وطن امروز در گزارشی به معرفی پولدارترین بازیگران سینمایی کشور پرداخت.
به گزارش «شفاف»
در این گزارش با اشاره به اینکه در سال86 رضا عطاران، محمدرضا گلزار،
نیوشا ضیغمی ، باران کوثری، امین حیایی، اکبر عبدی و مهناز افشار به عنوان
ستارههای پولساز اکران 86 شناخته شدند، می نویسد: برای گفتن اینکه مهران
مدیری نفر اول این فهرست است، نیازی به عملیات ریاضی و آماری آنچنانی نیست
چون هر دو فیلمی که از او اکران شد فروش خیره کنندهای داشتند. اتفاقا
میشود گفت خیلیها فقط برای دیدن «مهران مدیری» با آن گریم و لحن متفاوت
به دیدن «همیشه پای یک زن در میان است» رفتند و بازی روان و شیرینش بود که
مخاطب را به سالنهای نمایش دهنده «دایره زنگی» کشاند.
به هرحال
این کارگردان- بازیگر طناز با فروش متوسط بیش از 95/1 میلیارد تومان برای
هر فیلمش پولسازترین بازیگر تلویزیونی سینما در سال گذشته بود. اتفاقا نفر
دوم این فهرست هم یک چهره محبوب تلویزیونی است؛ «جواد رضویان» که اگر
همزمان چند فیلم هم در اکران داشته باشد، به هیچ کدام لطمه گیشهای
نمیخورد. (مطلبی که با اکران همزمان «دلداده» و «10 رقمی» تأیید شد).
رضویان
سال پیش سه فیلم روی پرده داشت که همه میلیاردی شدند و حضور وی تاثیری
مستقیم در این فروشهای رویایی داشت. متوسط فروش هر فیلم او کمی بیش از
55/1 میلیارد تومان بود.
نفر سوم و چهارم بازیگران پرفروش، اما
ستارههایی نیستند که مخاطب به صرف حضور آنها روانه سینما شود، اما به هر
حال نقشهای مکملی که در پرفروشهای 87 (بویژه دایره زنگی) بازی کردند،
باعث شد نامشان در این فهرست درج شود؛ «بهاره رهنما» و «نیما شاهرخ شاهی».
البته
باز تماشاچی تصورات تلویزیونی از رهنما دارد اما مطمئناً برای خیلی از
سینماروها هنوز شاهرخ شاهی (که اتفاقا سال 86 فیلم پرفروش «پارک وی» را
روی پرده داشت) شناخته شده نیست. متوسط فروش فیلمهای این دو نفر حدود 5/1
میلیارد تومان بوده است.
«مهناز افشار» هم کماکان سالی دو، سه فیلم
نمایش داده شده پرمخاطب دارد؛ وی در سال 87 هم با «انعکاس» و «دعوت»،
جایگاه خود را در بین ستارگان معدود سینمای ایران حفظ کرد. او حالا
انتخابهای درستتر و بازیهای به مراتب بهتری هم دارد و همین امر بسیاری
را (علاوه بر تهیهکنندگان!) به آینده هنریاش امیدوار کرده است.
متوسط
فروش فیلمهای افشار در سال پیش 3/1 میلیارد تومان بود. «گوهر خیراندیش»
هم با بازی در 3 فیلم پرمخاطب سال و متوسط فروشی کمتر، رده بعدی را دارد
با این تفاوت که نام او مثل مهناز افشار کسی را به سینما نمیکشاند و او
بیشتر مکمل فوقالعادهای است بر ستارگان پولساز.
به گزارش شفاف
اما نامهای بعدی این فهرست هر کدام به نوعی سرشناسند؛ «امین حیایی»
بازیگری که در چند سال اخیر بلااستثنا فیلمهای پرفروشی داشته و نامش در
بهترین جای فهرست ستارههای سودآور قرار گرفته است. حتی آنها که پیشبینی
میکردند چهره حیایی برای مخاطب تکراری شود هم در اشتباه بودند چون نام او
هنوز مخاطب را به سینما میکشاند.
حیایی سال 87 سه فیلم در اکران
داشت که متوسط فروش 2/1 میلیارد تومان را برای او رقم زد. (البته اگر
«ستاره میشود» در زمان بهتر و با تبلیغات بیشتری اکران میشد این رقم
خیلی بیشتر از اینها میشد.) بعید است حالاحالاها تهیهکنندگان از این
معدن گنج دست بکشند.
اما سال گذشته بهترین سال سینمایی «رضا
کیانیان» از نظر گیشه بود. نقشآفرینی متفاوت در «همیشه پای یک زن در میان
است» برای او که تاکنون توانمندیهای فوقالعادهاش را در عرصههای جدیتر
سینما آزموده بود، کفایت میکرد تا نامش بار دیگر بر سر زبانها بیفتد. هر
چند نقش کوتاهش در «سه زن» بسیاری را خوش نیامد اما در مجموع فروش بالای
فیلم کمال تبریزی، متوسط فروش 2/1 میلیاردی را برایش رقم زد.
