماعی
دادگستری راز جنایتهای سیاه چند پسر شرور را فاش کرد و گفت: سال گذشته
پسر شروری، در مسیر مدرسه سد راهم شد و تقاضای دوستی کرد. اما بیاعتنا به
حرفهایش راهی خانه شدم. چند روز بعد در مسیر بازگشت به خانه، متوجه
خودروی مشکوکی شدم که تعقیبم میکرد. دقایقی بعد نیز سرنشینان خودرو در
خیابانی خلوت، راهم را سد کردند و با تهدید چاقو مرا ربودند. در حالی که
با خواهش و التماس امیدوار بودم رهایم کنند، دقایقی بعد خودم را در یک
خانه قدیمی دیدم. وقتی چشم باز کردم همان پسر مزاحم را دیدم. او که
چهرهای شیطانی داشت، حین تهدید به آزار و اذیتم پرداخت. این در حالی بود
که دوستانش نیز از ما فیلمبرداری میکردند. ساعاتی بعد نیز مرا با سر و
وضعی آشفته در خیابان رها کرده و ضمن تهدید گفتند: در صورت طرح موضوع با
دیگران و یا اعلام شکایت، فیلم را در شهر توزیع خواهند کرد. از آن موقع،
هر چند روز یکبار، پسران شرور در مقابل دبیرستان به کمین مینشستند و به
محض تعطیلی مدرسه، از فاصله دور یک حلقه سیدی نشانم میدادند. من هم از
ترس پخش شدن فیلم تسلیم خواستههای شومشان میشدم. بدینترتیب آنها هر
بار با دریافت پول رهایم میکردند. تا اینکه پس از مدتی از من خواستند
برای مذاکره درباره پس گرفتن سیدی به خانه دوستشان بروم. در
آنجا بود که با گروهی دیگر از شیطانصفتها روبهرو شده و باز هم مورد
آزار قرار گرفتم. حالا به ستوه آمدهام و به قانون و دادگستری پناه
آوردهام. عملیات ویژه دستگیری به گفته «قاضی گنجی» با توجه به حساسیت
موضوع، بلافاصله رسیدگی ویژه به پرونده آغاز شد. در همین رابطه 40 تن از
کارآگاهان اداره آگاهی، مأموران اداره اطلاعات و حوزه دادستانی در 10
اکیپ، برای شناسایی و دستگیری تبهکاران به صورت همزمان وارد عمل شدند.
سرانجام در کمتر از 12 ساعت مخفیگاه 25 عضو شبکه شناسایی و همگی، شبانه
دستگیر شدند. اعتراف سردسته شبکه م – خ، پسر شرور 19 ساله که سردسته شبکه
آدمربایی و آزار و اذیت است پس از دستگیری در حالی که بشدت شوکه بود گفت:
من و دوستانم در مقابل دبیرستانهای دخترانه کمین کرده و پس از ربودن
دانشآموزان به آزار و اذیتشان پرداخته و فیلمبرداری نیز میکردیم.
شناسایی 6 قربانی در حالی که بازجویی از متهمان آغاز شده بود، مأموران با
کشف و بررسی چند رایانه و گوشی تلفن همراه تصاویر و فیلمهای سیاه از صحنه
آزار و اذیت 6 دختر جوان دیگر یافتند که زیر شکنجه و کتک تسلیم خواسته شوم
شیطانصفتان شده بودند. همزمان با انتشار خبر دستگیری 25 پسر شرور، دختر
جوان دیگری با مراجعه به دفتر دادستان و با طرح شکایت مشابه، ادعا کرد
مورد آزار و اذیت اعضای این شبکه قرار گرفته، اما بهخاطر ترس از آبرو به
ناچار سکوت کرده است. اعلام جرم از سوی مدعیالعموم با شکایت مدعیالعموم
از 25 پسر شرور، پرونده برای رسیدگی دراختیار «ناصر عتباتی»، بازپرس شعبه
سوم دادسرای عمومی و انقلاب قم قرار گرفت. در حالی که برای همه متهمان
قرار بازداشت موقت صادر شده، تحقیقات قضایی از آنها برای افشای جزئیات
پنهان جنایاتشان ادامه دارد. «مصطفی برزگر گنجی» - دادستان عمومی و انقلاب
قم با درخواست چاپ عکس 5 عضو اصلی شبکه بدون پوشش از دیگر شاکیها خواست
برای طرح شکایت به دفتر دادستانی مراجعه کنند. این مقام قضایی افزود: در
صورتی که قربانیان برای حفظ آبروی خانوادگی، حاضر به مراجعه مستقیم یا
حضوری نیستند، میتوانند موضوع را به دادستان گزارش دهند تا به عنوان مدعیالعموم اقدام به پیگیری موضوع نمایند. گفتنی است مجازات اعدام در انتظار چند تن از شیطانصفتان است منبع: http://www.v-montazar.com/data.asp?lang=1&id=2944
راز جوان بدهکاری که به خاطر پرداخت بدهی اش پدربزرگ و مادربزرگ خود را کشته بود تا جواهرات آنان را سرقت کند، چند روز پس از این جنایت برملا شد و به دستگیری او انجامید.
