تفریحی ,سرگرمی ,عکس عاشقانه ,مطالب خواندنی, مدل لباس 2019 ,lovefun

گالری عکس ,مدل لباس, آرایشگری ,اس ام اس های جدید, مسائل زناشوئی, عاشقانه ,عکس فانتزی

تفریحی ,سرگرمی ,عکس عاشقانه ,مطالب خواندنی, مدل لباس 2019 ,lovefun

گالری عکس ,مدل لباس, آرایشگری ,اس ام اس های جدید, مسائل زناشوئی, عاشقانه ,عکس فانتزی

آنجلینا جولی و جنیفر آنیستون، نیرومندترین بازیگران زن


 
 
آنجولیا جولی( نامزد جدید برد پیت) و جنیفر آنیستون( همسر سابق برد پیت)، بازیگران مشهور هالیوود، علاوه بر برد پیت نقطه مشترک دیگری پیدا کردند و هر دو به عنوان«قدرتمندترین بازیگران زن» در کتاب رکوردهای جهانی گینس ثبت شدند.
 

 
کارشناسان پس از بررسی میزان درآمد تعدادی از افراد مشهور و تبلیغات انجام شده در اطراف آنها، این دو نفر را برگزیدند.

جولیا32 ساله برای ارتباط خود با برد پیت، همسر سابق جنیفر، مورد توجه بسیار قرار دارد. همچنین احتمال نامزدی او برای جوایز اسکار، برای نقش اول فیلم ""A Mighty Heart، که در آن نقش همسر روزنامه نگار مقتول، دانیل پیرل را بازی می کند، توجه عظیم رسانه ها را به خود جلب کرده است.

آنیستون، ستاره سابق مجموعه «دوستان» نیز با زندگی پر از عشق و رومانتیک خود، عنوان های مهم خبری دنیا را به خود اختصاص داده است

زن 25ساله با وزن 32کیلوگرم در یک پوستر تبلیغاتی دنیا را تکان داد

اندام تکیده ایزابل کارو، در پوستر تبلیغاتی الیویرو توسکانی، عکاس ایتالیایی، دنیا را تکان داد. ایزابل کارو، کمدین فرانسوی ۲۵ ساله، ۱۰ سال است که از بیماری بی‌اشتهایی یا انورکسیا رنج می‌برد. بعد از ۱۰ سال، این اولین بار است که با وزن ۳۲ کیلوگرم، در مقابل دوربین قرار می‌گیرد و برای این که درباره این اقدام توضیح بدهد، هفته‌نامه سینه- تله را انتخاب کرده است.
 

 

به چه دلیل اندامتان را در این پوستر تبلیغاتی به نمایش گذاشتید؟
اندامی را که از آن متنفرم، به نمایش گذاشتم تا دختران جوان در سر تا سر دنیا و دست‌اندرکاران مد متوجه بشوند که دیکتاتوری لاغری، تا چه اندازه وحشتناک است. لاغری بیش از حد باعث مرگ می‌شود و لاغری یعنی همه چیز به غیر از زیبایی. من می‌خواستم رنج خودم را فریاد بکشم.

چطور با الیویرو توسکانی آشنا شدید؟
شنیده بودم که اولیویرو توسکانی برای کمپین ضد لاغری‌اش، به دنبال دختر جوانی می‌گردد که واقعاً به بیماری انورکسیا مبتلا باشد. چون خودم هم از ۱۰ سال پیش دچار این بیماری بودم، بلافاصله درگیر این کمپین شدم. اولیویرو توسکانی را چند ساعت قبل از عکاسی ملاقات کردم.


این کمپین را چطور دیدید؟
هدف این کمین نشان دادن واقعیت‌های دنیای مد بود. سایز من درست مطابق با مانکن‌هایی است که طراحان لباس به آن «سایز صفر» می‌گویند؛ یعنی کمتر از سایز ۳۴ زنانه.
بعضی از مانکن‌ها برای نجات خانواده‌هایشان از فقر به چنین شرایطی ادامه می‌دهند. سال گذشته در برزیل دو مانکن جان خود را از دست دادند. طراحان لباس، بی‌مسئولیت هستند و از دختران جوانی که حاضرند برای وارد شدن به دنیای مد دست به هر کاری بزنند، سوءاستفاده می‌کنند.