«گلشیفته
فراهانی» هم به خاطر همین فیلم و البته به لحاظ شکست تجاری دیوار متوسط
فروش 1/1 میلیاردی در سال گذشته داشت، درست شبیه «آناهیتا نعمتی» که او هم
به خاطر «زن دوم» و حضور کوتاهش در «دعوت» برای اولین بار به باشگاه
میلیاردیها پیوست.
«محمدرضا شریفی نیا» هم که این روزها به تعبیر
خودش «آچار فرانسه» سینمای ایران شده و اگر فیلمی بدون او تولید شود باید
تعجب کرد، را نباید در این فهرست، فراموش کرد. او سال گذشته نیز سال خوبی
را با نمایش 4 فیلم داشت که متوسط فروش هر فیلمش هم همان 1/1 میلیارد
تومان بود.
«باران کوثری» اما برخلاف دیگر همسلکان خود شکست تلخی
را با اکران «کتونی سفید» تجربه کرد و نتوانست کارنامه موفقی را در اکران
87 به نام خود به ثبت برساند. او با همان «دایره زنگی» و فروش متوسط کمتر
از یک میلیارد تومان سال را به پایان برد.
اما 87 سال خوبی برای
«نیکی کریمی» بود. او که پس از تمرکز روی کارگردانی و ترجمه و نوشتن و
البته حضور در فستیوالهای خارجی، بازیگری را جدیتر ادامه داد و مورد
توجه مخاطبان هم قرار گرفت و باید گفت بخشی از فروشهای خوب فیلمهایی چون
«زنها فرشتهاند» و «زن دوم» بیارتباط با حضور او نبوده است. متوسط فروش
920 میلیونی برای این ستاره سالهای نه چندان دور سینما رقمی رضایتبخش است.
اما
قرار گرفتن نام «یوسف تیموری» و «الهام حمیدی» در اینجای فهرست آن هم با
فروش متوسط 900 میلیونی کمی عجیب است؛ به هرحال این قوانین نانوشته کمدی و
بده بستانهای مخاطب با چهرههای محبوب تلویزیونی همیشه در سینما
تاثیرگذار بوده است.
اما فکر میکنید بیشترین فیلم اکران شده از یک
بازیگر در سال پیش مربوط به چه کسی بوده است؟ مطمئنم درست حدس زدید؛
«مهران رجبی» با 6 فیلم! اگر «روز بر میآید» و «مینای شهر خاموش» را از
فهرست او حذف میکردیم جای او حتی از «مهناز افشار» هم در این فهرست
بالاتر میرفت!
اما به هرحال به لطف 3 فیلم میلیاردیاش در گیشه،
متوسط هر فیلم «مهران رجبی» 850 میلیون تومان بود و برای همین است که
سینماییها و تلویزیونیها برای در اختیار داشتنش جنگ و دعوا دارند!
«محمدرضا
فروتن» هم از فیلمهایش حتما راضی است. جز تجربه شکست خورده «خاک سرد» (با
20میلیون فروش!) او 3 فیلم دیگر روی اکران داشت که فروشهای خوبی داشتند و
هر چند مخاطب، بازیاش در «دعوت» را چندان نپسندید، اما «کنعان» و «زن
دوم» او را در مقام همان بازیگر محبوب سالهای قبل قرار داد.
حالا
میشود گفت فروتن پس از چند سال انتخابهای نامناسب، بازگشته تا
تهیهکنندهها هم دوباره رویش حساب باز کنند. «مهتاب کرامتی» اما در سال
گذشته هم «آتش سبز» ضد مخاطب را داشت و هم «زنها فرشتهاند» گیشه ای را.
فیلمی که یک پاشنه فروشش روی او میچرخید.
البته «حس پنهان» که تلفیقی از هر دو بود را هم بر پرده داشت اما در نهایت متوسط فروش فیلمهایش به 700 میلیون تومان هم نرسید.
از
«افسانه بایگان» که بگذریم و «اکبر عبدی» را با متوسط فروش 600 میلیون
برای 3 فیلم، بازیگر تقریبا موفق گیشه بخوانیم، «حمید گودرزی» یکی از
بدترین سالهای سینماییاش را پشتسرگذاشت. از او 5 فیلم اکران شد که فقط
«انعکاس» فروخت که در آن هم نقش مکمل داشت. تمام نقش اولهای او در سال 87
شکست خوردند و حتی تهیهکنندهها که قصد داشتند از زوج سینمایی او و نیوشا
ضیغمی (که هر دو سالهای قبل فیلمهای پرفروشی داشتند) و تکرارش برای
مخاطب، پول پارو کنند، پشیمان شدند.
