جام جم آنلاین: عروس 20 روزه که به دلیل مشاجره لفظی با شوهر سالخوردهاش، وی را در روستای «انجرک بافت» به قتل رسانده بود، دستگیر شد.
هفته گذشته مردی به اداره پلیس بافت از توابع کرمان رفت و از ناپدید شدن پدر 80 سالهاش خبر داد.
مرد شاکی در اظهاراش به پلیس گفت: پدرم به تنهایی در روستای «انجرک» در 16 کیلومتری بافت زندگی میکرد، تا این که چندی پیش، پس از آشنایی با زن 30 سالهای به خواستگاری وی رفت و از 20 روز قبل، زندگی مشترکش را با این زن آغاز کرد.
اختلافی با هم نداشتند، تا این که چند روز قبل وقتی برای دیدن پدرم به خانهاش رفتم، همسرش ادعا کرد او از مدتی پیش که برای تهیه علوفه گوسفندان از خانه خارج شده، دیگر برنگشته و به جستجوی وی پرداخته، اما او را نیافته است.
جسد مقتول در باغ متروکه پیدا شد
با شنیدن این حرفها، جستجو برای یافتن پدرم را آغاز کردم، اما بینتیجه بود. پس از این شکایت، پروندهای تشکیل و تحقیقات در این خصوص آغاز شد؛ تا این که چند روز پیش، ماموران جسد پیرمرد گمشده را در باغ متروکهای واقع در 3 کیلومتری روستای انجرک یافتند.
با انتقال جسد وی به پزشکی قانونی معلوم شد که مرد سالخورده براثر اصابت جسم سختی به سرش، به قتل رسیده است.
به دنبال مرگ وی، همسر 30 سالهاش به عنوان مظنون به قتل دستگیر و به مرکز پلیس منتقل شد و مورد بازجویی قرار گرفت.
زن مقتول پس از اظهارات متناقض، سرانجام روز گذشته راز قتل شوهرش را برملا کرد.
اعتراف به قتل شوهر 80 ساله
زن متهم در اظهاراتش به پلیس گفت: 20 روز قبل با این مرد (مقتول) ازدواج کردم، یک هفته پس از ازدواج، او بنای ناسازگاری گذاشت و مشاجرههایمان شروع شد. روز حادثه هم 2 نفری برای تهیه علوفه گوسفندان به باغی در 3 کیلومتری روستا رفتیم که سر جمعآوری علوفه با هم درگیر شدیم و مشاجرهمان بالا گرفت و به سوی هم سنگ پرتاب کردیم که یکی از سنگها به سر شوهرم اصابت کرد و باعث مرگ وی شد.
متهم به قتل ادامه داد: قصد داشتم او را برای درمان به بیمارستان انتقال دهم تا نجات یابد. اما خیلی دیر شده بود. بنابر این از ترس این که دستگیر شوم، جسد شوهرم را در همان باغ رها کردم و به خانه بازگشتم و چند روزی خودم را در یکی از اتاقهای منزل حبس کردم و ماجرای قتل را به کسی نگفتم، اما بالاخره راز پنهانم فاش شد.
مرد جوانی که متهم است در یک دوئل دوستش را به قتل
رسانده در جلسه محاکمه اش مدعی شد قتل کار برادرش است. به گزارش خبرنگار
ما 17 آبان ماه سال 85 به ماموران پلیس خبر دادند جوانی به نام مجتبی بر
اثر ضربات وارده بر بدنش
جان باخته است. دقایقی بعد ماموران
تحقیقات خود را آغاز کردند و متوجه شدند مجتبی در یک دوئل جان باخته و
متهمان این قتل دو برادر به نام های مهدی و محسن هستند. بنابراین دو برادر
توسط ماموران دستگیر شدند. محسن که به عنوان متهم ردیف اول شناخته شده بود
به قتل مجتبی اعتراف کرد و گفت؛ ما با هم دوست بودیم و به فاصله چند مغازه
کار می کردیم. اختلاف مالی که بین ما و مجتبی وجود داشت باعث شد این
درگیری به وجود آید. مجتبی مرتب به ما می گفت پولش را می خواهد. روز حادثه
من به کودکی 10 ساله گفتم به مجتبی خبر بدهد پولش را آماده کرده ام اگر می
خواهد بیاید و آن را بگیرد. مجتبی آن روز به ما فحاشی کرد و بعد قرار شد
به بیابانی در نزدیکی محل حادثه برویم و با هم دعوا کنیم. مجتبی زور زیادی
داشت و ما نمی توانستیم در برابر او مقاومت کنیم، به همین خاطر هم زمانی
که به طرف برادرم رفت من با ضربات چاقو او را از پا درآوردم. هر چند محسن
به قتل مجتبی اعتراف و صحنه قتل را نیز بازسازی کرد،اما چندی بعد این
اعترافات را پس گرفت و گفت برادرش مجتبی را کشته است. روز گذشته بعد از
اینکه متهم در دادگاه حاضر شد و محمد شادابی نماینده دادستان علیه او
اعلام جرم کرد پدر و مادر مقتول در جایگاه برای وی تقاضای صدور حکم قصاص
کردند.