نظر شما درباره مد «پرو انا» یا طرفدار انورکسیا چیست؟
این موضوع شرم‌آور است. سوءاستفاده از دختران جوان و وادار کردن آن‌ها به غذا نخوردن و تبدیل کردن آن‌ها به یک شبح، جنایت است. انورکسیا یک بیماری واقعی است؛ نه روشی برای زندگی.

آیا تصویر شما می‌تواند باعث پیشگیری از گسترش این بیماری بشود؟مسلماً. اگر من در زمانی که در اوج این بیماری بودم، یعنی در سن بین ۱۳ تا ۱۵ سالگی چنین تصویری را می‌دیدم، حتما به خودم می‌گفتم: «من نمی‌خواهم شبیه این دختر جوان باشم که بدنش مثل زنان پیر، تکیده است» امیدوارم که این پوستر تبلیغاتی بتواند جان دختر‌های جوان، حتی یک نفرشان را نجات بدهد.

آیا می‌دانید که نصب پوستر تبلیغاتی شما در فرانسه ممنوع شده است؟
خیر، نمی‌دانستم اما واقعا از این مسأله متأسفم. ما در فرانسه چشمان خود را به روی واقعیت بسته‌ایم. به عنوان مثال، دنیای مد، پشت پرده زندگی واقعی مانکن‌های معروف را نشان نمی‌دهد.ما در پشت صحنه مد، با آرایش صورت و آرایش مو و لباس‌ها، جنازه‌ها را پنهان کرده‌ایم.

آیا با مرگ هم دست و پنجه نرم کرده‌اید؟
بارها. چندین بار به اغما رفته‌ام. یک روز مطمئن شده بودم که مرده‌ام. خودم را در ورای زندگی دیدم. همان روز تصمیم گرفتم که به دنیای زندگان برگردم.

آیا هم‌چنان به این بیماری مبتلا هستید؟
تلاش می‌کنم خودم را نجات بدهم اما با روش خودم؛ در غیر این صورت شکست می‌خورم. من خیلی کم غذا می‌خورم اما هر بار بیشتر از قبل. این مبارزه‌ای است که هر روز باید به آن ادامه داد. من می‌خواهم در این مبارزه پیروز شوم، چون زندگی کردن را انتخاب کرده‌ام.
منبع: dukht.com

جملات زیبا

اگه هشت لایه هم ایزوگامت کنن ، بازم ازت معرفت نم میزنه

  سعی نکن بفهمی کدوم ستاره قشنگتره ، سعی کن بدونی پیش کی قشنگترین ستاره ای !

  کوزه در دست پیش می آید یک نفر مست پیش می آید عاشقی جرم نیست ای مردم اتفاقی است پیش می آید

  گاهی وقتها چه ساده عروسک میشویم نه حرف میزنیم و نه شکایت میکنیم فقط احمقانه سکوت میکنیم!

  همیشه نگاهی را باور کن که وقتی از آن دور شدی در انتظارت بماند

  . اگه دنیا رو بهم بدن که بی خیال تو بشم ، تو رو میگیرم و بی خیال دنیا میشم

  توی زمین شاه منی ، تو آسمون ماه منی ، ستاره و شمع منی ، همیشه در قلب منی

ماجراهای معروفترین دزدهای ناشی ایران

http://i42.tinypic.com/rbbjv7.jpg

هر کاری شانس می‌خواهد، حتی دزدی و کلاهبرداری. معلوم نیست بعضی از مجرم‌ها با این هوش سرشار و شانس شکفته با چه رویی می‌روند سراغ کار خلاف. یکی وسایلش را جا می‌گذارد، آن یکی یادش می‌رود قبلا هم از همین جا دزدی کرده و یکی دیگر از بخت خوشش یقه یک بوکسور را می‌گیرد. این هشدار کاملا جدی است: اگر نمی‌توانید روی اقبال‌تان حساب باز کنید یا موقع تقسیم هوش در صف دیگری ایستاده بودید، لااقل دور تبهکاری را خط بکشید. این طوری هم خودتان راحت‌ترید، هم آن بنده خداهایی که قرار است گیر شما بیفتند. پلیس هم دردسر نمی‌کشد و آمار پرونده‌های قضایی بالا و بالاتر نمی‌رود.  