گودرزی و ضیغمی سال گذشته
3فیلم مشترک بر پرده داشتند که بیشترینش فقط 370 میلیون فروخت! برای «رضا
عطاران» هم چنین اتفاقی افتاد و با شکست «قرنطینه» و استقبال کمرنگ از
«تیغ زن»، میشود گفت حتی از اعتبار سینماییاش کاسته شد.
«شهاب
حسینی» نیز هر چند در جشنواره کار را تمام کرد اما اینکه مجموع فروش 3
فیلم اکران شدهاش در سال 87 به 200 میلیون هم نرسید را حتما میتوان
بهعنوان خاطرهای بد در حافظه سینماییاش اعلام کرد. عزتالله انتظامی و
پگاه آهنگرانی و ... هم سال بدی را در گیشه تجربه کردند. لازم به یادآوری
است که در این گزارش آماری، بازیگرانی در نظر گرفته شده بودند که حداقل 2
فیلم اکران شده در سال داشتند بنابراین محمدرضا گلزار، رضا شفیعیجم،
ترانه علیدوستی،کامبیز دیرباز، مریلا زارعی و چند نفر دیگر باوجود فروش
بالای تک فیلمهایشان، در این فهرست لحاظ نشدهاند
شور عشق (یا همان عشق رمانتیک) احساسی موقت، زودگذر و غیرقابل اعتماد است. شور عشق، یعنی همان احساساتی که اوایل آشنایی با یک نفر، ما را مشغول میکند و خواب و خوراکمان را میگیرد، مبنای درستی برای زندگی مشترک نیست.
شور عشق؛ استارت یا سوخت
شور
عشق، یعنی همان احساساتی که اوایل آشنایی با یک نفر، ما را مشغول میکند و
خواب و خوراکمان را میگیرد، مبنای درستی برای زندگی مشترک نیست؛ یعنی این
قبیل عواطف مثل استارت ماشین عمل میکنند. خداوند آنها را در وجود انسان
قرار داده که آدم را به حرکت درآورد. ولی ما نمیتوانیم فقط با استارتزدن
و باک ِ بدون بنزین حرکت کنیم.
شواهد زیادی هم برای اثبات این نکته
وجود دارد- مثلاً پژوهشگری به نام آرون تعداد زیادی از افرادی را که دچار
عشق حاد و آتشین بودند زیر دستگاهی که از کارکرد مغز عکس میگیرد گذاشت و
از آنها خواست به معشوق خود فکر کنند و عکس آنها را نشانشان داد.
کارکرد
مغزی این افراد نشان داد که هنگام فکر کردن به معشوق، فقط آن قسمتهایی
فعال میشود که مربوط به «پاداش فوری» است- همان قسمتهایی که اگر گرسنه
باشیم و غذا بخوریم فعال میشود؛ یا در افراد معتاد به کوکائین، همان
قسمتی که بعد از مصرف مادهی مخدر به فعالیت میافتد. این قسمتهای مغز،
تشکر فوری را اعلام میکنند، و یک چیز فوری طبعاً دوام زیادی هم ندارد. در
حالی که مغز، قسمتهای دیگری هم دارد که مربوط به پاداشهای طولانیمدت
است.
دو پژوهشگر دیگر به اسمهای بارتل و ذکی آمدند همین کار را
روی کسانی کردند که عشقشان تداوم پیدا کرده بود و به اصطلاح عشق رفیقانه
داشتند- همان نوع عشقی که شور و هیجانش از بین رفته اما صمیمیتش مانده و با مرور زمان، بیشتر هم شده است.
عکس
کارکرد مغز این افراد نشان داد که فکرکردن به عشقشان قسمتهایی از مغز
آنها را فعال میکند که مربوط به «پاداشهای بلندمدت» است- همان قسمتهایی
که وقتی شما به شغل مورد علاقهتان فکر میکنید یا موسیقی مورد علاقهتان
را گوش میکنید، یا در لحظات آرامش مذهبی، در ذهنتان فعال می شود.
نتیجهی
این پژوهشها نشان میدهد چون پاداش فوری همیشه تاییدکنندهی چیزهایی است
که قابل اتکا نیستند، عشق رمانتیک هم که دستمایهی شعر و غزل و رمان و
فیلمهای زیادی شده است و چیز قشنگی هم هست قابل اتکا نیست. در عوض، عشق
رفیقانه قابل اعتماد، اصیل و ماندگار است.