سپس شاهدان ماجرا در برابر قضات قرار گرفتند و یکی از آنها
گفت؛ من دیدم مجتبی قمه یی در دستش داشت و سر مهدی (برادر متهم) را زیر
دستش گرفته بود و او را می زد. شیء نوک تیزی هم دست مهدی بود که با آن چند
ضربه به مجتبی زد. بعد از آن من نفهمیدم چه اتفاقی افتاد چون ماموران
رسیدند و متهمان را دستگیر کردند و همه متفرق شدند. شاهد دیگر نیز گفت؛
مجتبی محسن را زیر دست خود قرار داده بود و او را می زد و تا جایی که من
دیدم شمشیر هم داشت اما فکر می کنم محسن خودش ضربه را به مقتول وارد کرد.
در ادامه متهم در برابر قضات قرار گرفت.وی گفت؛ من اتهام قتل را قبول
ندارم. این من نبودم که مجتبی را کشتم. برادرم چاقو داشت و بعد از قتل هم
خودش این موضوع را تایید کرد. روز حادثه وقتی مجتبی با شمشیر به سمتم حمله
کرد من در دستم کابل داشتم و با کابل او را می زدم. بعد او به سمت برادرم
مهدی رفت و وی را گرفت و مرتب با شمشیر به او ضربه زد. من در دعوا هیچ
چاقویی نداشتم. وی ادامه داد؛ زمانی که دستگیر شدیم من در دفاع از برادرم
قتل را گردن گرفتم تا مهدی آسیبی نبیند اما حالا واقعیت را می گویم. من
قاتل نیستم و ضربه را نزدم و اصلاً متوجه نشدم مقتول چه زمانی مجروح شد.
بعد از اینکه محل حادثه را ترک کردیم برادرم به من گفت چاقو داشته است.
متهم خطاب به اولیای دم گفت؛ از اتفاقی که افتاده است بسیار متاسفم. همه
می دانند ما با مجتبی دوست بودیم و من از خانواده مقتول تقاضا دارم مرا
ببخشند، هرچند من مجتبی را به قتل نرساندم.
بعد از پایان جلسه محاکمه هیات قضات شعبه 71 دادگاه کیفری استان تهران برای صدور رای پرونده وارد شور شدند.
«ریچارد کی اورتون» نویسنده انگلیسی که زنش را به قتل رسانده بود، در سن 81 سالگی و به دلیل کهولت سن در گذشت.
به گزارش خبرگزاری فارس، این رسالهنویس انگلیسی که در
سال 1988 همسرش را به وسیله سم مسموم کرده بود در مرکز توانبخشی ملی
کالیفرنیا چشم از جهان فرو بست.
او پس از کشتن همسرش در سال 1988 به
وسیله مسموم کردن غذای وی در کلینیک رواندرمانی بستری شد و پس از آن به
زندان «فولسوم» منتقل شد که به دلیل وخیم شدن شرایط روحی و روانی وی
ماههای اخیر به آسایشگاه روانی و مرکز توانبخشی ملی کالیفرنیا منتقل شد.
این نویسنده که علاقه زیادی به رمانها و اثار جنایی آگاتا کریستی داشت در
دو دهه پایانی زندگیاش به مطالعه وب بررسی آثار جنایی و کارآگاهی «آگاتا
کریستی» میپرداخت و رسالهها و مقالات بسیاری را در این زمینه اراه داد.
