گریه های چهار دختر کوچک که پدرشان به خاطر پرداخت
هزینه های بیمارستان مرتکب قتل شده بود، باعث شد یکی از اولیای دم مقتول
حاضر به گذشت از قصاص شود.
این دختران در پایان جلسه دادگاه به پای اولیای دم افتادند و از آنها خواستند از قصاص پدرشان به خاطر آینده آنها بگذرند.
اشک
ها و لبخند ها در شعبه 71 دادگاه کیفری استان تهران اتفاق افتاد و هیات
قضات نیز تلاش زیادی را برای جلب رضایت اولیای دم انجام دادند.
به
گزارش خبرنگار ما در ابتدای جلسه محاکمه محمد شادابی نماینده دادستان
تهران در جایگاه حاضر شد و گفت؛ سوم فروردین ماه سال 86 جسد مردی 64ساله
به نام قربانعلی در منزلش پیدا شد. در حالی که تحقیقات در این زمینه آغاز
شده بود مردی به نام خان محمد خود را به ماموران معرفی کرد و گفت قربانعلی
را به قتل رسانده است. با توجه به دلایل موجود در پرونده، نظریه پزشکی
قانونی، سایر شواهد و قراین و همچنین اعترافات خود متهم تقاضای صدور حکم
قانونی را دارم.
سپس اولیای دم مقتول که خواهران و برادران قربانعلی بودند، برای متهم تقاضای قصاص کردند.
یکی
از برادران مقتول در این باره گفت؛ همسایه ها به ما خبر دادند قربانعلی
کشته شده است. آنها به ما گفتند برادرم مرتب فریاد می زده و تقاضای کمک می
کرده است. بعد سایه یی را دیده اند که از خانه او خارج شد و فرار کرد. خان
محمد برادرم را بی رحمانه کشته است و ما همگی تقاضای قصاص او را داریم.
سپس
به دستور قاضی عزیزمحمدی خان محمد در جایگاه حاضر شد. این مرد مدعی شد
برای ترخیص دختران دوقولیش از بیمارستان مجبور به این قتل شده است. وی
گفت؛ من قربانعلی را می شناختم ما با هم دوست بودیم. او در محله ما زندگی
می کرد و چون تنها بود من خیلی به او رسیدگی می کردم تا اینکه یک روز
مبلغی پول برای من آورد و گفت جایی برای نگهداری از آن ندارد و از من
خواست آن پول را برایش در بانک بگذارم. فردای آن روز من به بانک رفتم و
351 هزار تومان پولی را که به من داده بود در حساب جدیدی که بازکردم
گذاشتم و بعد دفترچه را هم به او دادم. در این مدت قربان کمی هم پول به آن
حساب ریخته بود. البته من موقع بستن حساب متوجه این موضوع شدم. متهم ادامه
داد؛ قربان روزی سراغم آمد و با فحاشی و داد و فریاد گفت باید پولم را
بدهی. من هم به او جواب دادم خودش خواسته بود آن مبلغ به حساب من واریز
شود و حالا هم دفترچه پیش اوست من هم نمی خواهم از آن استفاده کنم. من به
قربان گفتم فردا صبح حساب را می بندم و هر چه پول در آن است پس می دهم.