بعضی اقوام اصلاً نمیدانند عشق چیست؟
عشق
رمانتیک نه تنها کوتاهمدت و غیرقابل اتکاست که حتی اصیل هم نیست. یعنی
این طور نیست که جزو سرشت و ذات انسان باشد و ابتلا به آن، از ضروریات
زندگی محسوب شود. به نظر شما آیا در بین همهی اقوام و ملتها شور عشق
وجود دارد؟ یعنی مردم ِ همهی جوامع و فرهنگها عشق رمانتیک را به این
مفهومی که ما میشناسیم میشناسند؟
دو پژوهشگر به نامهای یانکویچ
و فیشر، ۱۶۶ فرهنگ و قومیت مختلف را از نظر آداب و رسوم و شعر و ادبیات و
هنرشان بررسی کردهاند و به این نتیجه رسیدهاند که در ۱۴۷ فرهنگ، عشق
رمانتیک وجود دارد؛ اما در ۱۹ قومیت، هیچ شواهدی از این عشق در میان نیست؛
یعنی در فرهنگ، ادبیات، شعر و هنرشان هیچ اشارهای به این شور عاشقانه
نشده است؛ اما تشکیل خانواده میدهند، به خانوادهشان علاقه دارند و برای
آنها فداکاری هم میکنند.
یعنی
آن رمانتیسیسم که در ادبیات غربی و در ادبیات ایرانی خودمان هم میبینیم
در آن فرهنگها معنایی ندارد. پس عشق رمانتیک چیزی نیست که بگوییم لازمهی
هر زندگی است؛ بلکه همان موتور محرک اولیه است. ۱۹ قومیت از این موتور
استفاده نمیکنند و ماشینشان بدون این استارت هم روشن میشوند.
در
پژوهش دیگری از حدود شش هزار دختر و پسر قبل از ازدواج پرسیدهاند که «شما
دوست دارید عشق رمانتیک مبنای ازدواجتان باشد یا نه؟» ۹۰ درصد آنها جواب
مثبت دادهاند. یعنی گفتهاند «دوست داریم این احساسات را تجربه کنیم.»
اما بعد از چند سال، از همین افراد، بعد از ازدواجشان پرسیدهاند «آیا آن
رمانتیسیسم اولیه در ازدواجتان وجود داشته یا نه؟» ۳۳ درصد مردان و ۷۵
درصد زنان گفتهاند در نهایت با فردی ازدواج کردهاند که عاشقش نیستند و
رابطهی رمانتیکی هم با او ندارند؛ یعنی حتی خود افراد هم قبول دارند که
«عشق» نه شرط کافی برای ازدواج است و نه حتی شرط لازم.
عشق نوعی بیماری است؟!
برخی
از پژوهشگرها روی این موضوع متمرکز شدهاند که «آیا عشق آتشین صرف نظر از
عشق نافرجام، یک بیماری پاتولوژیک است یا نه؟» و جالب است بدانید
روانشناسان بیشترین شباهت را بین عشق و یک بیماری خاص روانی به نام وسواس
اجباری مشاهده کردهاند.
در
این بیماری، افکار خاصی به ذهن هجوم میآورد که فرد گریزی از آنها ندارد؛
این افکار او را مجبور به ایجاد رفتارهای خاصی میکند که اگر انجام ندهد
دچار تنش و اضطراب زیادی میشود. مثلا کسی عادت دارد هر شب ۱۰ بار
دستهایش را بشوید و اگر ۸ بار این کار را انجام بدهد درونش منقلب میشود
و نمیتواند آسوده بخوابد.
عشق نه فقط در ظاهر و علایم بالینی شبیه
این بیماری است، که از نظر آزمایشگاهی هم به آن شباهت دارد. در بیماری
وسواس اجباری، یک ناقل خاص در سلولهای پلاکت خون بیمار افزایش پیدا
میکند. پژوهشگری به نام مارازیتی، افراد عاشق را به این طریق آزمایش کرده
و به این نتیجه رسیده که آنها هم درست همین حالت را دارند.
پس
عشق یک حالت وسواس اجباری ایجاد میکند که در آن فرد عاشق دچار افکار و
عادتهای خاصی میشود که نمیتواند از دست آنها خلاص شود- مثل تماس گرفتن
پی در پی با معشوق و فکر کردن مداوم به او که عملکرد عادی ذهنش را مختل
میکند.
هوش عاطفیات را بالا ببر
با
تمام این حرفها، امروز دانشمندان به این نقطه رسیدهاند که «اگر عشق و
احساسات قابل اتکا نیستند پس چه چیز قابل اتکا است؟» یعنی چه چیزهایی باید
وجود داشته باشد تا عشق افراد پایدار بماند. ابتدا نظریهای شکل گرفت که
اگر برخی شباهتهای اولیه بین افراد وجود داشته باشد صممیت و رفاقت بیشتری
بین آنان به وجود میآید که میتواند ازدواج موفق را تضمین کند.
اما
تجربه نشان داد که این اتفاق هم نمیافتد. آقای اشتنبرگ که مثلث عشق را
ارائه کرده بود به این نتیجه رسید که خیلی از طلاقها، بر خلاف انتظار، در
مواردی اتفاق میافتد که انتخاب اولیه اشتباه نبوده است. یعنی افراد در
ابتدای ازدواج، شباهتهایی به هم داشتهاند اما پس از ازدواج تغییر
کردهاند.
