تفریحی ,سرگرمی ,عکس عاشقانه ,مطالب خواندنی, مدل لباس 2019 ,lovefun

گالری عکس ,مدل لباس, آرایشگری ,اس ام اس های جدید, مسائل زناشوئی, عاشقانه ,عکس فانتزی

تفریحی ,سرگرمی ,عکس عاشقانه ,مطالب خواندنی, مدل لباس 2019 ,lovefun

گالری عکس ,مدل لباس, آرایشگری ,اس ام اس های جدید, مسائل زناشوئی, عاشقانه ,عکس فانتزی

زن شوهرکش به دار آویخته شد

حکم اعدام یک زن و مرد که به اتهام قتل عمدی به مرگ محکوم شده بودند سحرگاه چهارشنبه در شیراز اجرا شد.

اولین محکوم در پشتیبانی از پسرخاله اش مرتکب قتل شده و دومین نفر زنی بود که در پی بروز اختلافات با شوهرش وی را در خواب به آتش کشیده و باعث مرگش شده بود.

به گزارش خبرنگار ما عصر روز 15 اردیبهشت ماه سال 84 ماموران پلیس آگاهی شیراز با اطلاع از وقوع یک درگیری خونین در یکی از خیابان های شهر به محل حادثه رفتند و با جسد جوانی حدوداً 19 ساله مواجه شدند. شواهد حاکی از آن بود که مقتول به نام قاسم ساعتی قبل با جوان دیگری به نام فراز درگیر شده و با ضربات چاقوی او به قتل رسیده است. در اولین اقدام جنازه مقتول برای انجام معاینه های دقیق و بررسی علت اصلی مرگ به پزشکی قانونی انتقال یافت و سپس تلاش ها برای دستگیری قاتل فراری آغاز شد. در حالی که کارشناسان پزشکی قانونی علت مرگ قاسم را ضربات پی درپی چاقو و خونریزی شدید اعلام کرده بودند کارآگاهان به اطلاعاتی دست یافتند که نشان می داد فراز در خانه یی در یکی از مناطق مرکزی شهر مخفی شده است. بنابراین طی عملیاتی ضربتی متهم دستگیر شد.فراز در بازجویی ها با پذیرش اتهام قتل گفت اختلافات قبلی باعث شد قاسم را بکشد. او گفت؛ قاسم از مدت ها پیش با پسرخاله ام اختلاف و کشمکش داشت و هرازگاهی پسرخاله ام از درگیری هایش با این جوان برایم تعریف می کرد تا اینکه روز حادثه وقتی قاسم را دیدم به خاطر حرف های پسرخاله ام با او درگیر شدم و به روی وی چاقو کشیدم و با چند ضربه او را مجروح کردم. من فکر نمی کردم ضربات من باعث مرگ او شود اما وقتی از محل حادثه فرار کردم فهمیدم او فوت شده است.

در پی اعترافات متهم پرونده با صدور کیفرخواست برای صدور حکم به شعبه 5 دادگاه کیفری استان فارس ارجاع شد. در جلسه محاکمه پس از قرائت کیفرخواست از سوی نماینده دادستان، اولیای دم در جایگاه حاضر شدند و برای قاتل پسرشان تقاضای اشد مجازات کردند. قاضی رضائیان در پایان این جلسه همراه با چهار مستشار شعبه وارد شور شدند و به اتفاق آرا، فراز را گناهکار تشخیص دادند و او را به قصاص محکوم کردند. این حکم پس از تایید از سوی قضات شعبه 16 دیوان عالی کشور و تنفیذ از سوی ریاست قوه قضائیه سحرگاه چهارشنبه در محوطه زندان عادل آباد شیراز به اجرا درآمد.

دومین نفری که با پاهای لرزان پای چوبه دار منتقل شد زنی به نام جمیله بود. او به اتهام همسرکشی بازداشت و پس از محاکمه در شعبه 34 دادگاه عمومی شیراز به مرگ محکوم شده بود. ماجرای این جنایت روز 5 اردیبهشت سال 83 و با گزارش وقوع حریق در خانه یی واقع در یکی از روستاهای اطراف شیراز کلید خورد. آتش نشانان پس از مهار آتش مردی 29ساله به نام حمید را که به شدت مجروح شده بود از داخل خانه نیمه سوخته بیرون کشیدند و او را به بیمارستان منتقل کردند. شدت جراحات و سوختگی حمید به حدی بود که وی پنج روز روی تخت بیمارستان با مرگ دست و پنجه نرم کرد و پزشکان تلاش های زیادی برای نجات او انجام دادند اما عاقبت وی جان باخت. گزارش کارشناسان آتش نشانی که وقوع حریق را مشکوک ارزیابی کرده بودند باعث تشکیل پرونده یی برای بررسی این ماجرا شد. کارآگاهان پلیس با بررسی روابط خصوصی متوفی دریافتند او با همسرش اختلاف داشته است. بنابراین همسر وی به نام جمیله تحت نظر گرفته شد و پس از آنکه رفتار مرموز وی احتمال دست داشتن او در این آتش سوزی را قوت بخشید، وی بازداشت شد. زن 25ساله در حالی که سعی در کتمان واقعیت داشت سرانجام عمدی بودن آتش سوزی را تایید کرد و گفت او شوهرش را کشته است.