ساعت شش صبح بود که قربانعلی سراغ من آمد. با هم به بانک رفتیم. تا ساعت
هشت صبح پشت در ایستادیم تا بانک شروع به کار کند. بعد هم من 400 هزار
تومان پولی را که در حساب بود، گرفتم و به دوستم پس دادم. دو هفته یی از
این ماجرا گذشته بود که همسرم زمان زایمانش فرا رسید. او را به بیمارستان
بردم. فرزندانم به دنیا آمدند. دخترانی دوقلو و کوچک. متهم در حالی که
گریه می کرد ادامه داد؛ فکر نمی کردم هزینه بیمارستان زیاد شود اما چون
بچه ها دوقلو بودند پول بیشتری از من خواستند. به خانه رفتم و هر چه پول
داشتم برداشتم 100 هزار تومان کم بود، مانده بودم که چه کنم. شب خانه
برادرم بودم. از آنجا که بیرون آمدم به سمت منزل خودم به راه افتادم در
راه قربانعلی را دیدم که مشغول جمع کردن ضایعات بود کمی با هم صحبت کردیم
و من به او گفتم برای ترخیص همسرم و دو دخترم از بیمارستان پول کم دارم و
او هم قبول کرد 100 هزار تومان به من بدهد. وی گفت به جای 100هزار تومان
باید 300 هزار تومان به او پس دهم. من هم قبول کردم. چون هیچ راه چاره یی
نداشتم. با هم به خانه قربانعلی رفتیم. من منتظر بودم پول را بگیرم و با
خود ببرم همین طور که داشتیم حرف می زدیم یکباره به من گفت حاضر نیست پول
را بدهد چون فکر می کند من آن را پس نمی دهم. قسم خوردم همان طور که گفته
ام سه برابر آن را باز می گردانم ولی قبول نکرد و با فحش و بد و بیراه سعی
کرد من را از خانه اش بیرون کند. او با چوب به من حمله کرد من هم او را به
سمت یخچال هل دادم ضربه یی هم به او زدم. یکدفعه دیدم قربانعلی غرق در خون
شد. آنقدر ترسیدم که حتی کفش هایم را هم نتوانستم بپوشم و فرار کردم. من
به شدت از کاری که کردم پشیمان هستم. اگر مجبور نبودم همسر و دو دخترم را
از بیمارستان بیرون بیاورم خودم را همان روز معرفی می کردم. اما مدتی صبر
کردم تا خیالم از بابت آنها راحت شدم و زمانی که دیدم همسرم حالش بهتر است
و می تواند از بچه ها مراقبت کند، خودم را به پلیس معرفی کردم.
بعد
از اظهارات خان محمد قاضی عزیزمحمدی و چهار قاضی مستشار (بومی، سری، محمدی
کشکولی و سالاری) از اولیای دم خواستند به خاطر فرزندان متهم که همگی
دختربچه هستند او را ببخشند. قاضی عزیزمحمدی خطاب به آنها گفت؛ وظیفه
انسانی من حکم می کند از اولیای دم بخواهم به خاطر چهار دختر بچه که این
مرد دارد و حالا بی سرپرست مانده اند او را ببخشند و بگذارند وی بالای سر
فرزندانش باشد چراکه معلوم نیست با اعدام این مرد چه اتفاقی برای دخترانش
بیفتد.
هر چند در ابتدا اولیای دم حاضر نشدند گذشت کنند و جلسه
پایان یافت، اما زمانی که دختران کوچک خان محمد به پای اولیای دم افتادند
و طلب بخشش کردند یکی از برادران مقتول گفت من حاضرم گذشت کنم چون خودم هم
فرزند دارم و می دانم دختربچه یی که پدر نداشته باشد سرنوشت تلخی خواهد
داشت. او در دادگاه و در مقابل قضات اعلام رضایت کرد و در حالی که دختران
مقتول از او تشکر می کردند از دادگاه خارج شد. برادر 73ساله مقتول هنگامی
که از در شعبه بیرون می رفت به دختربچه ها قول داد رضایت خواهران و
برادرانش را هم بگیرد و کاری کند پدر آنها به خانه برگردد.
شبکه
آمریکایی MSNBC در گزارشی به نقل از دو عضو سابق شرکت امنیتی «بلک واتر»
آمریکا ، ابعاد تازه ای از جنایات این شرکت در عراق را فاش کرد.
به گزارش عصر
ایران به نقل از این شبکه آمریکایی، دو عضو ارشد سابق موسسه بلاک واتر با
تقدیم شکایتی علیه مدیر این شرکت به دادگاه ایالت ویرجینیای آمریکا ،
جزییات هولناکی از اقدامات غیراخلاقی وی در عراق را فاش کرده اند. براساس این گزارش از جمله اتهامات اریک پرنس مدیر بلک واتر ، مشارکت وی در قتل هایی برای سرپوش گذاشتن بر کشتار عراقی هاست.