این نویسنده که بیشترین شهرتش را به خاطر مجموعه رسالههایش پیرامون جنگ
جهانی اول دارد بالغ بر 50 رساله و مقاله را پیش از مرگش منتشر کرده است.
«مرگ بشریت» ، « مبارزه با ستمگر»، « مخالفت با هزار مرد»، « تنها مرد در
بند» و «شکار روباه» از جمله آثار منتشر شده «ریچارد اورتون» است که تا به
امروز منتشر شده است
زن جوان که از ترس همدستش نتوانست واقعیت را در جلسه
محاکمه بگوید بعد از پایان دادگاه در حالی که گریه می کرد ماجرای قتل
شوهرش را برای قضات توضیح داد.
به گزارش خبرنگار ما این زن توضیح
داد چطور مرد مهمان شوهرش را کتک زد و بعد برای به قتل رساندن او با خودرو
از رویش رد شد. متهم با بیان واقعیت به دلیل همکاری با قضات در مجازاتش
تخفیف گرفت.
آغاز تحقیقات
هشت
مردادماه سال 85 ماموران پلیس راه اتوبان قم پیکر مردی نیمه جان را پیدا
کردند که هرچند کنار اتوبان افتاده بود اما به دلیل اینکه هیچ جراحتی روی
بدنش نبود به نظر نمی رسید بر اثر تصادف بیهوش شده باشد، پلیس به این
نتیجه رسید که این مرد تصادف نکرده است، بنابر این باز پرس کشیک را در
جریان قرار دادند و از همان لحظه اول تحقیقات آغاز شد. کارآگاهان ابتدا
مدارک موجود اطراف مرد بیهوش را جمع آوری و در میان این مدارک کاغذی را
پیدا کردند که شماره تماسی روی آن نوشته شده بود، سپس مرد بیهوش به
بیمارستان انتقال یافت. آنان با شماره تلفن به دست آمده تماس گرفتند و از
زنی که پشت خط بود خواستند در صورتی که شخصی را با هویت مرد بیهوش می
شناسد به ماموران بگوید. این زن گفت آنچه از مشخصات این مرد به او گفته
شده نشان می دهد وی از مستاجرانش است که به تازگی به خانه او رفته است.
بنابر
این خانواده مرد بیهوش پیدا و مشخص شد وی اصغر نام دارد و روز حادثه قصد
داشت به قم برود اما این تمام ماجرا نبود. 45 روز بعد زمانی که اصغر در
بیمارستان جان باخت مادر وی شکایتی به پلیس ارائه داد و ادعا کرد اصغر از
مدتی قبل با همسرش اختلاف داشته و مردی به نام عباد با آنها زندگی می کرده
و عمده ترین علت درگیری این زن و شوهر حضور عباد در خانه شان بود.
بنابراین رعنا و عباد دستگیر شدند و در بازجویی های فنی-پلیسی به قتل
اعتراف کردند.
رعنا گفت؛ عباد از اقوام دور ماست و از زمانی که رفت
و آمدش به خانه ما زیاد شد با هم رابطه برقرار کردیم و برای اینکه شوهرم
را از سر راه برداریم به اتفاق عباد او را کشتیم.
با تکمیل پرونده و صدور کیفر خواست برای این دو متهم روز گذشته جلسه رسیدگی به اتهام آنها برگزار شد.
محاکمه
در
ابتدای جلسه محاکمه محمد شادابی نماینده دادستان تهران در جایگاه حاضر شد
و برای هر دو متهم تقاضای مجازات کرد و گفت؛ عباد و رعنا، اصغر را به قتل
رساندند و سپس با داستانسرایی قصد داشتند بازپرس پرونده را منحرف کنند اما
تحقیقات فنی نشان داد چطور آنها اصغر را کتک زده و سپس با خودرو از روی
پیکر او رد شده اند. بنابراین برای رعنا به اتهام معاونت در قتل و برای
عباد به اتهام قتل عمد تقاضای مجازات دارم.
سپس فرزند و مادر
اصغر در برابر قضات قرار گرفتند و مادر مقتول برای هر دو متهم تقاضای قصاص
کرد ولی پسر اصغر اعلام کرد از مادرش شکایتی ندارد و فقط خواستار مجازات
عباد است. این پسر نوجوان گفت؛ پدرم و عباد چندین بار با هم درگیر شدند و
عباد پدرم را زد، پدرم می خواست او را از خانه بیرون کند اما عباد نمی
رفت.