جمیله ادامه داد؛ از مدت ها قبل با حمید اختلاف داشتم و مصمم شده بودم او را بکشم. روز حادثه بالاخره تصمیمم را گرفتم .مقداری بنزین از موتورسیکلت شوهرم کشیدم و در حالی که وی در اتاقش خواب بود روی او ریختم و یک کپسول گاز نیز به آنجا بردم. تصمیمم را گرفته بودم و در یک لحظه با روشن کردن کبریت آن را عملی کردم. هر چه حمید فریاد می زد و به من التماس می کرد من به او توجهی نمی کردم تا اینکه ماموران سر رسیدند و آتش مهار شد ولی نقاط مختلف بدن حمید سوخته بود. این اعترافات هولناک جای هیچ تردیدی در گناهکار بودن جمیله باقی نگذاشت و سرانجام پس از طی شدن مراحل قانونی او به دار آویخته شد.

استخدام، ترفند اعضای باند فساد برای اغفال زنان و دختران

جام جم آنلاین: دختر جوانی که با فریب زنی، او را به دام فساد انداخته بود، در یکی از محله‌‌های کرج دستگیر شد و 6 مرد که با او در این باند همکاری داشتند، تحت تعقیب پلیس قرار گرفتند.

به گزارش جام‌جم ، 5 مرداد امسال زنی به شعبه دوم بازپرسی دادسرای جنایی کرج مراجعه کرد و طی دادخواستی ، از ناپدید شدن دختر جوانش خبر داد.

پس از این دادخواست، پرونده‌ای تشکیل و برای ادامه تحقیقات به پلیس آگاهی استان تهران ارسال شد و کارآگاهان تحقیقات برای یافتن دختر گمشده را آغاز کردند.

تحقیقات پلیس ادامه داشت تا این که زن شاکی به مرکز پلیس مراجعه و عنوان کرد، دخترش به خانه بازگشته و ادعا می‌کند که پس از اغفال از سوی دختری جوان در دام فساد گرفته شده است.

با اطلاعاتی که این زن در اختیار پلیس قرار داد، دختر وی به مرکز پلیس احضار شد و مورد بازجویی قرار گرفت.

کار بهانه‌ای برای گرفتار شدن در دام فساد

این زن جوان در اظهاراتش به پلیس گفت: پس از جدایی از همسرم در خانه پدرم زندگی می‌کردم.

از چندی پیش در جستجوی کار مناسبی بودم تا این که از چند هفته قبل با دختر جوانی به نام «آتنا» آشنا شدم و او به بهانه استخدام در یک شرکت، مرا فریب داد و با مردی آشنا کرد و قرار شد در شرکت وی کار کنم، اما غافل از این که در دام باند فسادی که آنها تشکیل داده‌اند، گرفتار می‌شوم.

وی ادامه داد: روز حادثه در یکی از پارک‌های شهر، با آتنا قرار گذاشتم. این دختر فریبکار مرا به خانه‌ای در محله حصارک کرج برد که 6 مرد در این محل زندگی می‌کردند. قصد فرار داشتم که مردان شرور تهدیدم ‌کردند اگر با آنها ارتباط نامشروع برقرار نکنم مرا خواهند کشت و به مدت 2 روز در این محل زندانی بودم و از سوی آنها مورد آزار و اذیت قرار گرفتم.

وی افزود: روز گذشته وقتی این 6 مرد خانه را ترک کرده بودند، من هم پس از مشاجره با آتنا، از این محل فرار کردم و به منزلم بازگشتم.

به دنبال اعتراف این زن، جستجو برای یافتن آتنا و همدستان وی ادامه یافت تا این که آتنا ‌زن متهم  دستگیر شد و با انتقال به اداره جنایی آگاهی استان تهران مورد بازجویی قرار گرفت و در اظهاراتش به پلیس گفت: پس از فرار از خانه، گرفتار یک باند فساد شدم و ماموریت داشتم زنان و دختران را فریب دهم و در دام فساد گرفتار کنم، با زن شاکی هم که دوست شدم، او را به دام فساد کشاندم و در قبال برقراری ارتباط نامشروع با آن 6 مرد عضو باند، مبلغی پول به وی پرداخت کردم و قرار شد او به همکاری با ما ادامه دهد.

بنا بر این گزارش، این دختر جوان با قرار قانونی روانه زندان شد و تحقیقات تکمیلی از وی و جستجو برای دستگیری 6 مرد فراری ادامه دارد.