به
گزارش خبرنگار ما ساعت 30/1 بامداد روز سوم اردیبهشت ماه ماموران کلانتری
مصطفی خمینی حین گشت زنی در اطراف بزرگراه بهشت زهرا(س) با دو شیء مشکوک
روبه رو شدند. وقتی یکی از ماموران برای بررسی موضوع به این اشیا نزدیک
شد، مشاهده کرد آنها جسد یک زن و یک مرد هستند. بنابراین موضوع از طریق
افسر نگهبان کلانتری به بازپرس جنایی کشیک تهران گزارش داده شد و بلافاصله
با حضور وی و کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی تحقیقات برای مشخص شدن هویت
و علت مرگ این زن و مرد آغاز شد. بررسی های اولیه حاکی از آن بود که
مقتولان که سن زیادی داشتند بر اثر خفگی جان داده اند. به این ترتیب اجساد
برای روشن شدن هویت آنها و همچنین انجام معاینه های دقیق تر به پزشکی
قانونی انتقال یافت.
در حالی که سه روز از طرح این معمای جنایی
گذشته بود دو نفر به کلانتری غیاثی رفتند و از ناپدید شدن پدر و مادرشان
به نام های اسماعیل -83ساله- و زهرا- 70ساله- خبر دادند. از آنجا که
مشخصات ارائه شده از سوی این دو نفر به مشخصات اجساد کشف شده نزدیک بود
آنان برای شناسایی پدر و مادرشان به پزشکی قانونی فراخوانده شدند و پس از
مشاهده جنازه ها اعلام کردند اجساد متعلق به اسماعیل و زهرا است.
هنگامی
که فرزندان دو مقتول برای کشف سرنخ هایی از علت مرگ والدین شان تحت
بازجویی قرار گرفتند، اعلام کردند آخرین کسی که آنها را پیش از مرگ شان
دیده یکی از نوه های مقتولان به نام جواد است. دو فرزند اسماعیل و زهرا
گفتند جواد پدر و مادرشان را روز دوم اردیبهشت به حوالی میدان خراسان برده
اما بعد از آنکه آنان را از خودرواش پیاده کرده دیگر هیچ اطلاعی از آنان
ندارد. این سرنخ کافی بود تا جواد به عنوان مظنون اصلی دستگیر شود، اما وی
هنگامی که تحت بازجویی قرار گرفت دست داشتن در مرگ پدربزرگ و مادربزرگش را
انکار کرد و گفت از مرگ آنان بی اطلاع است. به رغم این انکارها کارآگاهان
که به ضد و نقیض گویی های حرف های او پی برده بردند تحقیقات را از وی
ادامه دادند تا اینکه سرانجام این جوان به کشتن پدربزرگ و مادربزرگش
اعتراف کرد و چگونگی انجام این جنایت را شرح داد. جواد گفت؛ یکی از
دوستانم به نام ناصر مبلغ 550 هزار تومان از من طلبکار بود و برای پس
گرفتن پولش مرا تحت فشار گذاشته بود، اما من چنین پولی نداشتم. به همین
دلیل به فکر افتادم با کشتن مادربزرگم جواهرات او را بدزدم و با فروش آن
بدهی ام را بپردازم. روز حادثه در حالی که همسر و فرزندانم به مسافرت رفته
بودند با مادربزرگم تماس گرفتم و از او و پدربزرگم دعوت کردم به خانه ام
واقع در خیابان نبرد بیایند. قبل از رسیدن آنها با همکاری ناصر از
داروخانه قرص خواب آور خریدم و قرص ها را در آبمیوه حل کردم و منتظر شدم