پس خیلی وقتها مشکل اینجاست که آدمها تغییر میکنند؛ اما با هم تغییر نمیکنند: در دو مسیر یا با سرعتهای متفاوتی تغییر میکنند. پس حالا این سوال به وجود میآید که «اگر شباهت اولیه هم ضامن صمیمیت نیست پس چه چیز میتواند صمیمیت و رفاقت درازمدت بین زوجها را تضمین کند؟»
پژوهشهای
زیادی نشان دادهاند که هوش عاطفی یکی از مهمترین عوامل موفقیت ازدواج
است. هوش عاطفی نوعی از هوش است که به ما کمک میکند به احساساتمان آگاه
باشیم. بتوانیم عواطفمان را خوب بیان کنیم. آنها را خوب کنترل و هدایت
کنیم. ظرفیت های خودمان را بشناسیم و در مجموع یک حس مثبت کلی نسبت به
خودمان داشته باشیم. از طرف دیگر بتوانیم عواطف فرد مقابلمان را درک کنیم
و نسبت به آن واکنش اجتماعی یا بین فردی مناسب داشته باشیم.
هوش
عاطفی به ما کمک میکند که وقتی دچار تعارض در احساساتمان میشویم فرو
نریزیم و بتوانیم به عنوان مسالهای معمولی حلش کنیم. این نوع هوش، یک چیز ذاتی نیست و در شرایط محیطی شکل میگیرد و در میان تمام عوامل موثر در موفقیت در ازدواج، کلیدیترین نقش را دارد.
اگر
دو طرف دارای هوش عاطفی بالایی باشند میتوانند بفهمند که چطور همراه و
همگام با تغییر احساسات و عواطف یکدیگر تغییر کنند تا زندگیشان به رشد و
صمیمیت بیشتری منجر شود.
چه قدرعاشق هستید؟
عشق
هم بالاخره اتفاقی است که به قول شاعر، خواه ناخواه رخ میدهد. برای خیلی
از روانشناسها مطالعه این پدیده جالب است. بعضیها مانند استرنبرگ حتی
نظریهای علمی درباره عشق دارند.
استرنبرگ معتقد است که یک عشق کامل سه جنبه دارد.
اولین
جنبه، وفاداری به معشوق است، دومی، احساس صمیمیت نسبت به او و سومی،
داشتن میل جنسی به معشوق است. به نظر استرنبرگ، هر کدام از اینها که وجود
نداشته باشد، یک جای کار دارد میلنگد. پرسشنامه زیر خیلی به جزییات عشق
کاری ندارد و میخواهد به طور کلی بگوید که آیا شما عاشق هستید یا نه؟
این تست در دانشگاه نورس ایسترن بوستون تهیه شده است و خوب، معلوم است که بیشتر برای دانشجوها کاربرد دارد.
چگونه از این تست استفاده کنیم؟
عبارات
زیر را بخوانید. معشوقتان را تصور کنید و نام معشوقتان را به جای کلمه
او بگذارید. حالا اگر با هر عبارت به طورکامل موافق بودید، عدد ۷، اگر
نسبتا موافق بودید، عدد ۶، اگر کمی موافق بودید عدد ۵، اگر عبارت را هم
درست میدانستید و هم غلط (یعنی در مورد نظرتان مطمئن نبودید)، عدد ۴، اگر
با آن کمی مخالف بودید، عدد ۳، اگر نسبتا مخالف بودید، عدد ۲ و اگر
بهطور کامل مخالف بودید عدد ۱ را جلو عبارت بنویسید.
۱) برای رسیدن به او خیلی عجله دارم. ؟
۲) او را خیلی جذاب میدانم. ؟
۳) او نسبت به بیشتر مردم، عیبهای کمتری دارد. ؟
۴) برای او هر کاری که لازم باشد، انجام میدهم. ؟
۵) به نظر من، او خیلی دلربا است. ؟
۶) دوست دارم احساساتم را با او در میان بگذارم. ؟
۷) وقتی با هم کاری را انجام میدهیم، کار برایم خیلی خوشایند است. ؟
8)دوست دارم که او حتما مال من باشد. ؟
۹) اگر اتفاقی برای او بیفتد؛ خیلی ناراحت میشوم. ؟
1۰) خیلی وقتها به او فکر میکنم. ؟
۱۱) خیلی مهم است که او به من علاقه داشته باشد. ؟
۱۲) وقتی با او هستم، کاملا خوشحالم. ؟
۱۳) برایم دشوار است که برای مدتی طولانی از او دور باشم. ؟
۱۴) خیلی به او علاقه دارم. ؟
راهنمای نمرهگذاری:
حالا عددهایی را که جلوی هر عبارت گذاشتهاید، با هم جمع بزنید.