قتل شوهر، حاصل رابطه پنهانی یک زن

 زنی که متهم است با همدستی مرد مورد علاقه اش شوهر خود را به قتل رسانده روز گذشته در دادگاه کیفری استان محاکمه شد و ادعا کرد در قتل شوهرش نقشی نداشته است. به گزارش خبرنگار ما در ابتدای این محاکمه، محمد شادابی نماینده دادستان تهران در جایگاه حاضر شد و گفت؛ کیفرخواست صادره در مورد اتهام لیلا و همدستش حمید است که با تبانی یکدیگر شوهر لیلا به نام جهانبخش را به قتل رسانده اند. ماجرا از این قرار است که ماموران بهمن ماه سال 86 جسد مردی حدوداً 36ساله را که با ضربه چاقو به قتل رسیده بود در جاده آمل پیدا کردند. به دستور بازپرس جسد به پزشکی قانونی انتقال یافت. کارشناسان بررسی صحنه جرم کار خود را ساعت ها ادامه دادند و اعلام کردند از آنجایی که خونی اطراف جسد ریخته نشده و آلت جرمی نیز کشف نشده است به نظر می رسد مقتول جای دیگری کشته شده و بعد به محل کشف جسد انتقال یافته است. آنها همچنین کاغذی را اطراف جسد پیدا کردند که روی آن شماره تلفنی نوشته شده بود. به دستور بازپرس تحقیقات روی آن شماره آغاز شد و ماموران طی تماسی که با آن شماره گرفتند، متوجه شدند شماره مورد نظر به یک کارخانه تعلق دارد. با حضور ماموران در محل و بررسی مشخصات مقتول معلوم شد جسد متعلق به مردی به نام جهانبخش است که از کارمندان همان کارخانه بوده و برادرش هم در آنجا کار می کند. این بار بازجویی از برادر مقتول مهم ترین کاری بود که پلیس باید انجام می داد. این مرد گفت؛ من نمی دانم چه کسی برادرم را کشته است اما می دانم او از مدت ها قبل با همسرش لیلا اختلاف داشت و درگیری بین آنها آنقدر زیاد بود که من احتمال می دهم لیلا در این قتل نقش داشته باشد. از آنجایی که از لیلا مدرکی در دست نبود پلیس به صورت نامحسوس زندگی این زن جوان را مورد بررسی قرار داد و متوجه شد او از مدتی قبل با مردی به نام حمید رابطه پنهانی داشت و وقتی شوهرش متوجه این ماجرا شده بود اختلاف بین آنها شدت گرفت.