از سوی دیگر
مدیر عامل بلک واتر متهم شده است که ماموریت خود را در عراق براساس دیدگاه
مسیحی – صلیبی مبتنی بر کشتار مسلمانان و مقابله با تعالیم اسلامی پایه
ریزی و اجرا می کرده است. این گزارش می
افزاید: اما شاید شوک آورترین اتهام وارده از سوی دو کارمند سابق بلک
واتر، به ماجرای سوء استفاده از دختران عراقی مربوط باشد.
همچنین
گفته شده تمامی اسناد و مدارک شامل پیامهای الکترونیکی، نوارهای ویدئویی و
اسناد خطی که جنایات هولناک مدیر این شرکت امنیتی را برملا می کند توسط او
و همراهانش نابود شده اند. اگرچه
بلاک واتر این شکوائیه را مردود دانسته است اما پیشتر نیز پنج مامور این
موسسه امنیتی به اتهام کشتار 17 شهروند عراقی در سپتامبر 2007 در دادگاه
آمریکا محکوم شدند. بلاک واتر نخستین شرکت آمریکایی است که پس از اشغال عراق توسط آمریکا موفق به عقد قرار دادهای میلیونی برای حضور در عراق شد.
شاید شوک آورترین اتهام وارده از سوی دو کارمند سابق بلک واتر، به ماجرای سوء استفاده از دختران عراقی مربوط باشد
زنی که مدعی بود با وردهای
سحرآمیزش اجنه را دور و مشکلات خانوادگی را برطرف می کند از این راه
توانست زوجی را فریب بدهد و میلیون ها تومان از آنان کلاهبرداری کند.
به
گزارش خبرنگار ما اواسط تیرماه زن و مردی به پایگاه سوم پلیس آگاهی رفتند
و اعلام کردند زنی به بهانه جن گیری و دور کردن ارواح خبیث میلیون ها
تومان از آنها کلاهبرداری کرده است. مرد شاکی به افسر پرونده گفت؛ «آشنایی
با این زن که منیژه نام دارد از اسفندماه سال گذشته آغاز شد. آن زمان
همسرم پادرد شدیدی داشت و توصیه های درمانی پزشکان هم برای درمان او چاره
ساز نشده بود، به همین دلیل با توصیه یکی از دوستان، منیژه را به خانه مان
دعوت کردیم تا همسرم را درمان کند. این زن وقتی به خانه مان آمد، گفت درد
پای همسرم به خاطر حضور اجنه در خانه مان است و اگر به وی پول بدهیم، می
تواند با وردهایی که می خواند جن ها را از خانه دور کند. حرف های عجیب و
غریب این زن ما را به خود جذب کرد و تصمیم گرفتیم این راه را هم امتحان
کنیم. بنابراین 150 هزار تومان به وی دادیم و او پمادی بی نام و نشان به
ما داد و گفت دوای درد همسرم است.
زن جن گیر مدعی شد اگر این پماد
مصرف نشود ممکن است همسرم تا مدتی دیگر فلج شود. بنابراین همسرم به توصیه
او عمل کرد و چند هفته بعد پادردش به کلی از بین رفت. ما که از این ماجرا
شگفت زده شده بودیم برای قدردانی، منیژه را دوباره به خانه مان دعوت
کردیم. او که متوجه شده بود ما به حرف هایش اعتماد کامل داریم این بار گفت
سایر مشکلات خانوادگی ما نیز به خاطر اجنه است به همین دلیل او مبلغ 300
هزار تومان از من گرفت و کلمات نامفهومی را که ادعا می کرد ورد است روی یک
کاغذ نوشت و توصیه کرد آن را در آب بگذارم و آب را روی پای همسرم بریزم تا
دیگر جن ها سراغش نیایند و هیچ خطری او را تهدید نکند. کارهای این زن
زندگی مان را زیر و رو کرده بود و ما هم به همه حرف های او عمل می کردیم و
در قبالش پول های زیادی به او می دادیم.» شاکی ادامه داد؛ «ارتباط ما با
منیژه ادامه داشت تا اینکه روزی او به خانه مان آمد و گفت من جن زده شده
ام و در صورتی که جن ها دور نشوند به زودی خواهم مرد. من که از مرگ ترسیده
بودم فوراً مبلغی پول به او دادم تا با تهیه ورد مورد نیاز مرا نجات دهد.»