*
شمایی که بالای ۸۹ نمره آوردهاید، وضعتان خراب است. شما بدجوری عاشق
شدهاید و اگر صادقانه به پرسشها پاسخ دادهاید، در عشقتان هیچ شکی
نمیتوان کرد.
* اگر نمرهتان حول و حوش ۷۸ تا ۸۸ میچرخد، شما هم به احتمال خیلی زیاد عاشق هستید و چیزی نمانده است که در بالای قله عشق بایستید.
* اما اگر نمرهتان بین ۶۸ تا ۷۷ باشد، احتمال کمتری وجود دارد که عاشق باشید. اما شما هم به هر حال عاشقاید.
* کسانی که از ۶۸ پایینتر آوردهاند، بهتر است که خودشان را گول نزنند. به احتمال زیاد چندان عاشق نیستند.
*
کسانی که از ۵۸ پایینترند، به هیچوجه عاشق نیستند. این گروه بهتر است
پیشه دیگری برای خودشان دست و پا کنند و یا اسم احساسات رقیقشان را
نگذارند عشق.
در
این که همه افراد جامعه خواهان سعادت و خوشبختی و بهروزی در زندگی روزمره
خود هستند، شکی نیست، ولی باید دانست که خوشبختی چیست و راه وصول به آن
کدام است؟ نظرهای دانشمندان و بزرگان جهان در مورد خوشبختی، بسیار مختلف
می باشد؛ به طوری که یکی از بزرگان، در کتاب خود، 288 نظریه را در مورد
خوشبختی ذکر کرده است. در یک نتیجه گیری کلی از نظرات صاحب نظران، می توان
به چند نظریه مهم و قابل توجه که معمولا مورد توجه مردم عوام نیز..هستند،
اشاره کرد. بعضی از صاحب نظران، راه وصول به سعادت در زندگی را منحصر به
جمع آوری ثروت زیاد می دانند. برخی تنها راه سعادت و خوشبختی را رسیدن به
جاه و مقام دانسته اند. گروهی دیگر همچون فروید و طرفدارانش، خوشبختی در
دنیا را منحصر به کامجویی هو لذت های جنسی معرفی کرده اند و گفته اند: در
دنیا آن کس خوشبخت و سعادتمند است که هرچه بیشتر و بهتر بتواند کامرانی
جنسی بکند و از لذائذ شهوانی بهترین و بالاترین لذت ها را بچشد.
گروهی
دیگر تنها راه رسیدن به سعادت را تکامل رفتار انسانی و تعالی اخلاق نفسانی
معرفی کرده اند. دسته ای تحت فشار و رنج قرار دادن و به ریاضت و سختی
کشیدن جسم انسان را راه صحیح خوشبختی می دانند و عقیده دارند چنان باید
جسم و بدان را در تنگنا و سختی قرار داد که جسم انسان ضعیف و نحیف شود و
روح انسان کامل و بزرگ گردد. مرتاضان هند از این دسته اند. آنان کارهایی
عجیب و مشکلی انجام می دهند، مثلا دانه گندمی را ماه ها در کف دست نگه می
دارند تا سبز شود و یا با بدن عریان روی میخ ها می خوابند، یا ماه ها از
خوردن مواد غذایی و نوشیدنی خودداری می کنند.دانشمندان
نظریه های بسیاری در مورد راه وصول به سعادت در زندگی ارائه کردند و هر
کدام برای نظر خود، دلایلی اقامه کردند که به سبب اختصار، از ذکر آنها
خودداری می کنیم. در میان راه ها و نظریه های یاد شده، کدام راه و نظریه
برای رسیدن به خوشبختی و نیک نامی، کارساط و تنها راه سعادت است؟ آیا هیچ
یک از راه های فوق الذکر راه اصلی ورود به وادی سعادت نیست؟ آیا چیزی
فراتر از این امور مادی تنها راه ورود به سعادت و خوشبختی است؟
راز
خوشبختی تنها در پرتو ایمان الهی است و بس. خدای متعال در قرآن می فرماید:
«الا بذکر الله تطمئن القلوب» تنها با یاد خدا، قلب ها آرام می گیرند.
افرادی
در زندگی خوشبخت هستند که از آرامش نفس و روح حقیقی برخوردار باشد. کسانی
که به غلط پنداشتند زراندوزی و انباشتن مال موجب رسیدن به سعادت است، سخت
در اشتباهند. به تجربه، بر همگان معلوم شده که ثروت زیاد هیچ گاه مایه
سعادت و خوشبختی نیست و چه بسا باعث فلاکت شود.