تا اسماعیل و زهرا از راه برسند. ساعت 30/4 عصر پدربزرگ و مادربزرگم آمدند
و من با آبمیوه از آنان پذیرایی کردم. دقایقی بعد هر دو آنها بیهوش شدند و
من و ناصر کارمان را شروع کردیم. ابتدا سراغ زهرا رفتیم. ناصر پاهای او را
گرفت و من روسری همسرم را دور گردنش پیچیدم و او را خفه کردم. بعد از آن
سراغ اسماعیل رفتیم که در اتاق پذیرایی خوابیده بود، ولی او به هوش آمده
بود. ناصر از روبه رو او را گرفت و در حالی که وی از خودش مقاومت نشان می
داد من از پشت با روسری وی را خفه کردم. بعد از آن برای اینکه از مرگ آنها
مطمئن شوم طنابی دور گردن هر دوشان پیچیدم. سپس لباس هایشان را از تن شان
بیرون کشیدم و آنها را در حوالی بهشت زهرا رها کردیم. من با این کار
طلاهای زیادی به دست آوردم و با فروش آنها به شخصی به نام غلام مبلغ یک
میلیون و 200 هزار تومان به دست آوردم و بدهی ناصر را پرداختم. به دنبال
اعترافات این جوان کارآگاهان در دو عملیات جداگانه ناصر را به اتهام
معاونت در قتل اسماعیل و زهرا و همچنین غلام و برادرش تقی را به خاطر خرید
اموال مسروقه بازداشت کردند. سرهنگ سعید لیراوی معاون مبارزه با جرائم
جنایی پلیس آگاهی تهران بزرگ ضمن اعلام این خبر از ادامه تحقیقات از
متهمان پرونده خبر داد.
عضو شورای مرکزی حزب موتلفه اسلامی ، سخنان اخیر اصلاح طلبان برای پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری را به گردو های پوچی تشبیه کرد که از آن یک قاشق فسنجان هم در نمی آید.
به گزارش ایرنا، حجت الاسلام و المسلمین "جعفر شجونی" دوشنبه شب در جمع مردم شهرستان قزوین افزود: سالهاست از نزدیک رویدادهای سیاسی را رصد کرده و افرادی که قصد خدمتگذاری واقعی برای نظام مقدس جمهوری اسلامی را دارند کاملا می شناسم.
این
فعال سیاسی اضافه کرد: چنین افرادی در دوران حکومت هشت ساله خود پشت میز
نشستند و افراد زیادی را از این انقلاب و نظام ، زده کردند.
وی
با بیان اینکه مردم کاملا حزب و گروهی را که می خواهند مملکت را به سمت
غرب ببرند ، می شناسند اظهار داشت: باید چنین آرزوی را به گور ببرید چرا
که مردم ایران همواره آگاه و بیدار هستند.
عضو
شورای مرکزی حزب موتلفه اسلامی با اشاره به تعلیق فعالیت های هسته ای کشور
در دوران اصلاحات و عدم توجه به توصیه ها در این زمینه تصریح کرد : به
مسوولان آن زمان گفت حداقل 10 سانتریفیوژ را نگه دارید اما آنها این کار
را هم نکردند.
وی
بیان داشت: به حول قوه الهی هم اکنون هفت هزارو 500 سانتریفیوژ در مراکز
هسته ای نصب شده و ایران یکی از صاحبان دانش هسته ای دنیا به شمار می رود.
حجت
الاسلام والمسلمین شجونی با بیان اینکه در انقلاب رویش ها و ریزش هایی
زیادی صورت گرفت گفت: در دوران گذشته ریزش هایی را دیدیم و در این زمان
شاهد رویش ها هستیم.