شاکی
افزود؛ «این ماجراها ادامه داشت تا اینکه بالاخره به خودمان آمدیم و متوجه
شدیم زن جن گیر وسایل خانه مان و بیش از 5/4 میلیون تومان را از چنگ ما
درآورده است و قصد دارد زندگی مان را متلاشی کند.» در پی ثبت این اظهارات
ماموران به خانه منیژه رفتند و ضمن دستگیری او 26 قلم از وسایل خانه شاکی
را که حدود دو میلیون تومان ارزش دارد در آنجا کشف کردند. متهم 38ساله
هنگامی که در پلیس آگاهی تحت بازجویی قرار گرفت با اقرار به اتهامش گفت به
خاطر تامین هزینه زندگی خود و فرزندش دست به این کار زده و با ادعاهای
واهی از این زوج زودباور کلاهبرداری کرده است. او گفت همسرش معتاد بود و
او چند سال قبل مجبور به جدایی شده و در حال حاضر با فرزندش زندگی می کند.
سرهنگ محمود جمال یگانه رئیس پایگاه سوم پلیس آگاهی تهران ضمن تایید این
پرونده گفت؛ چون این احتمال وجود دارد که متهم از افراد دیگری نیز با
ترفند جن گیری کلاهبرداری کرده باشد هم اکنون وی در بازداشت به سر می برد
و تحقیقات در این خصوص ادامه دارد. افرادی که از این زن شکایت دارند، می
توانند برای پیگیری ماجرا به پایگاه سوم آگاهی واقع در میدان نیلوفر
مراجعه کنند.
دو رفیق که به جرم آدمکشی بازداشت شده و رضایت شاکیان را جلب کرده اند امروز از جنبه عمومی جرم در دادگاه کیفری تهران محاکمه شدند.
تلفن کلانتری 101 تجریش ، شامگاه نوزدهم بهمن 1385 به صدا در آمد و به
افسر نگهبان خبر رسید شهروند 48 ساله ای به نام «جمشید» در خانه اش کشته
شده است.سپس بازپرس حسین اصغر زاده - کشیک وقت دادسرای امور جنایی - و
افسران دایره 10 اداره آگاهی مرکز به ساختمان مورد نظر در «قیطریه» رفتند
و با دیدن جنازه ، رسیدگی به پرونده را در دستور کار خود قرار دادند.
تحقیق محلی نشان می داد «جمشید» سال 1382 از خارج به ایران برگشته بود و
با دو نفر به نام های «ابراهیم» و «دلیر» ارتباط نزدیکی داشت.با افشای این
مسئله «ابراهیم» 17 ساله و «دلیر» 27 ساله در «کاشمر» ردیابی و دستگیر
شدند و تحت بازجویی قرار گرفتند.
«ابراهیم» که می خواست با ارائه اطلاعات ضد و نقیض ، پلیس را گمراه کند
وقتی دید هیچ شانسی برای فرار از قانون ندارد لب به اعتراف گشود : «جمشید
، ثروت زیادی داشت و طمع تصاحب پول هایش مثل خوره به جانم افتاده بود.دست
آخر اسیر وسوسه شدم و با دلیر ، نقشه ای کشیدیم.بعد در فرصت مناسب به خانه
جمشید رفتیم ، دهانش را بستیم و او را با ضربه های چاقو کشتیم.»
به دنبال اعتراف های جانیان و بازسازی صحنه جرم ، کیفرخواست از سوی «آرش
سیفی» دادیار شعبه اظهار نظر دادسرای امور جنایی پایتخت ، صادر و به شعبه
71 دادگاه کیفری تهران فرستاده شد.
در نشست پیشین رسیدگی به این پرونده که به ریاست قاضی «نور ا...
عزیزمحمدی» و با حضور چهار مستشار تشکیل شد ابتدا «محمد شادابی» به عنوان
نماینده دادستان ، کیفرخواست را خواند و برای دو مجرم تقاضای اشد مجازات
کرد.