فرزند مقتول ادامه داد؛ من با عموهایم زندگی می کنم اما دلم می خواهد پیش مادرم باشم چراکه می دانم مادرم در این ماجرا مقصر نیست.
سپس
متهم ردیف اول در جایگاه حاضر شد و گفت؛ اتهام قتل عمد را قبول ندارم. روز
حادثه رعنا حالش بد شد و اصغر من را بیدار کرد و خواست همسرش را به
بیمارستان برسانم. ما سوار ماشین شدیم و به سمت بیمارستان حرکت کردیم.
بیمارستانی که اصغر می گفت من بلد نبودم و قرار شد خودش به من آدرس بدهد.
ما مسیر را اشتباه رفتیم و اصغر عصبانی شد و بر سرم داد و فریاد کرد. من
به حالت قهر ماشین را ترک کردم و اصغر هم از خودرو پیاده شد. دقایقی بعد
من فکر کردم اصغر دوباره سوار اتومبیل شده برای همین پشت فرمان نشستم و
حرکت کردم، بعد با صدای داد و فریاد رعنا متوجه شدم اصغر روی صندوق عقب
نشسته بود و زمانی که من حرکت کردم او به زمین افتاده است. در همین لحظه
پنچر کردیم و به آپاراتی رفتیم. زمانی که برگشتم اصغر نبود. ما تصور کردیم
او به خانه بازگشته است. به محض اینکه وارد خانه شدیم زن صاحبخانه به ما
گفت پلیس اصغر را پیدا کرده است.
وی ادامه داد؛ من همه گفته هایم
را در اداره آگاهی و بازپرسی رد می کنم چرا که این حرف ها حقیقت نبود. من
و رعنا هیچ رابطه یی با هم نداشتیم و آنچه من در مورد این رابطه گفته ام
دروغ است. چون نیمی از پول پیش خانه را من داده بودم، در منزل این زوج
زندگی می کردم.
در ادامه زن صاحبخانه در برابر قضات قرار گرفت و
گفت؛ روز حادثه ساعت چهار صبح بود که رعنا و اصغر به اتفاق عباد از خانه
خارج شدند و من هم دیگر نخوابیدم. حدود یک ساعت و نیم بعد آنها برگشتند.
اصغر همراه آنها نبود. در همان لحظه تلفن زنگ زد و یک مامور پلیس به من
گفت فرد نیمه جانی را پیدا کرده است که از روی مشخصات آن فهمیدم اصغر است.
عباد و اصغر بسیار با هم دعوا می کردند و چند بار من برای جدا کردن آنها
رفته بودم.
سپس رعنا به دفاع از خود پرداخت. او نیز اتهام معاونت
در قتل را رد کرد و گفت؛ من هیچ رابطه یی با عباد نداشتم و حرف هایی که
گفتم فقط به خاطر این بود که عباد در جریان تحقیقات به من تهمت های زیادی
زده بود. روز حادثه چون حالم بد بود شوهرم عباد را بیدار کرد تا مرا به
بیمارستان ببرد. در راه به دلیل اینکه عباد مسیر را اشتباه رفته بود آنها
دعوا کردند. شوهرم از ماشین پیاده شد و عباد هم پشت سر او رفت و من متوجه
مشاجره آنها نشدم اما دیدم عباد به سمت خودرو آمد و سوار شد. چند بار به
او گفتم شوهرم جا مانده است اما توجهی نکرد.
پس از دفاعیات وکلای
دو متهم و اخذ آخرین دفاع و در حالی که جلسه محاکمه تمام شده بود، رعنا از
هیات قضات خواست چند دقیقه یی با آنها تنها صحبت کند چرا که می خواست برخی
واقعیت ها را به آنها بگوید تا قطعه گمشده پازل این پرونده را به آنها
بدهد. این زن گفت؛ روز حادثه من در خودرو دیدم که شوهرم و عباد با هم
دعوای سختی کردند و بعد پیاده شدند. درگیری آنها ادامه داشت. چون درد
زیادی داشتم نمی توانستم پیاده شوم. در خودرو نشسته بودم و فقط فریاد می
زدم تا اینکه عباد با سرعت به سمت ماشین آمد و سوار شد و در حالی که شوهرم
روی زمین افتاده بود، او را زیر گرفت و چند بار از روی وی رد شد. من
واقعیت را گفتم تا بدانید در قتل شوهرم نقشی نداشتم و اگر آزادم کنید به
شهرم بر می گردم تا پسرم را بزرگ کنم.