وی
افزود: افرادی که برای اینکه رییس جمهور شود دم از حذف قانون فیلترینگ و
جمع کردن گشت ارشاد می زند، رای تنها می توانند آرای زنهای خیابانی و
اراذل و اوباش را کسب کنند.
وی
اظهار داشت: دشمن برای نابودی انقلاب ، واردات شلوارهای کوتاه و مانتوهای
تنگ زنانه یارانه می دهد و آنگاه آقایان قصد براندازی مبارزین با این
ناتوی فرهنگی را دارند.
این
فعال سیاسی حذف نظارت استصوابی و سپاه پاسداران را شیوه جدید اخذ رای و
کسب مقبولیت سیاسی دانست و تصریح کرد: من مفهوم اصلاحات را طی هشت سال
حکومت آنان و زمان کنونی نفهمیدم اما اگر معنی دقیق اصلاح طلبی را فردی
توانست برای من معنی کند به آن هدیه می دهم.
وی
تصریح کرد: نمی دانم چه کسی چپ و راست را در ایران مطرح کرد اما این را
خوب درک می کنم که از جبهه اصلاح طلبی چیزی جز وابستگی به غرب سود دیگری
نیست.
زن 50 ساله ای با نام «صغری تقی حلاجان» بعد از ظهر روز یک شنبه در قزوین ربوده و سپس جنازه وی در همان شب کشف شد.
به
گزارش منابع خبری قزوین نیوز در ادامه قتلهای سریالی قزوین این زن
معلم اول ابتدایی و مجرد در ساعت چهار و نیم بعد از ظهر روز یکشنبه 6
اردیبهشت 1387 برای تعویض کفش به یک مغازه کفشفروشی در خیابان امام (ره)
قزوین مراجعه و پس از خروج از آن مغازه ناپدید شده است.
در نخستین ساعات بامداد دوشنبه هفتم اردیبهشت، ماموران کلانتری 17 غیاثآباد به دنبال یک تماس تلفنی با مرکز فوریتهای پلیسی 110 قزوین جسد زن میانسالی را در شهرک مینودر این شهر یافتند که بنظر میرسید ساعاتی قبل از آنکه ماموران موفق به کشف آن شوند، به قتل رسیده است.
قتل
مذکور چهارمین قتل در ادامه قتلهای سریالی قزوین است وبا آنکه پلیس هرگونه
ارتباط بین قتلهای اخیر را رد می کند اما ادامه یافتن این قتلها بر احتمال
ارتباط بین آنها و وجود قاتلان مشترک می افزاید.
بنا بر این گزارش
تاکید پلیس قزوین به وجود امنیت در قزوین و کتمان بیشتر مسئله و ناتوانی
در یافتن قاتلان اصلی و انگیزه آنها موجی از رعب و وحشت را در جامعه قزوین
بوجود آورده و به گسترش ناامنی در قزوین دامن زده است.
چهارمین جنایت زنجیرهای در حالی در قزوین روی میدهد که پیش از این رییس پلیس استان قزوین وجود هرگونه ارتباط بین سه قتل پیشین را منکر شده و با تکذیب سریالی بودن آنها، این قتلها را تنها "مرگ مشکوک" خوانده بود..
سردار هدایتی در تشریح اقدامات انجام شده برای کشف حوادثی که ارشدترین مقام پلیس استان آنها را «مرگ مشکوک» خواند، افزود: از همان ابتدا که اجساد این سه زن کشف شد تحقیقات گستردهای را شروع کردیم، به طوریکه در هر 48 ساعت، جلسهای در اتاق فرماندهی تشکیل میشود و نتایج تحقیقات در مورد این پرونده به صورت ریز و دقیق مورد بررسی قرار میگیرد.
رییس پلیس استان درباره علت «مرگ مشکوک» خواندن قتلهای اخیر گفت: همینطوری نمیتوانیم بگوییم اینها به قتل رسیدهاند؛ قتل باید آثار ظاهری داشته باشد. در هر سه مورد که اجساد توسط پلیس کشف شد بلافاصله قاضی کشیک و پزشک قانونی در صحنه حاضر شدند. کوچکترین کبودی در صورت یا گردن و بدن آنها که آثار ضربه منجر به قتل باشد، مشاهده نشد. پزشک قانونی هم اعلام کرده است که هنوز معلوم نیست که آنان به قتل رسیده باشند، اما پلیس، با علم به اینکه برای پزشکی قانونی هنوز قتلی مسجل نشده، برای آنکه آثار احتمالی جرم از بین نرود، علیرغم اینکه در حال حاضر اینها «فوت مشکوک» است با فرض وقوع «قتل»، در حال کار روی این پرونده است.