احتیاط کن

احتیاط شرط عقل است. مخصوصا اگر برای دزدی به یک آپارتمان 5 طبقه رفته باشید. یک دزد سحرخیز چند وقت پیش ساعت 7 صبح به یک ساختمان مسکونی رفت و دست به کار شد اما یک دفعه یکی از اهالی ساختمان را دید. برای اینکه خودش را پنهان کند، به طرف پشت بام دوید و بعد سعی کرد از سیم آنتن آویزان شود و خودش را به کوچه برساند اما سیم پاره شد و او از طبقه پنجم سقوط کرد. دزد بینوا که شانس آورده در این حادثه زنده مانده بود، با دست و پایی گچ گرفته دستگیر و راهی بازداشتگاه شد. یکی دیگر از همین دزدهای بی‌احتیاط برای سرقت به خانه‌ای در کامرانیه رفت اما وقتی می‌خواست از لای میله‌های حفاظ وارد آنجا شود، گیر کرد و هر چه دست و پا زد نتوانست خودش را خلاص کند به همین خاطر با داد و فریاد از همسایه‌ها کمک خواست و کار به آتش‌نشانی کشیده شد و بالاخره بعد از بریدن نرده‌ها او را نجات دادند البته بعد از این کار پسر سارق به کلانتری 123 نیاوران تحویل داده شد.  

نقشت را بشناس

ساعت 12 شب 12 آذر بود که ماموران گشت پلیس دو مرد را در حال از جا درآوردن یک دریچه فلزی از زمین دیدند و سراغ‌شان رفتند و شروع کردند به پرس‌وجو. آن دو نفر هم بدون این که کم بیاورند، سرشان را بالا گرفتند و با اعتماد به نفس مثال‌زدنی گفتند کارمند سازمان آب و فاضلاب هستند و الان هم دارند ماموریت‌شان را انجام می‌دهند. همین یک جمله کافی بود تا هر دو نفرشان دستگیر شوند، چون آنها دریچه کانال مخابرات را از جا کنده بودند، همان دریچه‌هایی که در کوچه و خیابان کف زمین می‌بینیم و هر کدامش 90 تا 120 کیلو چدن خالص دارد و کلی می‌ارزد. خلاصه بعد از دستگیری این دو نفر معلوم شد آنها همان سارقانی هستند که از مدت‌ها قبل به جرم دزدیدن دریچه‌های کانال مخابرات در منطقه فلاح، یافت‌آباد، شهرک ولیعصر و بعد منیریه تحت تعقیب بودند و شرکت مخابرات بارها علیه‌شان شکایت کرده بود.

فردای همان روز هم یک آقایی که لباس نیروی انتظامی تنش بود و درجه‌هایش نشان می‌داد سرهنگ است برای یک سفر کوتاه به سالن راه‌آهن رفت اما بلافاصله دستگیرش کردند چون این مرد محترم نمی‌دانست لباس پلیس باید آرم و رسته هم داشته باشد و فقط چسباندن ستاره روی دوش کافی نیست. او یک مامور قلابی بود که مثل دو دزد قبلی نقشش را خوب نشناخته بود.
 

برگشتن، ممنوع!

حتما این جمله معروف پلیسی را شنیده‌اید که مجرم به صحنه جرم بر می‌گردد. البته آنها این کار را می‌کنند تا اگر اثر و ردپایی به جا مانده بود پاک کنند و از بین ببرند اما این ضرب‌المثل در مورد دزدان گزارش ما دلیل دیگری دارد. چند وقت پیش مرد قوی‌هیکلی به یک بانک رفت و همین که مسوول باجه سرش را برگرداند، هر چه چک و پول نقد نزدیک گیشه بود، برداشت و فرار کرد. با تحقیقات پلیسی معلوم شد این دزد ناشناس 373 هزار تومان پول نقد، دو فقره تراول چک 500 هزار تومانی، دو فقره چک 100 هزار تومانی و سه فقره چک 50 هزار تومانی دزدیده است. در حالی که هیچ ردپایی از سارق وجود نداشت مدتی بعد خود او به همان بانک رفت. البته این بار هدفش دزدی نبود. رفته بود آنجا تا به حسابش پول بریزد. او مثل یک مشتری متشخص فیش گرفت و داشت آن را پر می‌کرد که کارمند شعبه به خاطر هیکل درشت بلافاصله او را شناخت و با پلیس 110 تماس گرفت. پرونده این متهم در حال حاضر در شعبه 10 دادسرای ناحیه 5 تهران در جریان است. 
 