در پایان جلسه محاکمه هیات
قضات شعبه 71 دادگاه کیفری (رحیمی، عزیزمحمدی، محمدی کشکولی و سری) وارد
شور شدند و عباد را به قصاص محکوم و رعنا را به خاطر همکاری با قضات و
بیان واقعیت به سه سال حبس با احتساب ایام بازداشت محکوم کردند.
به دنبال کشف جسد
راننده جوانی که با 50 ضربه چاقو در یکی از آزادراههای جنوب پایتخت به
قتل رسیده بود ، کارآگاهان جنایی تهران ، جستجوی ویژهای را برای افشای
راز این جنایت آغاز کردهاند.
حسین اصغرزاده، بازپرس شعبه دوم دادسرای جنایی تهران از به قتل رسیدن مرد رانندهای در یکی از آزادراههای تهران خبر داد و به جامجم گفت: شامگاه 13 خرداد امسال، مرد رانندهای با مرکز فوریتهای پلیسی 110 تماس گرفت و از آتش گرفتن یک دستگاه خودروی سواری در حاشیه یکی از آزادراههای جنوب تهران خبر داد.
ماموران کلانتری 171 مصطفی خمینی پس از کسب این تماس مردمی، با هماهنگی ماموران آتشنشانی و امداد به محل حادثه عزیمت کردند و به مهار آتش پرداختند، اما خبری از راننده نبود.
ماموران کلانتری با مشکوک شدن به موضوع، به بررسی از محل حادثه پرداختند تا این که در 10 متری خودرو با جسد مرد جوانی روبهرو شدند که بر اثر اصابت 50 ضربه چاقو به قتل رسیده بود.
ماموران برای این که اطمینان پیدا کنند، مقتول همان راننده خودروی سوخته شده است، به بازرسی جیبهای مرد کشته شده پرداختند و گواهینامهای پیدا کردند که نام مقتول میثم 26 ساله در آن ثبت شده بود.
فارس: 2 جوانی که به 12 کودک تجاوز کرده بودند در آخرین جلسه بازجویی از خدا طلب مغفرت کردند و مدعی شدند مستحق مرگ هستند.
عصر روز 3 فروردین سالجاری مرد میانسالی با مراجعه به مسئولان دادسرای امور جنایی تهران از راز یک جنایت هولناک پرده برداشت.
این مرد میانسال در اظهاراتش مدعی شد عصر روز قبل دو مرد جوان به پسر خردسالش در حالیکه مشغول بازی در کوچه بودهاست تجاوز کرده و وی را در کوچه و خیابان رها کردهاند.
رضوانفر دادیار شعبه چهارم دادسرای امور جنایی تهران در خصوص این پرونده گفت: تحقیقات از این کودک خردسال آغاز شد تا این که مشخص شد دو مرد جوان وی را اغفال کرده و به درون خانهای برده و سپس مورد آزار و اذیت قرار دادهاند.
رضوانفر گفت: نفر دوم نیز پس از یک تعقیب و گریز در 4 فروردین در محل اختفایش دستگیر شد و هر دو نفر در بازجویی به ارتکاب 12 فقره تجاوز و آزار و اذیت پسران خردسال اعتراف کردند.
وی ادامه داد: با انجام تحقیقات نهایی سرانجام تنها 3 کودک به همراه خانواده خود به دادسرا آمدند که پزشکی قانونی تجاوز به این افراد را از سوی این دو مرد جوان تأیید کرد.
تحقیقات برای شناسایی سایر قربانیان این پرونده ادامه یافت اما عدهای از قربانیان حاضر به شکایت نشدند زیرا مدعی بودند آبرویشان از بین میرود.
خانواده یک زن ایرانی که در آلمان به دست شوهرش کشته شده است خواستار استرداد قاتل به ایران و صدور حکم قصاص برای وی شدند.