سردار هدایتی با رد سریالی بودن این حوادث و همچنین موضوع مطرح شده در برخی رسانهها مبنی بر آنکه؛ زنانی که اجسادشان کشف شده است «سالخورده یا پیرزن» هستند، خاطرنشان ساخت: نفر اول با دوم 12 سال اختلاف سنی دارد و نفر دوم با سوم 23 سال. چطور میشود گفت که اینها در یک گروه سنی بوده و «پیرزن» هستند.
وی با تاکید بر این نکته که فشار رسانهها بر پلیس، ممکن است روند تحقیقات کارآگاهان را دچار مشکل سازد، اظهار داشت: شما خبرنگارها هم کاری نکنید که جو شهر ناآرام شود و پلیس تحت فشار، کارش را درست انجام ندهد. پلیس همه توانش را بهکار گرفته تا اگر قتلی شده، با شناسایی و دستگیری قاتل، او را به سزای اعمالش برساند. شما اگر خیلی فشار بیاورید که نکتهای را بگوییم، ممکن است سرنخی مطرح شود و تحقیقات پلیس دچار مشکل شده و به نتیجه نرسد.
رییس پلیس استان افزود: اینکه میگویند احساس ناامنی شده، واقعاً چنین چیزی نیست. من به عنوان فرمانده پلیس استان تاکید میکنم هیچگونه ناامنی نیست. هیچگونه «احساس ناامنی» برای مردم وجود ندارد. نیروهای پلیس در سطح شهر حضور فعال دارند. ما گشتهای نامحسوس و اطلاعاتی خودمان را افزایش دادهایم. اینها دارند کار میکنند و انشاءا.. به محض اینکه به نتیجهای برسیم اعلام خواهیم کرد.
رئیس پلیس آگاهی استان قزوین مطالبی که از سوی برخی افراد و نشریات با عنوان قتل سریالی زنان مسن در قزوین مطرح شده را تکذیب کرد و خواستار دقت در انتشار اخبار شد .
محمد حسین محمدی در نشست خبری بیان داشت : از ابتدای سال جاری تاکنون چهار فقره قتل در نقاط مختلف استان قزوین روی داده است که به نسبت سال گذشته افزایش داشتهایم .
وی ادامه داد : دو فقره از این قتلها در مرکز استان، یک فقره در بوئینزهرا و دو فقره نیز در تاکستان بوده است .
رئیس
پلیس آگاهی استان قزوین اضافه کرد : در خصوص شایعه قتل سریالی که در برخی
نشریات مطرح شد باید عنوان کنم که پلیس در حال حاضر با سه جسد روبهروست
که تاکنون عنوانی جز مرگ مشکوک ندارند و اطلاق لفظ قتل با توجه به
بررسیهای پلیس و پزشکی قانونی تاکنون فاقد هرگونه مبنای علمی است .
وی
تصریح کرد : در مواردی که قتلی اتفاق افتاده باشد مسائلی چون کبودی ،
جراحت ، سوختگی ، بریدگی ، قطع و موارد دیگری مشاهده میشود ولی این موارد
در مرگ مشکوک این سه زن مشاهده نمیشود .
محمدی افزود : با توجه
به حساسیتهای ایجاد شده پزشکی قانونی با سرعت بیشتری در حال رسیدگی به
موضوع است و پلیس نیز علیرغم پیگیریهای خود منتظر نظر نهایی پزشکی
قانونی است ولی این اعلام نظر در این رابطه به زمان نیاز دارد که پس از
اعلام نتیجه انجام آزمایش سمشناسی ، میتوان با دقت بیشتری نسبت به این
مسئله اعلام نظر کرد .
وی توضیح داد : این سه زن 66، 54 و 76 سال
سن دارند و زمان مرگ آنها 16 بهمن ، 13 اسفند سال گذشته و هشتم فروردین
سال جاری بوده است که اجساد آنها در بالای منطقه مینودر ، پارک فدک و
بالای کانال روبهروی کورانه کشف شده است .