شادابی ادامه داد؛ مطابق اعترافاتی که حمید بعد از دستگیری عنوان کرده لیلا با طرح نقشه یی او را به خانه کشانده است و بعد از ترک خانه او را با جهانبخش روبه رو کرده و به این ترتیب باعث قتل شوهرش به دست حمید شده است. من به عنوان نماینده دادستان تهران برای لیلا به اتهام معاونت و برای حمید به اتهام مباشرت در قتل تقاضای مجازات دارم. در ادامه دادگاه اولیای دم مقتول برای حمید تقاضای قصاص کردند و خواستار مجازات شدند. سپس نوبت به متهم ردیف اول رسید. حمید اتهام قتل عمد را پذیرفت و در مورد نحوه آشنایی اش با لیلا گفت؛ مدتی قبل از این حادثه در مراسم عروسی خواهر لیلا با او آشنا شدم. لیلا خودش را دختری مجرد معرفی کرد و از آن زمان رابطه ما شروع شد. من حتی او را با خانواده ام آشنا کردم و به اتفاق خانواده ام به خواستگاری لیلا هم رفتم، تا اینکه چند باری او را با مردی غریبه دیدم. از آنجایی که من حلقه نامزدی هم به لیلا داده بودم و همه فکر می کردند لیلا نامزد من است و او بسیار به خانه ما می آمد از او پرسیدم آن مرد کیست. او جهانبخش را برادر خود معرفی کرد اما من در تحقیقاتی که انجام دادم، متوجه شدم او شوهرش است و لیلا به من دروغ گفته است. متهم ادامه داد؛ می خواستم به رابطه ام با لیلا پایان دهم اما لیلا گفت زندگی خیلی بدی دارد و جهانبخش به خاطر دخترشان او را طلاق نمی دهد. زمانی که او برایم گفت چه مشکلاتی در زندگی اش داشته است، دلم برایش سوخت و به رابطه ام با او ادامه دادم تا اینکه شب حادثه با من تماس گرفت و گفت باید در مورد یک مساله مهم با من صحبت کند. مرا به خانه اش دعوت کرد و گفت شوهرش به ماموریت رفته است. من نمی دانستم لیلا دروغ می گوید. حرفش را قبول کردم و به خانه اش رفتم. همین طور که داشتیم با هم حرف می زدیم صدای باز شدن در آمد. لیلا از من خواست در اتاقی پنهان شوم. زمانی که جهانبخش وارد خانه شد لیلا و او با هم مشاجره کردند و لیلا با حالت قهر خانه را ترک کرد. او دخترش را هم با خود برد. من در اتاق مانده بودم و نمی دانستم باید چطور خارج شوم تا اینکه یکدفعه جهانبخش وارد اتاق شد و ما با هم درگیر شدیم. من هم با چاقویی که در دستم بود چند ضربه به جهانبخش زدم و او جان باخت. آنقدر ترسیده بودم که نمی دانستم باید چه کار کنم. با لیلا تماس گرفتم و موضوع را به او اطلاع دادم. لیلا به خانه آمد و جسد جهانبخش را لای فرشی پیچید. من ماشین دوستم را قرض گرفتم و جسد را در صندوق عقب ماشین گذاشتیم. متهم ادامه داد؛ صبح که شد جسد را به سمت آمل بردیم و در نزدیکی یک آبشار آن را رها کردیم و به خانه برگشتیم. چند روز بعد هم توسط پلیس دستگیر شدیم. بعد از حمید متهم ردیف دوم در جایگاه قرار گرفت. لیلا گفت؛ اتهام معاونت در قتل را قبول ندارم. حمید خودش جهانبخش را کشته و به دروغ پای مرا وسط می کشد. حمید با شوهر من دوست بود و تحت عنوان دوست شوهرم به خانه ما می آمد. از همان ابتدا هم می دانست من شوهر و بچه دارم. از آنجایی که من و جهانبخش چند بار با هم جلوی حمید مشاجره کرده بودیم، او می دانست ما اختلاف داریم، تا اینکه شوهرم به رابطه من و حمید شک کرد. از آن به بعد اختلاف بین ما بالا گرفت. با اینکه من رابطه خاصی با حمید نداشتم شوهرم از حمید خواست دیگر به خانه ما نیاید و رابطه من و حمید بعد از آن قطع شد. شب حادثه حمید به منزل ما آمد و بعد از اینکه من با شوهرم درگیر شدم و خانه را ترک کردم حمید شوهرم را به قتل رساند. لیلا گفت؛ من از این حادثه بسیار متاسفم. راضی به مرگ شوهرم نبودم و آن زمان فقط می خواستم با او لجبازی کنم. از آنجا که دو متهم اتهام رابطه نامشروع نیز در پرونده خود داشتند، ادامه رسیدگی به صورت غیرعلنی برگزار شد. بعد از پایان محاکمه هیات قضات شعبه 74 دادگاه کیفری استان تهران برای صدور رای دادگاه وارد شور شدند.

دفاع مشروع، انگیزه دو متهم برای ارتکاب قتل

پرونده دو مرد که مدعی هستند برای جلوگیری از تعرض مرتکب قتل شده اند به دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد.

به گزارش خبرنگار ما بنا به محتویات اولین پرونده که به شعبه 71 دادگاه کیفری استان تهران ارجاع شده مردی که مدعی است افرادی قصد داشتند به دخترش تعرض کنند به ارتکاب قتل متهم شده است.

این مرد که فرج نام دارد زمانی که دستگیر شد، توضیح داد مردی را که به زور وارد خانه اش شده بود به قتل رساند.

اولین برگ از این پرونده پنج سال پیش با تلفن یکی از همسایه های فرج و زمانی تنظیم شد که این مرد به پلیس خبر داد جوانی با شلیک گلوله به قتل رسیده است. هنگامی که ماموران در محل حاضر شدند جسد غرق در خون مردی را پیدا کردند که در اولین پله از یک آپارتمان روی زمین افتاده بود. جسد به دستور بازپرس دادسرای رباط کریم به پزشکی قانونی انتقال یافت و تحقیقات در این خصوص آغاز شد. فردی که از این جنایت خبر داده بود، ادعا کرد مقتول میرزا نام دارد و همان اطراف زندگی می کرده است. ماموران با راهنمایی وی خانواده قربانی را پیدا کردند و با تایید هویت وی پلیس برای پیدا کردن عامل قتل دست به کار شد. جنایت در خانه فرج اتفاق افتاده بود و همسایه ها به پلیس گفتند دقایقی بعد از اینکه صدای شلیک گلوله ها شنیده شد فرج و خانواده اش فرار کردند. اما این تمام گفته های شاهدان نبود. یکی از آنها توضیح داد قبل از فرج و خانواده اش دو مرد سوار یک وانت پیکان سفید رنگ شدند و از آنجا گریختند. ماموران با ردیابی های صورت گرفته مخفیگاه فرج را پیدا و او را در حالی که قصد داشت به همراه خانواده اش بار دیگر فرار کند، دستگیر کردند. مرد 39 ساله در بازجویی ها مدعی شد مقتول قصد تعرض به دخترش را داشته است. وی گفت؛ چند سالی می شد که به همراه خانواده ام از لرستان به تهران آمده بودیم و در منطقه رباط کریم زندگی می کردیم. من با گوسفند چرانی زندگی ام را می گذراندم. خانه یی اجاره کرده بودم و خانواده ام هم آنجا بودند. مدتی قبل از حادثه همسرم به من گفته بود مردی به نام میرزا مزاحم دخترمان زهرا می شود. من اهمیت چندانی ندادم و فقط به همسرم گفتم بیشتر مراقب زهرا باشد و اجازه ندهد او تنها به جایی برود یا تنها در خانه بماند، تا اینکه شب حادثه حدود ساعت 11 از سر کار به خانه برگشتم. از مقابل در خانه صدای داد و فریاد همسر و جیغ دخترم را شنیدم. به سرعت وارد خانه شدم و دیدم میرزا دست دخترم را گرفته و او را به سمت هال می کشاند و همسرم هم فریاد می زند. من با میرزا درگیر شدم.