 حواست کجاست؟

این کم‌حواسی هم بددردسری است مخصوصا برای شاغلان در حرفه‌ سرقت. محسن 27 ساله یکی از همین دزدان کم‌حواس است که چند وقت پیش در غیاب صاحبخانه به منزلی در خیابان خاوران دستبرد زد و هر چیز باارزشی که آنجا بود، جارو کرد اما وقتی به خانه‌اش برگشت تازه فهمید چه اشتباهی کرده است. او گواهینامه و کارت موتورسیکلتش را در محل سرقت جا گذاشته بود. محسن چند روزی فکر کرد تا اینکه چاره کار به ذهنش رسید و دوباره به همان خانه رفت. این بار زنگ زد و وقتی زن صاحبخانه در را باز کرد به طرفش حمله‌ور شده و پای زن را بست و شروع به تهدید کرد تا مدارکش را پس بگیرد اما همسایه‌ها که صدای داد و فریاد را شنیده بودند، پلیس را خبر کردند و اینطور شد که محسن افتاد پشت میله‌های زندان.

آرش هم یکی دیگر از همین نوع خلافکارها است که الان به دستور دادیار شعبه 10 دادسرای ناحیه 6 تهران در زندان به سر می‌برد. او برای اینکه پول‌های رفیق تازه‌اش را به چنگ بیاورد، نقشه پیچیده‌ای کشید. آرش که خیلی اتفاقی با مردی به نام فیروز آشنا شده و فهمیده بود مقدار زیادی دلار دارد به او گفت مهندسی را می‌شناسد که در کار خرید و فروش ارز است. این طوری فیروز را وسوسه کرد تا پنج هزار دلارش را به مهندس بفروشد. فیروز پول‌ها را در یک ساک گذاشت و سراغ آرش رفت اما مرد کلاهبردار بهانه‌ای آورد و گفت فعلا مهندس سرش شلوغ است و بهتر است با هم به استخر بروند تا وقت بگذرد. در استخر بود که آرش ساک دلارها را یواشکی برداشت و جیم زد و فیروز وقتی زمان شنا تمام شد تازه فهمید چه بلایی سرش آمده است. او هیچ نشانی از سارق نداشت و حتی اسم کاملش را هم نمی‌دانست. اما یک شانس بزرگ آورد. آرش ساک او را برداشته و کیف خودش را جا گذاشته بود. بالاخره با مدارک شناسایی داخل کیف متهم دستگیر شد و اعتراف کرد ماجرای مهندس دروغ و نقشه دزدی بوده است.

از همه این دزدها بدشانس‌تر مرد 37 ساله‌ای به نام مجید است که قبلا به حبس ابد محکوم شد، اما یک سال قبل فرار کرده و این بار سراغ دزدی رفته بود. او با دو همدستش مرد ثروتمندی را که تازه از بانک پول گرفته بود، شناسایی و تعقیب و لاستیک ماشین‌اش را پنچر کرد. مرد پولدار سرگرم کلنجار رفتن با لاستیک خودرو بود که مجید و دو دوستش به او حمله‌ور شدند و کیفش را دزدیدند اما زندانی فراری در این گیر و دار موبایلش را داخل اتومبیل مالباخته جا گذاشت و با همین سرنخ خیلی زود دستگیر شد. او حالا به خاطر همین اشتباه باید تا آخر عمرش پشت میله‌های زندان بماند. 
 