رئیس پلیس آگاهی
استان قزوین اعلام کرد : با توجه به اینکه مقداری طلا همراه این متوفیان
بوده بنابراین انگیزه مادی منتفی است ولی علیرغم این موضوع و مسائل مختلف
هیچ فرضیهای در این رابطه از نظر پلیس دور نیست و کاراگاهان پلیس با دقت
زوایای مختلف پروندهها را بررسی میکنند .
وی اظهار داشت : با
توجه به تحقیقاتی که تاکنون داشتهایم دو نفر در این رابطه دستگیر شدهاند
و تحقیقات از این دو نفر در حال انجام است .
محمدی تأکید کرد :
یکی از اینها مردی است که دچار جنون است و تاکنون خانمهایی از این فرد به
دلیلی حمله به آنها شکایت کردهاند که در این رابطه خانمی اظهارداشته که
این متهم در خیابان دانشگاه با زدن ضربه پای خود وی را به شدت مصدوم کرده
است ، این فرد با توجه به وضعیت روانی در حال حاضر تحت مراقبتهای پزشکان
است .
وی عنوان داشت : متهم دیگر که در این رابطه دستگیر شده ، خانمی است که در این رابطه بازجویی و تحقیقات از وی در حال انجام است .
رئیس
پلیس آگاهی استان قزوین خاطرنشان ساخت : از رسانهها و عموم شهروندان
خواهشمندیم با تأمل و صبر اجازه دهند تا پلیس در فضایی آرام و به دور از
هر گونه شایعه و اضطرابی به تحقیقات خود ادامه دهد چراکه با اطلاعات و
همراه مردم سال گذشته پروندههای قتل و سرقت متعددی که حتی ذرهای سرنخ
نداشت ، منجر به کشف شد و امروز متهمان این پروندهها پس از اعتراف به جرم
ارتکابی در اختیار دستگاه قضایی گذاشته شدهاند تا به سزای اعمالشان برسند
.
وی
افزود : پلیس فارغ از این ماجرا، با توجه به چند فقره سرقت در ایام نوروز
باز هم به عموم شهروندان توصیه میکند که از سوار شدن به خودروهای سواری
ناشناس و ناشناخته خودداری کنند و از وسائط نقلیه عمومی چون تاکسی و تاکسی
تلفنیها برای عبور و مرور خود استفاده کنند .
محمدی اضافه کرد :
در خصوص مرگ این سه زن نیز باردیگر اعلام میکنیم که بررسیهای پلیس
تاکنون نشان میدهد که هیچگونه رابطهای میان این سه مرگ وجود ندارد و
انتشار شایعات بیاساس در این رابطه مورد تأیید مراجع ذیصلاح نیست .
وی
در ادامه با اشاره وقایع سال جاری اظهارداشت : به دنبال وقوع یک فقره مرگ
مشکوک مردی 48 ساله در 12 فروردین ماه سال جاری در شهر تاکستان در حالی که
با طناب بر گردن بسته شده بود توسط مأموران شناسایی و کشف شد .
رئیس
پلیس آگاهی استان قزوین توضیح داد : هنگام حضور مأموران پلیس در منزلی که
این فرد فوت کرده بود همسر وی نیز به همراه برادرش و یک فرد غریبه دیگر در
خانه حاضر شدند ، همسر 28 ساله مقتول در پاسخ به مأموران آگاهی ضمن اظهار
بیاطلاعی از مرگ شوهرش اظهار داشت که طی چند روز گذشته در منزل پدرش در
یکی از روستاهای آوج بوده و به تازگی توسط برادرش از مرگ همسرش مطلع شده
است .
وی یاداور شد : مأموران پلیس آگاهی تاکستان با توجه
رفتارهای غیرعادی همسر مقتول و مرد غریبهای که همراه آنها بود به تحقیقات
بیشتر در رابطه با پرونده پرداختند در نتیجه مرد غریبه که فردی 39 ساله و
صاحب یک نانوایی در تاکستان بود با مشاهده مستندات پلیس زبان به اعتراف
گشود و اذعان داشت که از دو ماه قبل به واسطه برادر همسر مقتول که در
نانواییاش مشغول به کار بوده با خانواده مقتول ارتباط داشته و در ادامه،
این ارتباط و معاشرت خانوادگی به روابط پنهانی وی با همسر مقتول منجر شده
است .