متهم ادامه داد؛ میرزا به سمت من چاقویی پرتاب کرد که به پهلویم اصابت کرد. خون زیادی جاری شد و میرزا فکر می کرد با این کارش دیگر نمی توانم جلوی او را بگیرم و می تواند دخترم را با خودش ببرد. اسلحه یی در کمد داشتم، آن را برداشتم و به سمت میرزا حمله و گلوله یی شلیک کردم. دو نفری که همراه میرزا بودند با شنیدن صدای گلوله گریختند اما من همچنان با میرزا درگیر بودم. در راه پله دعوای ما اوج گرفت و هر دو به سمت پایین رفتیم. در این میان تیر دیگری شلیک کردم که البته نمی دانم به کجا برخورد کرد. زمانی که میرزا بی حال روی زمین افتاد، من او را رها کردم و بعد به اتفاق خانواده ام به خانه یکی از دوستانم پناه بردم. قصد داشتم به سمت شهرمان حرکت کنم که توسط پلیس دستگیر شدم. بعد از فرج همسرش بود که بازجویی شد. او نیز ادعای شوهرش را تایید کرد و گفت؛ چند ماهی می شد که میرزا مزاحم زهرا می شد. او چندین بار سراغ من آمد و گفت می خواهد با زهرا رابطه داشته باشد. چون شوهرم اعتیاد داشت میرزا فکر می کرد می تواند هر کاری با دخترم بکند. من می دانستم میرزا ازدواج کرده و همسر دارد. به همین خاطر با او برخورد شدیدی کردم و گفتم اجازه نمی دهم به دخترم نزدیک شود. میرزا دست بردار نبود، به همین خاطر هم موضوع را به شوهرم گفتم. تا اینکه شب حادثه زنگ در خانه به صدا درآمد. ما همه خواب بودیم. از پشت آیفون پرسیدم کیست و وقتی جواب داد، متوجه شدم میرزا آمده است. از من خواست در را باز کنم. توجهی نکردم. تهدید کرد از پشت بام وارد خانه می شود و از آنجایی که دو نفر دیگر هم همراه او بودند من ترسیدم. او گفت اگر در را باز نکنم به خانه می آید و دخترم را می برد. به ناچار در را گشودم.

این زن ادامه داد؛ میرزا وارد خانه شد و به اتاق رفت و دست زهرا را کشید. زهرا مقاومت می کرد اما او توجهی نداشت و دخترم را به سمت هال می کشید. من فریادزنان التماس می کردم و از او می خواستم کاری به کار دخترم نداشته باشد اما توجهی نداشت. هر بار که می خواستم به سمت او بروم دو مردی که همراه میرزا بودند جلوی من را می گرفتند. در این هنگام شوهرم وارد خانه شد. میرزا به طرفش حمله کرد و فرج برای اینکه بتواند زهرا و خودش را نجات دهد با اسلحه به سمت او شلیک کرد. بررسی صحنه جرم و گفته های شاهدان و متهم پرونده برای بازپرس ثابت کرد فرج واقعیت را گفته و قرار منع تعقیب از اتهام قتل عمد برای او صادر شد. اما اولیای دم میرزا به این قرار اعتراض کردند. آنها مدعی شدند فرج برای اینکه به میرزا بدهکار بوده او را به خانه کشانده و به قتل رسانده است. بنابراین پرونده به دادگاه عمومی فرستاده شد و دادگاه رای به نفع اولیای دم صادر کرد و فرج را متهم به قتل عمد دانست. با این حال فرج در دفاعیات خود گفت؛ من هیچ اختلافی با میرزا نداشتم. او بود که با دو نفر دیگر وارد خانه من شد. هرچند آنها را از قبل نمی شناسم، اگر دوباره ببینم شان می توانم شناسایی کنم.