نوبت دفاع به «ابراهیم» که رسید توضیح داد : چند ماه بود که برای کار از
کاشمر به تهران آمده بودم و با «جمشید» در پارک قیطریه آشنا شدم.او چند
بار مرا به خانه اش دعوت کرد و من که جای مناسبی برای زندگی نداشتم
پیشنهادش را با خوشحالی پذیرفتم.گزارش ایسکانیوز می افزاید ، وی ادعا کرد
: چند بار با هم مشروب خوردیم و پای ماهواره نشستیم که اسیر وسوسه های
شیطانی شد.یک روز «جمشید» بی هوشم کرد و آزارم داد که کینه به دل گرفتم و
به فکر انتقام افتادم.
این پسر اظهار داشت : ماجرا را با دوستم «دلیر» در میان گذاشتم و قرار شد
در یک وقت مناسب به سراغ «جمشید» برویم و پول و وسایل قیمتی او را
بدزدیم.طبق نقشه ، من با «جمشید» به اتاق رفتم و چند دقیقه بعد «دلیر»
وارد شد.دوستم پیشنهاد داد که «جمشید» را بکشیم و من با چاقوی میوه خوری
به سینه صاحبخانه کوبیدم.«دلیر» هم یک ملحفه دور گردن «جمشید» پیچید و دو
نفری آن قدر کشیدیم تا جان داد.
*قاضی : به قصد آدمکشی به خانه «جمشید» رفتید؟
*ابراهیم : نه فقط می خواستیم اموالش را بدزدیم که «دلیر» پیشنهاد قتل را مطرح کرد.
*قاضی : پس چرا تو چاقو زدی؟
*ابراهیم : ترسیده بودم نمی توانستم دست و پای «جمشید» را نگه دارم. مجبور شدم چاقو بکشم.
همچنین وکیل این پسر در دفاع از وی اعلام کرد : تحقیق میدانی پلیس ، نشان
داده «جمشید» وضعیت اخلاقی مناسبی نداشت و موکلم که هنگام جنایت فقط 17
سال داشت برای جبران لطمه روانی با انگیزه دستبرد و کینه جویی وارد خانه
او شده بود ؛ از همین رو درخواست تخفیف در مجازات دارم.
«دلیر» اما در دفاع از خود توضیح داد : وقتی از «ابراهیم» شنیدم «جمشید»
آزارش داده برای دزدی به خانه اش رفتیم.آنجا بود که «ابراهیم» با چاقو به
سینه «جمشید» زد و ملحفه به دستم داد تا دو نفری آن را دور گردنش
بپیچیم.من اصلا «جمشید» را ندیده بودم و نمی شناختم.
در پایان ، هیئت قضایی وارد شور شد و هر دو مجرم را به اشد مجازات (اعدام)
محکوم کرد.عاملان جنایت اما پیش از اجرای حکم ، رضایت شاکیان را جلب کردند
و امروز از جنبه عمومی جرم در شعبه 71 دادگاه کیفری تهران ، پای میز عدالت
ایستادند.
محمد شادابی - نماینده دادستان - کیفرخواست را خواند و بار دیگر «ابراهیم»
و «دلیر» از خود دفاع کردند.قرار است حکم آنان که طبق ماده 612 قانون
مجازات ، سه تا 10 سال زندان است به زودی صادر شود
زن جوانی که برای دفاع از کودک هشت ماهه اش شوهر خود را به قتل رسانده بود با رضایت اولیای دم از قصاص رهایی یافت.
به
گزارش خبرنگار ما زهرا که دیروز پس از گذشت یک سال از وقوع جنایت به لحاظ
جنبه عمومی جرم محاکمه می شد ، در حالی که به شدت گریه می کرد، گفت فقط به
خاطر نجات کودک هشت ماهه از زیر کتک های شوهرش مرتکب قتل شده است. در
ابتدای جلسه محاکمه که در شعبه 74 دادگاه کیفری استان تهران برگزار شد،
ابتدا شکاری نماینده دادستان تهران برای زهرا تقاضای مجازات کرد. در ادامه
با توجه به اینکه اولیای دم اعلام گذشت کرده بودند زهرا به دفاع از خود
پرداخت. وی گفت؛ من اتهام قتل را قبول دارم اما در آن زمان چاره یی جز این
کار نداشتم.