امان از بخت بد

"من بدشانس‌ترین دزد ایران هستم." این را یک متهم به نام احسان می‌گوید و قانون احتمالات هم حرفش را تایید می‌کند. او چندی قبل در یکی از محلات خلوت غرب تهران، کیف زن جوانی را دزدید و بدون هیچ مشکلی فرار کرد. احسان یک ساعت بعد به فکر افتاد از کارت عابربانک این زن که در کیف او بود، پول برداشت کند که البته تا اینجا هم اشکالی پیش نیامد چون رمز کارت هم داخل کیف بود. احسان برای اینکه خیلی سریع به یک شعبه بانک برسد، از یک موتورسوار مسافرکش کمک خواست و آن دو با هم به مقابل یک دستگاه خودپرداز رفتند بعد احسان چون نمی‌دانست این دستگاه‌ها چطور کار می‌کند باز هم از مرد موتورسوار درخواست کمک کرد و آن مرد هم بدون هیچ مشکلی کارت را گرفت تا داخل دستگاه کند اما یک دفعه دید اسم و مشخصات همسرش روی کارت ثبت شده است. مرد موتورسوار با احسان درگیر شد و او را دستگیر کرد. بعد هم در تماس با زنش از ماجرای سرقت باخبر شد و متهم را به پلیس تحویل داد. اینطور شد که احسان لقب بدشانس‌ترین دزد ایران را به خودش اختصاص داد و وقتی برای بازجویی به شعبه 8 دادسرای جنایی منتقل شد، به بازپرس پرونده گفت: "واقعا این بدشانسی نیست که بین 13 میلیون آدمی که در تهران زندگی می‌کنند، شوهر همان زن سر راه من سبز شود؟"

البته احسان در تصاحب مدال طلای بدشانسی با پسر 16 ساله‌ای به اسم رامین رقابت تنگاتنگی دارد. رامین چند وقت پیش در حالی که مشروب خورده بود، در پارک سلیمانیه تهران، جلوی یک پسر جوان را گرفت و با تهدید از او خواست هر چه پول دارد تحویلش بدهد اما کتک مفصل خورد و بعد هم دستگیر شد. چگونگی ماجرا را از زبان طعمه رامین بخوانید: "من بوکسور هستم. آن روز هم تازه از باشگاه بیرون آمده بودم و داشتم به خانه می‌رفتم که رامین جلویم را گرفت و سعی کرد با تهدید چاقو مرا بترساند در آن شرایط چاره‌ای ندیدم جز اینکه از فنون مشت‌زنی استفاده کنم. بعد از آن که رامین کتک مفصلی خورد مردم دورمان جمع شدند بعد هم ماموران گشت کلانتری 122 از راه رسیدند و پسر زورگیر را بازداشت کردند."

دزدان برای یک سرقت موفق فقط کافی نیست مراقب بوکسورها یا همسران طعمه‌هایشان باشند، آنها باید آمار نقل و انتقالی کارمندان بانک را هم بگیرند تا به سرنوشت "جواد – م" گرفتار نشوند. او یک کلاهبردار حرفه‌ای بود که از یک بانک دسته چک گرفت و با خریدهای میلیونی و صدور چک‌های بلامحل کلی پول به جیب زد و این کار حسابی زیر دندانش مزه کرد برای همین تصمیم گرفت این بار از بانک دیگری دسته چگ بگیرد اما چون می‌دانست اسمش در لیست سیاه قرار گرفته است به یک جاعل 100 هزار تومان پول داد و شناسنامه قلابی گرفت. او این بار به شعبه جدیدی رفت اما همین که مدارکش را تکمیل کرد خودش را در محاصره ماموران پلیس دید. ماجرا از این قرار بود که یکی از کارمندان بانک اول به شعبه دوم منتقل شده بود و به محض دیدن جوان او را شناخت و فهمید همه مدارکش جعلی است به همین دلیل بلافاصله با پلیس 110 تماس گرفت تا این مرد هم در فهرست بدشانس‌ترین تبهکاران ایران جا بگیرد

برترین زنان بهشت چهار تن

حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:
برترین زنان بهشت چهار تن هستند:

خدیجه


فاطمه


مریم (مادر حضرت مسیح )


آسیه (همسر فرعون )

امنیت غذایی چیست ؟

بانک جهانی در سال ۱۹۸۶ امنیت غذایی را به صورت «دسترسی همه مردم در تمام اوقات به غذای کافی برای داشتن یک زندگی سالم» تعریف کرد که این تعریف در کنفرانس رم مورد تاکید  قرار گرفت.
این تعریف به سه عنصر «موجود بودن غذا»، «دسترسی به غذا» و «پایداری در دریافت غذا» استوار است. عنصر موجود بودن غذا تنها به میزان مواد غذایی در مرزهای ملی که درگذشته عنصر اصلی امنیت غذایی بود، تکیه ندارد و امروزه شامل تولید (عرضه داخلی) و واردات مواد غذایی می‌باشد.
مفهوم «دسترسی به غذا» نیز دسترسی فیزیکی و اقتصادی به منابع جهت تامین اقلام غذایی مورد نیاز جامعه است و به معنای «پایداری در دریافت غذا»، ثبات و پایداری دریافت ارزش های غذایی مورد نیاز جامعه می‌باشد.