به رغم ادعای این مرد کیفرخواست علیه وی صادر و پرونده به دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. قاضی عزیزمحمدی بعد از بررسی پرونده آن را به دادسرا بازگرداند تا در مورد دو مردی که سوار وانت بودند، تحقیق شود. ماموران یک بار دیگر بررسی ها را آغاز کردند. آنها موفق به شناسایی وانت پیکان شدند اما مرد ادعای فرج و شاهدان را تایید نکرد. با توجه به برطرف شدن ایراد وارده، این بار پرونده در اختیار قاضی عزیزمحمدی قرار گرفت و فرج به زودی با توجه به کیفرخواست صادره محاکمه خواهد شد.

قتل با انگیزه تعرض

بنا به یک پرونده دیگر پسر نوجوانی که مدعی است برای جلوگیری از تعرض دوستش را به قتل رسانده در شعبه 74 دادگاه کیفری استان تهران محاکمه خواهد شد.

این پسر نوجوان که فرهاد نام دارد سال گذشته توسط پلیس بازداشت شد. این دستگیری در پی کشف جسد جوانی به نام جواد اتفاق افتاد.

بعد از انتقال جسد جواد به پزشکی قانونی شاهد ماجرا برای بازجویی به اداره آگاهی منتقل شد. وی به پلیس گفت؛ به اتفاق جواد، فرهاد و یکی دیگر از دوستانم برای خوردن مشروب به آلونکی که جسد در آنجا کشف شد، رفتیم. همگی مشروب خوردیم و در حالت مستی بودیم. یکدفعه جواد به فرهاد گفت می خواهد به او تعرض کند. او حالت عادی نداشت. فرهاد به او بی توجهی کرد اما جواد به خواسته خودش پافشاری کرد تا جایی که آنها با هم درگیر شدند. جواد از من و فرهاد بزرگ تر بود و ما نمی توانستیم جلوی او را بگیریم. وی گفت؛ زمانی که فرهاد دید نمی تواند در برابر جواد مقاومت کند. با چاقو به او ضربه یی زد که همین ضربه هم باعث مرگش شد. فرهاد آنقدر ترسیده بود که به سرعت فرار کرد.

ماموران با به دست آوردن آدرس خانه فرهاد به آنجا رفتند و موفق شدند این جوان را بازداشت کنند.

فرهاد اتهامات خود را پذیرفت و مدعی شد برای دفاع از خودش مرتکب قتل شده است. بعد از صدور کیفرخواست از سوی دادسرای ورامین برای این نوجوان پرونده وی برای محاکمه به شعبه 74 دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد و او به زودی محاکمه می شود.

دو هوو با هم درخواست طلاق دادند

دو هوو به خاطر آنکه شوهرشان به بیماری پارکینسون مبتلا شده به دادگاه خانواده رفتند و با ارائه دادخواست طلاق اعلام کردند حاضر نیستند با او زندگی کنند.به گزارش خبرنگار ما این دو زن که نسترن- 35ساله- و ستاره- 55ساله- نام دارند در جریان رسیدگی به پرونده شان که در شعبه 268 مجتمع قضایی خانواده ونک انجام شد در حالی که کنار صادق شوهر 63ساله شان نشسته بودند در اظهاراتی جداگانه به قاضی گفتند چون صادق بیمار است، نگهداری از او برایشان دشوار است و به همین دلیل نمی توانند با او زندگی کنند. ستاره که همسر اول صادق است در این باره گفت؛ 15ساله بودم که صادق به خواستگاری ام آمد. آن زمان من متوجه هیچ چیز نبودم و پدرم برایم تصمیم گرفت و مرا مجبور به زندگی با صادق کرد. با وجود این موضوع زندگی آرام و خوبی داشتیم و بعد از چند سال صاحب فرزند شدیم. من صادق را دوست داشتم. او هم به من و بچه هایش علاقه مند بود. سال ها گذشت و در حالی که ما صاحب چند عروس و داماد و دو نوه بودیم، شوهرم یک روز به خانه آمد و گفت تصمیم گرفته با یک زن جوان ازدواج کند. این زن جوان که بعدها فهمیدم نسترن است در ازدواج اولش شکست خورده و با همسرم در پارک آشنا شده بود. پس از شنیدن این حرف ها نمی دانستم باید چه عکس العملی از خودم نشان دهم.چون چاره یی جز پذیرفتن این موضوع نداشتم، حاضر شدم به زندگی در سایه یک هووی جوان تن دهم. ستاره ادامه داد؛ به رغم آنچه فکر می کردم نسترن زن خوبی بود و ما هیچ مشکلی با هم پیدا نکردیم تا اینکه چند ماه قبل شوهرم بیمار و به تدریج وضعیتش وخیم شد. وقتی ماجرا را پیگیری کردیم، فهمیدیم او به پارکینسون مبتلا شده است و تا آخر عمر باید روی صندلی چرخدار بنشیند. چون من هم در شرایطی نیستم که بتوانم از شوهر بیمارم پرستاری کنم تصمیم گرفتم ازدواج دوم صادق و آوردن هوو برایم را با جدایی از او جبران کنم.پس از این زن هوویش نیز ضمن اعلام خواسته اش برای جدایی از صادق گفت؛ من 28 سال با صادق اختلاف سنی دارم و از سویی بیماری او به حدی است که قابل درمان نیست. من هم با این وضعیت نمی توانم با او زندگی کنم و ترجیح می دهم از او جدا شوم. در ادامه رسیدگی به این پرونده صادق که دست و پایش می لرزید و به سختی در دادگاه حاضر شده بود خطاب به قاضی گفت؛ دو همسرم فقط در روزهایی که من سالم بودم من را دوست داشتند. همسر اولم 40 سال با من زندگی کرد اما حالا وقتی بیمار شده ام می خواهد از من جدا شود. همسر دومم نیز آن زمانی را که تازه از شوهر اولش جدا شده بود، فراموش کرده است. آن موقع برای اینکه سرپناهی داشته باشد او را به عقد خودم درآوردم اما او حالا مزدم را با این کارش پرداخت می کند.پس از اظهارات طرفین قاضی پرونده را برای ادامه مراحل قانونی به واحد داوری ارجاع داد.