محمدی تصریح کرد : سرانجام پس از گذشت کمتر از دو روز از
قتل این مرد 48 ساله ، مشخص شد که نانوا با همسر مقتول رابطه متعدد
نامشروع داشته است .
سومین قربانی ؛ مادر یک شهید
با قتل مادر یک شهید، پرونده پر رمز و راز قتلهای زنجیرهای زنان مسن در قزوین، ابعاد تازهتری یافت.
جسد «عاتقه - خ» مادر گرانقدر شهید محمدجعفر [...] که مشخص نیست به چه منظوری از خانه خارج شده است یکشنبه شب، نهم فروردین ماه ساعاتی پس از آنکه ناپدید شدن او به پلیس گزارش شد توسط ماموران در جوی آبی در مینودر قزوین کشف شد.
شنیدههای خبرنگار حوادث تابان حکایت از آن دارد که قاتل یا قاتلان در شیوهای مشابه با دو قتل پیشین، با خفه کردن مادر 67 ساله شهید، جسدش را در جوی آبی رها کرده و گریختهاند.
جنایت قتل این مادر شهید در حالی صورت میگیرد که پس از نزدیک به دو ماه از کشف جسد نخستین قربانی در شامگاه شانزدهم بهمنماه و وقوع دومین قتل در دهم اسفند سال گذشته که نگرانیهای جدی را در ارتباط با زنجیرهای بودن این قتلها باعث شد، پلیس استان قزوین در برابر قتل زنان مسن در این شهر سکوت کرده و از هرگونه اطلاعرسانی و یا صدور هشدار به شهروندان برای افزایش سطح هوشیاری خود در مقابل حوادث احتمالی خودداری کرده است.
نخستین جنایت
ماجرای
این جنایت هنگامی برملا شد که ساعت هجده و 14 دقیقه شانزدهم بهمن سال
گذشته، ماموران پاسگاه انتظامی کورانه در پس تماس مردی ناشناس با مرکز
فوریتهای پلیسی 110 قزوین مبنی بر مشاهده جسد زن مسنی در یک مسیر فرعی در
جاده الموت، موفق شدند با جستجو در محل، پیکر بیجان این زن را پیدا کنند.
در حالی که ماموران پاسگاه در بررسیهای اولیه خود، سایه سنگین یک جنایت را در پس پرده مرگ زن ناشناس حس میکردند یافتههای تیم کارآگاهان جنایی پلیس آگاهی و ماموران اداره تشخیص هویت که در پی اعلام مرکز فرماندهی پلیس خود را به صحنه جرم رسانده بودند، بر قتل این زن صحه گذاشت.
آثار به جای مانده در گلوی مقتول نشان میداد؛ عامل ارتکاب این جنایت به وسیله پارچه یا طنابی که به دور گردن زن مسن پیچیده بود، او را به قتل رسانده است.
این گزارش حاکیاست: تنها ساعتی پس از انتقال جسد به سردخانه، کارآگاهان در اولین مراحل بررسی پرونده جنایت تازه، به هویت مقتول دست یافتند. 48 ساعت پیش از آنکه جسد این زن مسن در پی تماس یک شهروند با پلیس 110 کشف گردد، جوانی با مراجعه به کلانتری، مفقود شدن مادر 64 سالهاش را گزارش کرده بود.
اظهارات این جوان حکایت از آن داشت؛ «کبری» صبح روز دوشنبه برای انجام معاینات پزشکی خانه را به مقصد آزمایشگاه ترک کرده، ولی دیگر به خانه بازنگشته است. همسر بیمار او که در پی عدم بازگشت همسرش نگران شده بود، در تماس با فرزندانش، ماجرا را اطلاع میدهد و آنان نیز که با جستجوی فراوان ردی از مادر خود نمییابند با مراجعه به کلانتری، پلیس را در جریان گم شدن مادرشان قرار میدهند.