بهره برداری صحیح و
قانونی از منافع ثروت و انجام کارهای عام المنفعه و دستگیری از نیازمندان،
از کارهای نیک و موجب رضای خداوند است و پاداش معنوی دارد. از این جهت است
که می فرمایند: « الدنیا مزرعه الاخره» دنیا کشتگاه آخرت است
عشق
از نگاه بعضی، جاذبه و کشش نیرومند و قوی میان دو شخص است که به واسطه آن،
دو فرد به سوی گناه و آلودگی و سقوط در لجنزار فحشا سوق داده می شوند. اگر
منظور از عشق این معنا باشد، هر چه در مذمت و نکوهش او گفته شود کم است.
اگر منظور از عشق، نیرو و جاذبه دیوانه کننده و مخرب حاکم حقیقی بدن یعنی
عقل باشد، هر چه در مذمت او بگوییم کم است. میان این دو نوع عشق، تفاوت
بسیار از زمین تا آسمان است. عشق از نگاه نخست،
انسان را به هدفی عالی می رساند و حلال مشکلات و برطرف کننده نقصان ها و
نارسایی ها در نظام خانواده و اجتماع است. عشق از نگاه دوم، انسان را از
مرز شرف و عزت و انسانیت به ته دره های گناه و عصیان سوق می دهد.عشق در
نگاه اول، عشقی راستین و حقیقی است و در آن خدعه و نیزنگ برای رسیدن به
هدف شومی همانند وصل نیست. ولی در عشق دروغین و مجازی انواع حیله ها و
نیرنگ ها به کار می رود و عاشق، فردی متظاهر و دروغگو است که در لفافه
زیبای لفظ عشق می خواهد به وصال معشوق برسد و بس. در نگاه اول، عاشق تا
آخرین لحظات زندگی به پای معشوق می سوزد و می گدازد و به او وفادار است؛ امروزه
جوانانی خام و ناپخته ای دیده می شوند که مدام دم از شور عشق و عاشقی خود
می زنند و خود را یگانه عاشق و دلباخته روزگار می دانند و می گویند هر سری
که در او عشق نیست باید در بازار کدوفروشان در معرض فروش قرار داد، ولی
غافل از عشق حقیقی هستند. عشق در نگاه اول، نتیجه و ثمر نیکو دارد ولی در
نگاه دوم، نتیجه و ثمره اش بعد از رسیدن به وصال بر ملا خواهد شد و کار به
رسوایی خواهد کشید لفظ عشق، لفظی است که افراد هوسران و شهوت پرست برای رسیدن
به مقصد شوم و پلید خود به این لفظ متوسل می شوند و لفظ زیبای عشق را پلی
برای رسیدن به معشوق قرار می دهند. عشق های مجازی با آمیزش جنسی خاموش می
شود. اگر بنیان محکم زندگی بر این نوع عشق بنا شود، هر لحظه باید انتظار
فروریختن ساختمان ازدواج را کشید. تنها عشقی که ضامن بقای نظام خانواده و
ایجاد مهر و محبت بیش تر در خانه می شود، عشق حقیقی است.
![]() |
روزی زنی خدمت پیامبر (ص) آمد و
عرضه داشت. یا رسول الله، مرا شوهر بده. حضرت رو به اطرافیانش کرد و
فرمود: چه کسی حاضر است با این زن ازدواج کند؟ مردی بلند شد و گفت: یا
رسول الله، من حاضرم. رسول خدا فرمود: مهر او چیست؟ او جواب داد: من چیزی
ندارم؟ پیامبر (ص) فرمود آیا قرآن می دانی؟ او گفت: مقداری می دانم.
پیامبر (ص) فرمود: این زن را به تو تزویج کردم به آن چه از قرآن می دانی
به او تعلیم کنی |
![]() |
![]() |
![]() |
هدف اصلی ازدواج و
تشکیل خانواده، ارضای غریزه جنسی و شهوانی نیست، بلکه تولیدمثل است. بدون
شک، خالق بزرگ هستی خواهان تداوم زندگی انسان روی کره خاکی است و تنها راه
تداوم نسل بشر، آمیزش جنسی است. خداوند کششی بین دو جنس مخالف (نر و ماده)
برقرار ساخت، که اگر این کشش میان نر و ماده نبود، آمیزشی میان دو جنس
مخالف صورت نمی گرفت، و اگر آمیزش در کار نبود نسل بشر منقرض می گشت.
قوی
ترین نیرویی که زن و مرد را به یکدیگر می کشاند، غریزه جنسی است. در
حقیقت، جاذبه جنسی بین زن و مرد علت محدثه خانواده و علت مبقیه آن است؛
ولی هدف اصلی ازدواج، ارضای غریزه جنسی نیست، بلکه عاملی ورای این عامل
شهوانی و تمتعات جنسی است که عبارت است از تولید نسل. بهترین دلیلی که می
توان بر این مدعا که هدف اصلی از ازدواج صرف تلذذ و تمتع جنسی بردن نیست
جدائی مردان از زنان نازا و زنان از مردان عقیم آن هم با وجود تلذذ جنسی
در حد ارضاء و وجود اقتصاد سالم و وضع معیشتی مناسب در خانه است. مولر
لیر، جامعه شناس جامعه شناس آلمانی می نویسد: سه عامل مهم افراد را به طرف
ازدواج و تشکیل خانواده سوق می دهد: نیاز اقتصادی، میل به فرزند و عشق.