طلاق بعد از 18 سال جدایی

زن و شوهری که به خاطر نداشتن تفاهم 18 سال جدا از هم زندگی می کردند سرانجام به دادگاه خانواده رفتند تا اختلاف قدیمی شان را با طلاق حل کنند.

به گزارش خبرنگار ما این زوج که ابوذر و سمیه نام دارند صبح دیروز هنگامی که در مقابل قاضی شعبه 268 مجتمع قضایی خانواده قرار گرفتند، اعلام کردند با هم توافق کرده اند به صورت رسمی از هم جدا شوند. این خواسته در حالی مطرح شد که آنها 18 سال گذشته را بدون داشتن ارتباط و به دور از هم زندگی کرده بودند. سمیه در این باره به قاضی حسن عموزادی گفت؛ خانه پدری من و همسرم در یک محله قرار داشت و ما با هم همسایه بودیم. رفت و آمدهای پدر و مادرهایمان باعث آشنایی ما شد و ابوذر به خواستگاری ام آمد و پس از برگزاری مراسم مختصری زندگی مشترک مان را شروع کردیم. من که آن زمان تازه در دانشگاه تهران استخدام شده بودم وقتی وارد زندگی ابوذر شدم، فهمیدم او پیش از ازدواج مسائل مختلفی را از من پنهان کرده است. شوهرم به مواد مخدر اعتیاد داشت. علاوه بر این من در یک خانواده مذهبی به دنیا آمده بودم و به برخی از مسائل مقید بودم ولی او پایبندی زیادی به مسائل مذهبی نداشت. چهار سال از زندگی مان به سرعت گذشت و صاحب دو فرزند شدم. نه راه پیش داشتم و نه راه پس. از یک سو نمی توانستم زندگی با چنین شوهری را تحمل کنم و از سوی دیگر نگران آینده بچه هایم بودم. به همین دلیل همراه با دو فرزندم که آن زمان سن کمی داشتند به خانه پدری ام رفتم. اما انگار شوهرم از این موضوع خیلی هم ناراحت نبود چون سعی نکرد من را به خانه برگرداند. او از نبود من و بچه ها استفاده و بدون هیچ مانعی در خانه مواد مصرف می کرد و آنجا را به پاتوق افراد خلافکار تبدیل کرده بود. چون من شاغل هستم، توانستم هزینه زندگی خودم و بچه ها را تامین کنم. در حال حاضر هر دو آنها بزرگ شده اند و دانشجو هستند. در این مدت شوهرم هیچ پولی بابت نفقه و خرجی بچه ها به من نداد و همه مخارج را خودم با حقوق کارمندی تامین کردم. حالا بچه هایم بزرگ هستند و به من و پدرشان احتیاجی ندارند. من هم چون بودن یا نبودن شوهرم برایم تاثیری ندارد تصمیم گرفتم از او به طور قانونی جدا شوم.وی ادامه داد؛ 18 سال قبل که متوجه مشکلات شوهرم شدم به دادگاه دادخواست طلاق دادم اما چون نتوانستم حرف هایم را ثابت کنم پرونده بسته شد. اما حالا حاضرم با بخشیدن مهریه ام که 110 سکه بهار آزادی است از ابوذر جدا شوم.در پی این اظهارات شوهر این زن نیز حرف های او را تایید کرد و گفت در صورتی که سمیه مهریه اش را ببخشد او نیز وی را بی قید و شرط طلاق می دهد. به این ترتیب قاضی نیز با بررسی اظهارات طرفین حکم به جدایی این زوج داد و مشکلات آنها را با طلاق حل کرد.

دختر اغفالگر اموال مردان میانسال را غارت می کرد

دختر جوانی که با اغفال مردهای میانسال با آنان طرح دوستی می ریخت و با بیهوش کردن شان به کمک دو برادرش اموال شان را غارت می کرد، پس از دستگیری به 15 فقره سرقت با این شیوه اقرار کرد.