دومین جنایت، آشکار شدن ماهیت قتلها
24 روز پس از هنگامیکه در شامگاه شانزدهم بهمن امسال، ماموران پاسگاه پلیس کورانه جسد زن 64 سالهای را در حاشیه کانال آبی در یک مسیر فرعی جاده الموت پیدا کردند، کشف جسد زن مسن دیگر، این بار در پارک فدک قزوین، نگرانیهای تازهای را در ارتباط با سریالی بودن این قتلها باعث شد.
صبح شنبه دهم اسفندماه، ماموران کلانتری 17 غیاثآباد که به دنبال تماس یک شهروند با مرکز فوریتهای پلیسی 110 قزوین از کشف جسد زنی در پارک فدک این شهر باخبر شده بودند، پس از آنکه خود را به این محل رساندند در زیر درختی در ورودی پارک با جسد زنی حدوداً 60 ساله با شلوار مشکی، کفش قهوهای و چادر و مقنعه مشکی روبهرو شدند که به نظر میرسید ساعاتی قبل در نتیجه یک کشمکش، جان باخته است.
یافتههای اولیه ماموران کلانتری نشان میداد؛ فرد یا افراد ناشناس به احتمال قوی در ساعات پایانی جمعهشب، جسد این زن را از نقطهای دیگر به بوستان فدک منتقل و در جاده ورودی این بوستان، از خودروی خود بیرون کشیدهاند و با کشاندن بر روی زمین، آن را به زیر درختی در حاشیه جاده منتقل کرده و با رها کردن جسد میگریزند.
خراشیدگی به وجود آمده بر روی هر دو دست مقتول و همچنین آثار به جای مانده بر روی زمین فرضیه اولیه ماموران کلانتری را تایید میکند.
بررسیهای پلیس همچنین حکایت از آن داشت؛علت اصلی مرگ مقتول که گفته میشود مبتلا به بیماری دیابت (قند) بوده، به صورت دقیق مشخص نشده است. هرچند فرضیههای متعددی از جمله خفگی وی متصور است.
این در حالی بود که شنیدههای خبرنگار حوادث تابان نیز حاکی از آن داشت که؛ وجود رد پای کفش زنانهای بر روی مقنعه مقتول که کنار جسد بر روی زمین بوده است، از احتمال مشارکت یک زن در ارتکاب این جنایت یا انتقال جسد وی به این محل خبر میدهد.
براساس این شنیدهها، شباهتهای زیادی بین نحوهی مفقود شدن، نوع مرگ و نیز رهایی جسد این زن در خارج از شهر، با زن 64 سالهای که شانزدهم بهمنماه، جسدش در کنار کانال آبی در یک مسیر فرعی در حوالی کورانه کشف شد، وجود دارد.
در هر دو مورد، ردی از یک خودروی سواری در حوالی محل کشف اجساد به دست آمده است. هر چند ظاهراً نوع خودروها با توجه به رد لاستیکهای به جای مانده بر روی زمین با یکدیگر متفاوت بودهاند.
در همین حال، سرهنگ محمدحسین محمدی، رییس پلیس آگاهی استان در تماس خبرنگار ما، با اعلام این نکته که این زن 57 تا 60 سال سن داشته و هویتاش نیز برای پلیس آگاهی مشخص شده است، از هرگونه ابرازنظر در خصوص علت مرگ او خودداری ورزیده و صرفاً خاطرنشان ساخته است که جسد برای تعیین علت قطعی مرگ از طریق سمشناسی به پزشکی قانونی تهران منتقل شده است.
در حالی که این مقام پلیس تعیین علت مرگ را نیازمند زمان برای اعلام نظریه پزشکی قانونی و همچنین دستیابی کارآگاهان به نتایج مشخص عنوان میکند، مسوول مرکز اطلاعرسانی فرماندهی انتظامی استان درباره این حوادث، سکوت را بر هرگونه ابراز نظری ترجیح داده و مسوول روابطعمومی پلیس نیز با استناد به اظهارنظر افسر مسوول پرونده در اداره مبارزه با جرایم پلیس آگاهی استان، علت مرگ دومین قربانی را ناشی از ارتکاب یک جنایت یا قتل نمیداند!