این زن سپس در مورد زندگی اش توضیح داد و گفت؛ زمانی
که خیلی جوان بودم یک بار ازدواج کردم. شوهر اولم معتاد بود چون از او یک
فرزند داشتم اعتیاد شوهرم را تحمل می کردم تا اینکه او به دلیل تزریق زیاد
دچار ایست قلبی شد و جان باخت. نگهداری از یک دختر بی پدر خیلی مشکل بود و
من نمی توانستم هزینه های زندگی ام را تامین کنم به همین خاطر با حسن شوهر
دومم ازدواج کردم. فکر می کردم حسن می تواند پدر خوبی برای دخترم باشد و
من را از این فلاکت نجات دهد اما شرایطم بد تر شد. حسن خیلی مشروب می
خورد، همیشه مست بود و زمانی که از خود بیخود می شد من و بچه ها را کتک می
زد. دخترم فاطمه کمی بزرگ بود و می توانست این ضربات را تحمل کند اما پسرم
در آن زمان هشت ماه بیشتر نداشت و نمی توانست در برابر ضرباتی که شوهرم به
او وارد می کند، مقاومت کند. حسن با فرزند خودش این کار را می کرد. اگر
پسر هشت ماهه ام از شوهر اولم بود زیاد تعجب نمی کردم و می گفتم چون
ناپدری است دلش برای او نمی سوزد اما حسن با فرزند خودش بدرفتاری می
کرد.زهرا ادامه داد؛ چون حسن شوهر دوم من بود، نمی توانستم از او جدا شوم.
شرایط خانواده ام خوب نبود. پدری فلج داشتم که نمی توانست از پس هزینه های
زندگی خودش بربیاید چه رسد به من که فرزند هم داشتم به همین خاطر هم
بدرفتاری های شوهرم را تحمل می کردم. او گاهی آنقدر من را کتک می زد که
مجبور می شدم خانه را ترک کنم. چندین بار زمانی که به حالت عادی برگشت و
وضعیتی که درست کرده بود، دید به من گفت خیلی در برابر او صبور هستم.
شوهرم می دانست با من چه می کند اما باز هم مشروب می خورد.
این زن
در مورد روز حادثه گفت؛ شوهرم طبق معمول همیشه مشروب خورده و مست بود. حال
درستی نداشت. پسر هشت ماهه ام گریه کرد. یکدفعه حسن به سمت او حمله کرد و
کودکم را زیر کتک گرفت.
هر کاری کردم نتوانستم او را از زیر دست
حسن بیرون بیاورم. پسرم نمی توانست ضربات را تحمل کند و داشت جان می باخت.
تنها راهی که بتوانم پسرم را نجات دهم این بود که شوهرم را مهار کنم. در
آن لحظات تنها چیزی که به فکرم رسید این بود که او را با چاقو بزنم. من
حسن را زدم اما نه به قصد قتل، فقط برای اینکه پسرم را از دست او بیرون
بکشم.
زهرا در حالی که گریه می کرد، ادامه داد؛ باور کنید چاره یی
نداشتم. یا باید می نشستم و شاهد قتل پسر کوچکم می شدم یا اینکه شوهرم را
می زدم. من در آن لحظه توجه نکردم که ضربه به کجای او برخورد کرده است.
فقط وی را زدم که پسرم را از دستش بیرون بکشم. متاسفانه ضربه به قلبش خورد
و کشته شد. من حتی برای نجاتش به پلیس و اورژانس خبر دادم.
وی
گفت؛ در جلسه اول محاکمه پدر و مادر حسن برای من تقاضای قصاص کردند و من
حتی پای چوبه دار هم رفتم. آنها می دانستند من به عمد پسرشان را نکشتم و
پای چوبه دار مرا بخشیدند و تقاضای دیه کردند. پدرم خانه اش را فروخت تا
بخشی از دیه را تامین کند و مابقی آن را هم افراد خیر دادند. مدتی بعد هم
پدرم فوت شد. حالا هم مادر بیمارم از فرزندانم نگهداری می کند. او خودش
آنقدر بیمار است که هرچند وقت یک بار باید در بیمارستان بستری شود. بچه
هایم آواره شده اند. از قضات تقاضا دارم به آنها رحم و من را آزاد کنند تا
بتوانم کار و آنها را بزرگ کنم.