به گزارش خبرنگار ما بررسی ها در این خصوص پس از شکایت مردی میانسال از یک دختر جوان آغاز شد. شاکی که به دادسرای ناحیه یک تهران رفته بود، گفت؛ چند روز قبل وقتی یک دختر جوان را به خانه ام برده بودم او مرا بیهوش کرد و سپس همه اشیای باارزش خانه ام را دزدید.

وی ادامه داد؛ مدتی قبل وقتی از محل کارم به خانه برمی گشتم در بین راه دختر جوانی که کنار خیابان ایستاده بود توجهم را به خود جلب کرد. من هم مقابلش توقف کردم و او نیز سوار ماشینم شد. بعد از آشنایی با این دختر که خودش را تهمینه معرفی کرد، چند مرتبه دیگر هم یکدیگر را ملاقات کردیم و با هم به تفریح رفتیم تا اینکه روزی او از من خواست وی را به خانه ام ببرم. یک روز که همسرم در خانه نبود او را به آپارتمانم بردم. وقتی به آشپزخانه رفتم تا با آماده کردن چای از او پذیرایی کنم تهمینه نزد من آمد و گفت دوست دارد خودش چای را آماده کند. من هم مانع اش نشدم و به پذیرایی رفتم و چند دقیقه بعد او با دو فنجان چای آمد. هر دو چایمان را نوشیدیم اما بعد از آن من متوجه هیچ چیز نشدم و وقتی به خودم آمدم چند ساعت از آن موقع گذشته بود و خبری نیز از تهمینه نبود. همه وسایل خانه به هم ریخته بود و جواهرات همسرم و اشیای قیمتی دیگری که حدود دو میلیون تومان ارزش داشت، سرقت شده بود. در حالی که با گذشت چند روز از ثبت این شکایت تحقیقات برای شناسایی سارق آغاز شده بود، چند نفر دیگر نیز به دادسرا رفتند و اعلام کردند از آنان نیز با همین شیوه دزدی شده است. مالباختگان که همگی مردهای میانسالی بودند، اعلام کردند دختر جوان با ترفندهای گوناگون با آنها طرح دوستی ریخته و پس از مدتی با حضور در خانه شان به آنها نوشیدنی مسموم خورانده و سپس اموال شان را ربوده است. به این ترتیب در حالی که شواهد از حرفه یی بودن متهم حکایت می کرد تحقیقات با انجام عملیات چهره نگاری وارد مرحله تازه یی شد. شاکیان که تعداد آنها به 15 نفر رسیده بود یک به یک در اداره تشخیص هویت حاضر شدند و با توجه به تصویری که از سارق در ذهن شان باقی مانده بود به ماموران در بازسازی تصویر متهم کمک کردند. از آنجا که شاکیان هر کدام دختر سارق را به یک نام می شناختند کارآگاهان دریافتند به احتمال زیاد او نام دیگری دارد و با نام جعلی خودش را به طعمه هایش معرفی کرده است. در ادامه تصویر به دست آمده از متهم در اختیار واحدهای گشتی پلیس قرار گرفت و ماموران ماموریت یافتند در صورت مشاهده متهم او را دستگیر کنند. سرانجام با گذشت چند هفته ماموران یکی از واحدهای گشتی پلیس به دختر جوانی که در حال پرسه زدن در یکی از پارک ها بود، مظنون شدند و از آنجا که چهره او با تصویر دختر سارق شباهت داشت او را به کلانتری منتقل کردند. دختر دستگیرشده به نام میمنت ابتدا قصد داشت با حرف هایش خود را بی گناه جلوه دهد و مسیر تحقیقات را منحرف کند ولی وقتی با شاکیان مواجه شد به ناچار اتهام سرقت از آنان را پذیرفت و گفت با همدستی دو برادرش دست به این کار زده است. او گفت؛ من ابتدا در خیابان های پررفت و آمد سر راه مردهای میانسال قرار می گرفتم و در حالی که خود آنها نیز درصدد ایجاد رابطه با من بودند با آنها طرح دوستی می ریختم و در فرصتی مناسب به خانه شان می رفتم. در آنجا به بهانه های مختلف در غذا یا نوشیدنی شان داروی خواب آور می ریختم و پس از بیهوش شدن آنها دو برادرم که بیرون از خانه منتظر بودند وارد عمل می شدند و با کمک آنها اشیای باارزش صاحبخانه را غارت می کردیم.

در پی اعترافات این متهم دو برادر وی نیز طی عملیاتی بازداشت شدند. متهمان هنگامی که تحت بازجویی قرار گرفتند سرقت از 15 شاکی شان را برعهده گرفتند.

بنا بر این گزارش هم اکنون اعضای این باند خانوادگی در بازداشت به سر می برند و تحقیقات از آنان ادامه دارد.