* وضعیت امنیت غذا و تغذیه در ایران:
در کشور ایران سوء تغذیه ناشی از فقر از چهل سال قبل گزارش شده است و علیرغم تلاشها همچنان شیوع نسبتاً وسیع دارد و قبل از اینکه به پیشگیری و کنترل آن بپردازیم بیماریهای متابولیک ناشی از رفاه نیز شتاب زده از راه رسیده اند. البته در بسیاری مواد سوء تغذیه نه به دلیل کمی درآمد بلکه به سبب نداشتن آگاهی از اصول تغذیه است.
به طور کلی داده های موجود سه روند مهم و تعیین کننده در زمینه غذا و بیماریهای متایولیکی را نشان می دهد:
۱- افزایش چشم گیر مصرف چربی در جامعه
۲- افزایش سریع و چشم گیر مرگ و میر ناشی از بیماریهای قلب و عروق
۳- اضافه وزن و چاقی بخصوص در زنان میانسال
* استراتژیهای کلی حاکم بر برنامه امنیت غذا و تغذیه:
۱- هماهنگی بین بخشی:

تجربه ها نشان داده است که توان مدیریت در سطح استان عامل تضمین کننده در اجرای موفق سیاستهای ملی می‌باشد و از آنجا که مسئله تامین غذا از مقوله های فرابخشی بوده اغلب ارگانها و وزارتخانه ها به نوعی با آن یا معلولهای پس از آن سر و کار دارند، لذا بدون ایجاد هماهنگی و همگرایی در سیاستها اجرای برنامه های مرتبط با امنیت غذا میسر نخواهد بود.
۲- جلب مشارکت مردم:

بدیهی است در هر برنامه ریزی دولتی یک سمت آن به طرف مردم و حفظ منافع آنها خواهد بود و الزاماً برنامه هایی موفق تر هستند که نقش مردم را در تمام سیکل برنامه ریزی تا اجرا منظور نموده باشند خصوصاً اگر اجرا برنامه مترادف با تغییر رفتار جامعه باشد.
۳- ایجاد دسترسی به غذا با توجه به اینکه دسترسی به غذا از دو بعد اقتصادی و فیزیکی مطرح است، لذا اشتغال‌زایی، افزایش درآمد خانوار، در دسترس قرار دادن مواد غذایی مورد نیاز از طریق کشت و زرع و یا فرآیندهای دیگر، ایجاد دسترسی فرهنگی به غذا به معنای در دسترس قرار دادن غذاهای با ارزش سنتی و متناسب با فرهنگ مردم از راهکارهای موثر ایجاد دسترسی به غذا بوده و طبیعتاً فرابخشی خواهد بود.
۴- آموزش:

از آنجا که یکی از عوامل اصلی در نامناسب بودن سبد غذایی هر خانوار، توزیع نامناسب آن بین اعضاء خانوار، عدم شناخت گروههای غذایی و نیاز بدن به هر کدام از گروهها و در اولویت قرار دادن بعضی از آنها می‌باشد، بنابراین نقش آموزش در ارتقاء فرهنگ و سواد تغذیه‌ای جامعه بسیار ارزشمند خواهد بود.
۵- ارتقاء بهداشت جامعه و پیشگیری و مراقبت از بیماریها:

به دلیل بیماریهای زمینه ای مانند بیماریهای عفونی، انگلی یا بیماریهای غذد و متابولیک در بروز سوء تغذیه، به نظر می رسد یکی از استراتژیهای مهم ایجاد امنیت غذا و تغذیه پیشگیری و مراقبت اینگونه بیماریها باشد. از طرفی توجه به بیماریهایی که معلول و یا در ارتباط با نوع تغذیه می‌باشند، نظیر بعضی سرطانها، بیماریهای قلبی و عروقی و غیره نیز در زمره اینگونه بیماریها که بایستی تحت مراقبت و توصیه‌های  تغذیه‌ای باشند قرار می‌گیرد.
۶- تحقیقات کاربردی:

بدیهی است تحقیقات بعنوان ابزار تعیین وضعیت موجود، شناخت مشکل و تعیین اولویتها، ارزشیایی حین و در خاتمه برنامه جایگاه ویژه ای دارد، لذا بایستی با طراحی یک سیستم منظم و هدفمند ساختار آن تعیین و طراحی شود.
۷- نظارت و ارزشیابی:

برای یک برنامه هدفمند میان برنامه ای و نهایی، داشتن سیستم نظارت و ارزشیابی توسط تمام بخشهای درگیر اجرای برنامه و نیز داشتن ابزار لازم برای این منظور، کاملاً ضروری و مهم است.
* شیوه مصرف صحیح غذا و هرم غذایی:
شرط اصلی سلامت زیستن داشتن تغذیه صحیح است. تغذیه صحیح یعنی رعایت دو اصل تعادل و تنوع در برنامه ریزی غذایی روزانه تعادل به معنی مصرف مقادیر کافی از مواد غذایی و تنوع به معنی انواع مختلف مواد غذایی در ۵ گروه اصلی مواد در  هرم غذایی می‌باشد. هرم غذایی از ۵ گروه اصلی مواد غذایی تشکیل شده است. هر چه از بالای هرم به سمت پایین نزدیک می شویم حجمی که گروههای غذایی به خود اختصاص می دهند بیشتر شده و باید مقدار مصرف روزانه آنها بیشتر شود. در هر گروه مواد غذایی دارای ارزش غذایی تقریباً یکسان هستند و می‌توان از یکی بجای دیگری استفاده کرد. (هرم راهنمای غذایی در پایان این فصل ضمیمه می باشد)
۱- گروه نان و غلات:

 این گروه شامل موادی مانند انواع نان، برنج، ماکارونی، گندم و جو است منبع مهم انرژی، آهن، انواع ویتامین های گروه B می‌باشند. هر واحد سهم از این گروه برابر است با یک برش ۳۰ گرمی از انواع نان به (اندازه یک کف دست از نان سنگک، بربری یا تافتون و در مورد نان لواش چهار کف دست)، نصف لیوان ماکارونی یا برنج خام معادل یک لیوان از شکل پخته آنها، نصف لیوان غلات خام معادل یک لیوان پخته غلات. میزان توصیه شده ۱۱-۶ واحد می‌باشد. هر واحد از این گروه تامین کننده ۱۵ گرم کربوهیدرات، ۳ گرم پروتئن و صفر گرم چربی است. بهتر است از نان های حاوی سبوس (نان جو و سنگک) استفاده کرد و برای کامل کردن پروتئین گروه نان و غلات بهتر است آنها را بصورت مخلوط با حبوبات مصرف کرد (عدس پلو، باقلاپلو …)
۲- گروه میوه ها و سبزی ها:
سبزی و میوه های غنی از ویتامین C (مثل سبزی های برگی، گوجه فرنگی، فلفل دلمه‌ای و مرکبات)، سبزی ها و میوه های غنی از ویتامین A شامل سبزی ها و میوه های زرد، نارنجی، قرمز، سبز تیره و سبزی های برگی (مثل اسفناج، هویج، گوجه فرنگی، طالبی، زردآلو، قارچ، پیاز، سیب زمینی، کاهو و …)در این گروه قرار دارند.
این گروه منبع ویتامین A، ویتامین C و فیبر غذایی هستند. هر واحد از این گروه برابر است با یک عدد میوه متوسط، یک چهارم متوسط، نصف لیوا ن حبه انگور، سه عدد زرد آلود، نصف لیوان آب میوه، یک لیوان کاهو یا سبزی خوردن یا نصف لیوان سبزی پخته یا یک لیوان سبزی خام خرد شده یا یک عدد سیب زمینی متوسط. میزان توصیه شده روزانه ۵-۳ واحد می‌باشد. مصرف هر واحد تامین کننده ۵ گرم کربوهیدرات و ۲ گرم پروتئین است. بهتر است پس از جدا کردن پوست میوه از قرار دادن آن در مجاورت هوا خوداری شود زیرا ویتامین های آن مخصوصاً ویتامین C از بین می رود.