میل به فرزند که همان علاقمندی به بقای نسل و حفظ نوع می باشد، عشق یا لذت
جنسی یا نیازهای اقتصادی به عنوان مقدمات وصول به این هدفند. بنابر نظریه
کینک، جامعه شناس آمریکایی، از لحاظ جهان شناسی، وظیفه خانواده (زن و مرد)
تنها امتداد نسل است و نیازهای اقتصادی یا شهوانی به عنوان مقدمه ای برای
رسیدن به این هدف بزرگند. لذا می بینیم که قرآن مجید زنان را محل کشتزار
مردان معرفی می کند و می فرماید: «نسائکم حرث لکم» ثمره این کشت، فرزند
است. رسول اکرم (ص) می فرماید: «ان خیر نسائکم الولود»؛ بهترین زنان شما
زنی است که بچه آور باشد. نیز می فرماید: با دختران با کره و بچه آور
ازدواج کنید ولی با زنان زیبا و جمیله و نازا ازدواج نکنید که من در روز
قیامت به زیادی امتم افتخار می کنم.
برگرفته از کتاب ازدواج و پند های زندگی -مجید احمدی
زمانی
که فیض کاشانی در قمصر کاشان زندگی می کرد، پدر خانمش، ملاصدرا، چند روزی
را به عنوان میهمان نزد او در قمصر به سر می برد. در همان ایام در قمصر،
جوانی به خواستگاری دختری رفت. والدین دختر پس از قبول خواستگار، شرط
کردند که تا زمان عقد نه داماد حق دارد برای دیدن عروس به خانه عروس بیاید
و نه عروس حق دارد به بیرون خانه برود. از این رو، عروس و داماد که عاشق و
شیدای همدیگر بودند و می خواستند همدیگر را ببینند، به فکر چهره ای
افتادند که نه با شرط مخالفت بشود و نه والدین عروس متوجه بشوند. لذا عروس
حیله ای زد و گفت: من فلان موقع به قصد تکاندن فرش به پشت بام می آیم و تو
هم داخل کوچه بیا، همدیگر را ببینیم. در آن وقت مقرر، دختر فرش خانه را به
قصد تکاندن به پشت بام برد و فرش را تکان می داد و داماد هم از داخل کوچه
نظاره گر جمال دلنشین عروس خانم بود و مدام این جملات را می خواند:
اومدی به پشت بوندی اومدی فرش و تکوندی
اومدی گردی نبوندی اومدی خودت و نشوندی
در
این حال، عارف بزرگوار، ملاصدرا از کوچه عبور می کرد و این ماجرا را دید و
شروع به گریه کردن کرد. او یک شبانه روز بلند گریه می کرد تا این که فیض
کاشانی از او پرسید: چرا این گونه گریه می کنی؟ ملاصدرا گفت: من امروز
پسری را دیدم که با معشوقه خود با خوشحالی سخن می گفت. گریه من از این جهت
است که این همه سال درس خوانده ام و فلسفه نوشتم و خود را عاشق خدای متعال
می دانم اما هنوز با این حال و صفایی که این پسر با معشوقه خود داشت من
نتوانستم با خدای خود چنین سخن بگویم. لذا به حال خود گریه می کنم.
برگرفته از کتاب ازدواج و پند های زندگی -مجید احمدی
دختری را به سبب روابط غیرمشروع با دیگران، دستگیر کردند و او را مورد بازجویی قرار دادند. وقتی علت رابطه با نامحرمان را از وی پرسیدند، در پاسخ گفت: من عاطفه و صمیمیت می خواهم و چون خانواده، خصوصا پدرم اظهار محبت به من نداشت به دنبال اظهار محبت و عاطفه دیگران رفتم که کار به این جا کشیده شد! دختران تشنه محبتند و اگر مورد بی مهری قرار گیرند انحرافشان حتمی است.
بنابراین، والدین باید تغذیه روحی فرزندان را به مراتب لازم تر و مهم تر از تامین نیازهای جسمی و بدنی فرزندان بدانند. پدر و مادر باغبانی هستند که باید از گل های زندگی خود به خوبی مراقبت کنند. نقش اعجاب برانگیز و تاثیر شگرف محبت در بنای زندگی و روح و روان اشخاص بر کسی پوشیده نیست. لذا بسیار بجاست که والدین محترم تامین نیازهای روحی و روانی، تربیتی و اخلاقی فرزندان را درصد وظایف و مسئولیت های خود بدانند. محبت، ملات زندگی است و بدون محبت زندگی میسر نیستبرگرفته از کتاب ازدواج و پند های زندگی -مجید احمدی