بعد از پایان جلسه دادگاه هیات
قضات شعبه 74 دادگاه کیفری استان تهران وارد شور شدند و متهم را به یک سال
و نیم حبس تعزیری با احتساب ایام بازداشت و پنج سال حبس تعلیقی محکوم
کردند.
عامل قتل 2 پرستار که از صحنه جنایت متواری شده بود ، با مراجعه به پلیس آگاهی تهران ، خود را تسلیم پلیس کرد.
به گزارش جامجم ، در پی اطلاع ماموران کلانتری 106 نامجو از وقوع 2 فقره جنایت در حوزه استحفاظی این کلانتری ، ماموران با عزیمت به محل، موضوع را به بازپرس هنرمند در دادسرای جنایی گزارش کردند و پس از حضور بازپرس جنایی در محل ، مشخص شد 2 زن جوان که یکی از آنها بیماری «ام.اس» داشته به قتل رسیدهاند و عامل جنایت که پرستار یکی از بیمارستانهای تهران بوده ، هنگامی که درصدد ارتکاب سومین جنایت بوده و قصد داشته دختر جوان دیگری را هم که خواهر قربانی بوده به قتل برساند ، این دختر از محل متواری شده و از همسایهها درخواست کمک کرده است که در این هنگام عامل جنایت هم از محل متواری شده است.
شناسایی هویت
بهروز هنرمند ، بازپرس ویژه قتل تهران در این ارتباط به جامجم گفت: دختر جوانی که از دام مرگ عامل جنایت متواری شده ، گفته است، عامل این دو قتل فردی به نام کامبیز است که وی نیز در بیمارستان کار میکند.
او برای تعمیر کولر به خانه آمده بود من برای دقایقی محل را ترک کردم و زمانی که به خانه بازگشتم با مشاهده جسد از محل متواری شدم و از همسایهها درخواست کمک کردم.
بازپرس شعبه 4 دادسرای جنایی افزود: پس از تحقیقات مقدماتی جسد هر دو مقتول که آنها نیز پرستار هستند به پزشکی قانونی منتقل و دستور دستگیری متهم فراری صادر شد.
متهم تسلیم شد
بازپرس
جنایی افزود: پس از ارجاع پرونده به شعبه 10 پلیس آگاهی، در حالی که
تحقیقات گسترده در این ارتباط ادامه داشت، روز گذشته عامل جنایتها با
مراجعه به پلیس آگاهی، خود را تسلیم پلیس کرد.
متهم درخصوص
انگیزههای خود از جنایت گفت: وقتی به خانه آنها رفتم، با فریبا بر سر
برخی مسائل که پیش از این میان ما وجود داشت ، با یکدیگر مشاجره لفظی پیدا
کردیم و زمانی که او را به قتل رساندم، دوست او که بیماری اماس دارد ، از
حمام خانهاش خارج شد و با مشاهده جسد شروع به فریاد کرد که من او را هم
به قتل رساندم و با حضور خواهر یکی از مقتولان که با صحنه قتلها روبهرو
شده بود، محل را ترک کردم و متواری شدم.
بازپرس جنایی پس از اعترافات متهم گفت: دستور بازداشت موقت متهم صادر و وی برای بازسازی صحنه جنایت تحویل پلیس آگاهی شد.
گفتگو با متهم
حضور متهم در شعبه چهارم بازپرسی دادسرای جنایی این فرصت را برای خبرنگار جامجم فراهم کرد تا با وی به گفتگو بنشیند.
چند سال داری؟
37 سال.
میزان تحصیلات؟
لیسانس پرستاری.
در چه بخشی از بیمارستان فعال هستی؟
بخش سی.سی.یو.
با مقتولان چه نسبتی داشتی؟
نسبت فامیلی نداشتم، همکار بودیم.