به
گزارش خبرنگار ما این جنایت روز 13 دی ماه سال 83 در شهر دویسبورگ آلمان
به وقوع پیوست و اخیراً متهم از سوی دادگاه این کشور به 11 سال حبس محکوم
شده است.
پس از کشف جسد زنی در خانه اش کارآگاهان جنایی دویسبورگ
به تحقیق درباره این قتل پرداختند. آنها متوجه شدند مقتول یک زن ایرانی به
نام آزیتا است که یک سال پیش به همراه شوهرش رضا به آلمان مهاجرت کرده
بود. از آنجا که تمام شواهد و مدارک از یک جنایت خانوادگی خبر می داد پلیس
رضا را بازداشت کرد و این مرد ضمن اعتراف به کشتن همسرش گفت قتل در جریان
یک درگیری و کشمکش خانوادگی به وقوع پیوست.
پس از آن خانواده آزیتا
در تهران متوجه واقعه شدند و با مراجعه به دادسرای امور جنایی درخواست
کردند رضا به ایران بازگردانده و در اینجا محاکمه شود ولی چنین اتفاقی رخ
نداد و دادگاه جنایی آلمان با این استدلال که جرم در آن کشور رخ داده است
خود را برای رسیدگی به پرونده صالح دانست. در این مدت رضا و وکیل مدافعش
سعی داشتند دفاعیات خود را به گونه یی تنظیم کنند که حداقل مجازات برای
مرد همسرکش در نظر گرفته شود تا اینکه اخیراً دادگاه متهم را به 11 سال
حبس محکوم و اعلام کرد رضا باید تا ماه جولای سال 2016 در زندان بماند. در
پی صدور این حکم والدین مقتول دیروز به شعبه 7 دادسرای جنایی مراجعه و
درخواست خود را برای استرداد متهم بار دیگر اعلام کردند و گفتند دامادشان
باید قصاص شود. مادر آزیتا به بازپرس محمدحسین شهریاری گفت؛ دخترم پنج سال
پیش با رضا ازدواج کرد. ما همه فکر می کردیم دامادمان مرد خوبی است و می
تواند آزیتا را خوشبخت کند. آن دو خیلی زود کارهای مهاجرت شان را انجام
دادند و راهی آلمان شدند. زندگی در غربت برای دخترم بسیار سخت و زجر آور
بود. او اوایل حرفی به من نمی زد تا اینکه بعد از گذشت مدتی از لابه لای
صحبت هایش متوجه شدم از زندگی اش ناراضی است. وقتی از آزیتا خواستم
مشکلاتش را با من در میان بگذارد، گفت شوهرش به او خیانت می کند.
مادر
مقتول ادامه داد؛ آزیتا به من گفت رضا با یک زن آلمانی آشنا شده و با او
رابطه برقرار کرده و این زن را به خانه می آورد. دخترم نمی توانست این
موضوع را تحمل کند اما من برای اینکه مشکل حادتر نشود و به امید اصلاح
رفتار دامادم از آزیتا می خواستم با گفت وگو مشکل را حل کند. در تمام آن
مدت به شدت نگران حال و روز فرزندم بودم و فکر اینکه او در کشوری غریب با
شوهری خیانتکار چه می کند، آزارم می داد. تشویش ها و دلهره هایم ادامه
داشت و کاری از دستم برنمی آمد تا اینکه یک روز همسایه آزیتا با من تماس
گرفت و گفت شب قبل دخترم و رضا با هم درگیر شده اند و دامادم آزیتا را
کشته است. این خبر برایم شوکه کننده بود و هرگز نمی توانم رضا را به خاطر
این جنایت ببخشم. اکنون دادگاه قاتل را فقط به 11 سال حبس محکوم کرده حال
آنکه این مرد باید قصاص شود، برای همین می خواهیم او به تهران مسترد شود و
طبق قوانین ایران پای میز محاکمه برود.
پس از اظهارات والدین زن
ایرانی بازپرس شهریاری دستورهای قضایی لازم را صادر کرد. رئیس شعبه 7
بازپرسی دادسرای جنایی درباره این پرونده گفت؛ تحقیقات از رضا بعد از
اتمام دوران محکومیت او در آلمان و بازگشت وی به ایران آغاز خواهد شد و به
احتمال زیاد وی به قصاص محکوم می شود.