۳- گروه شیر و لبنیات:
این گروه شامل موادی مانند شیر، ماست، کشک، بستنی و پنیر می‌باشد ( در بعضی از منابع پنیررا در گروه گوشت قرار می دهند)، این گروه بهترین منبع کلسیم، ویتامین  B، پروتئین و ویتامین  B می‌باشند هر واحد از این گروه برابر است بایک یک لیوان شیر، یک لیوان ماست، ۶۰-۴۵ گرم پنیر (دو قوطی کبریت پنیر) یا یک لیوان کشک پاستوریزه یا نصف لیوان بستنی. میزان توصیه شده روزانه ۳-۲ واحد می‌باشد. هر واحد تامین کننده ۱۲ گرم کربوهیدرات، ۸ گرم پروتئین، ۸-۵ گرم چربی می‌باشد.

۴- گروه گوشت، حبوبات، مغزها و تخم مرغ.
این گروه شامل موادی مانند: گوشت های قرمز (گوسفند و گوساله)، گوشت های سفید (مرغ، ماهی و پرندگان)، جگر، دل، قلوه، زبان و مغز، تخم مرغ، حبوبات (نخود، لوبیا، عدس، باقلا، لپه و ماش) و مغزها (گردو، بادام، فندق، پسته و انواع تخمه) است که سرشار از پروتئین،  فسفر،  ویتامین های  B و  B، روی، منیزیوم و آهن می‌باشند.

هر واحد از این گروه شامل ۶۰ گرم گوشت و لخم پخته (دو قطعه خورشتی)، دو عدد تخم مرغ، با یک لیوان حبوبات پخته (معادل نصف لیوان حبوبات خام) یا یک لیوان انواع مغزها (گردو، فندق، بادام، پسته و تخمه) بوده میزان توصیه شده آنها روزانه ۳-۲ واحد می‌باشد. هر واحد تامین کننده ۷ گرم پروتئین، ۵ گرم چربی و صفر گرم کربوهیدرات است.
۵- گروه چربی ها، روغن ها و شیرینی ها:

چربی ها منبع مهم تامین کننده ویتامین های محلول در چربی هستند. بدلیل اینکه دارای انرژی بالا و مواد مغذی اندکی هستند میزان سهم روزانه برایشان در نظر گرفته نشده است (مصرف با احتیاط).  این گروه شامل کره، خامه، مارگارین، انواع روغن ها، مایونز، انواع سس ها، سر شیر و پنیر خامه ای و چیپس می‌باشند. همینطور انواع آب نبات، شکلات، شیرینی ها، نوشابه های گازدار، مربا، عسل، ژله، شکر و… جزء این گروه هستند. هر واحد از این گروه چربی ها دارای ۵ گرم چربی می‌باشد.
بطور کلی یک رژیم روزانه باید شامل (۱۵-۱۲) درصد پروتئین، (۶۰-۵۰) درصد کربوهیدرات و (۳۰) درصد چربی باشد

پزشکان بدون مرز

آدمی دو قلب دارد

قلبی که از بودن آن با خبر است و قلبی که از حضورش بی خبر.
قلبی که از آن با خبر است همان قلبی ست که در سینه می تپد
همان که گاهی می شکند
گاهی می گیرد و گاهی می سوزد
گاهی سنگ می شود و سخت و سیاه
و گاهی هم از دست می رود...


با این دل است که عاشق می شویم
با این دل است که دعا می کنیم
با همین دل است که نفرین می کنیم
و گاهی وقت ها هم کینه می ورزیم...


اما قلب دیگری هم هست.قلبی که از بودنش بی خبریم.
این قلب اما در سینه جا نمی شود
و به جای اینکه بتپد.....می وزد و می بارد و می گردد و می تابد
این قلب نه می شکند نه میسوزد و نه می گیرد
سیاه و سنگ هم نمی شود
از دست هم نمی رود


زلال است و جاری
مثل رود و نسیم
و آنقدر سبک است که هیچ وقت هیچ جا نمی ماند
بالا می رود و بالا می رود و بین زمین و ملکوت می رقصد

این همان قلب است که وقتی تو نفرین می کنی او دعا می کند
وقتی تو بد می گویی و بیزاری او عشق می ورزد
وقتی تو می رنجی او می بخشد...

این قلب کار خودش را می کند
نه به احساست کاری دارد نه به تعلقت
نه به آنچه می گویی نه به آنچه می خواهی


و آدمها به خاطر همین دوست داشتنی اند
به خاطر قلب دیگرشان
به خاطر قلبی که از بودنش بی خبرند