چرا مرتکب جنایت شدی؟
همه چیز یکباره اتفاق افتاد، من با یکی از آنها از 2 سال پیش همکار بودم و به درخواست او برای تعمیر کولر دیگر همکارم به خانهاش آمده بودم که میان ما مشاجره درگرفت.
این مشاجره بر سر چه موضوعی بود؟
موضوع خاصی نبود. با یکدیگر مشاجره کردیم و بعد من هم کنترل خود را از دست دادم و زمانی که به خود آمدم، متوجه شدم او را خفه کردهام. در این هنگام مقتول دوم نیز که بیمار بود از حمام بیرون آمد و با مشاهده صحنه قتل شروع به فریاد کشیدن کرد که او را هم به قتل رساندم.
آیا قصد ارتکاب قتل سوم یعنی خواهر یکی از مقتولان را داشتی؟
میخواستم با او صحبت کنم و موضوع را توضیح دهم، اما او با مشاهده اجساد فرار کرد.
پس از ارتکاب جنایت چه کردی؟
از خانه بیرون آمدم و سرگردان بودم.
موضوع جنایت را به کسی اطلاع داده بودی؟
خیر، هیچکس نمیدانست.
متاهل هستی؟
خیر مجرد هستم.
پس از جنایت اولین تصمیمی که گرفتی، چه بود؟
میخواستم خودکشی کنم.
با چه وسیلهای؟
من پرستار هستم. میخواستم از دارو استفاده کنم اما جرات این کار را نداشتم.
پشیمان هستی؟
ناراحت هستم. کاش خودم را کنترل میکردم.
به مجازات خود فکر کردهای؟
برایم مهم نیست. احتمالا قصاص خواهم شد.
آخرین تصمیمی که گرفتی؟
بشدت از رفتار خود پشیمان بودم و سرانجام تصمیم گرفتم خود را به پلیس معرفی کنم.
حرف آخر؟
هیچ حرفی ندارم. من 2 نفر را کشتهام و آماده مجازات هستم.
در
هنگام برگزاری مراسم تشیع جنازه یک دختر بچه سه ساله ساختمان کلیسای مرکزی
شهر نیوان هلند آتش میگیرد اما دختر بچه مرده ناگهان به هوش میآید و
ناخواسته در میان شعلههای آتش جان میسپارد.
به گزارش خبرگزاری
مهر، به نقل از اماسان نیوز، زمانیکه رینا 3 ساله سه در حال بازی کردن
بوده ناگهان از طبقه پنجم محل سکونتش سقوط میکند و بر اثر شکستگی جمجمه
سرش به کما میرود.
پزشکان پس از دو روز مرگ وی را تائید میکنند
و خانواده رینا نیز در صبح سومین روز از لحظه سقوط دخترشان مراسم تشیع
جنازه وی را برگزار میکنند.
زمانی که تمام اعضای خانواده رینا
در کلیسا قرار داشتهاند ناگهان شمعی که بر روی تابوت دخترک قرار داشته
واژگون میشود و جایگاه نگهداری از تابوت آتش میگیرد.
آتش به
سرعت تمام اطراف تابوت و محل نشستن خانوادههای عزادار را فرا میگیرد و
خانواده رینا مجبور میشوند که به خارج از کلیسا فرار کنند.
پس
از خروج تمام حاضران در مراسم تشیع جنازه رینا کوچک شروع به صدا زدن نام
پدر و مادرش میکند اما به خاطر وسعت آتش روشن شده در داخل سالن مراسم
تدفین کلیسای رواز شهر ریوان هلند نجات پیدا نمیکند و در میان شعلههای
آتش جان میسپارد.
پلیس و نیروهای آتشنشانی هنوز علت آتش گرفتن
کلیسا را نمیدانند و پزشکان معالج رینا نیز بر صحت تائیدیه مرگ این دختر
بچه سه ساله تاکید میکنند.
نحوه مرگ رینا به معمایی تبدیل شده
که هنوز علت اصلی بروز آن نامعلوم است و مشخص نشده که چه عواملی سبب سوختن
این دختربچه بیگناه در میان شعلههای آتش کلیسا شده است.