ایران: قطع دست یک تبهکار، راز اعضاى شبکه سرقت کابل هاى برق را فاش کرد. چندى قبل همزمان با اعلام شکایت نماینده حقوقى اداره برق به شعبه ۱۳
دادسراى ناحیه پنج تهران مأموران در جریان فعالیت هاى سارقان سیم هاى برق
در غرب تهران قرار گرفتند. شواهد نشان مى داد دزدان حدود ۵۰۰ میلیون تومان سرقت کرده اند. حال آن که اختلال هاى جدى در شبکه برق نیز ایجاد کرده اند. پس از اعلام این شکایت پرونده براى رسیدگى در دستور کار کارآگاهان
اداره ۱۷ پلیس آگاهى تهران قرار گرفت.تحقیقات براى شناسایى و دستگیرى
سارقان ادامه داشت تا این که در تجسس هاى پلیسى، مأموران پیکر نیمه جان
مردى را حوالى منطقه ونک یافتند. پس از انتقال وى به بیمارستان، پزشکان به ناچار دست راست سارق برق
گرفته را قطع کردند. پس از بهبود وضعیت جسمانى وى، کارآگاهان به تحقیق و
بازجویى از وى پرداختند. او ابتدا منکر سرقت شد، اما با توجه به شواهد و مدارک موجود سرانجام
چاره اى جز اعتراف ندید و راز فعالیت شبکه سارقان سیم هاى برق را فاش کرد. مرد سابقه دار پس از معرفى همدستانش، جزئیات سرقت هاى بزرگ سیم و کابل هاى برق را تشریح کرد. بدین ترتیب مأموران در عملیات ضربتى، سایر همدستان وى را نیز شناسایى و
دستگیر کردند. دو تن از مالخرها نیز تحت تعقیب قضایى قرار گرفتند.
قطع دست سارق هنگام سرقت سیم برق
شهاب نیوز: دو لابراتوار تولید کراک در محله نازیآباد توسط مأموران کلانتری نازیآباد کشف و پلمپ شد.
کشف و پلمپ 2 لابراتوار تولید کراک در نازیآباد
بر اساس گزارش‌های منتشره؛ مأموران کلانتری 130 نازیآباد از طریق اطلاعات
مردمی به فعالیت یک لابراتوار تولید کراک در این منطقه با خبر شدند.
مأموران با حضور در محل مشخص شده و بازرسی از این محل دریافتند 3 متهم به
نام‌های محمد، مهدی و غلامرضا در دو خانه مجاور اقدام به تولید مواد مخدر
از نوع کراک می‌کنند.
سرهنگ مهدی احمدی، رئیس مرکز اطلاع‌رسانی فرماندهی انتظامی تهران بزرگ
درخصوص این پرونده گفت: مأموران در بازرسی از این دو محل موفق به کشف 4
کیلوگرم خمیر سود، 530 قرص آنتی هیستامین، 5 کیلوگرم قرص سوداآفرین، یک
کیلوگرم خمیر فسفر، 250 گرم ید شیمیایی و 20 کیلو خمیر غنی شده شدند.
وی گفت: این در حالی است که در عملیات دیگری که مأموران مبارزه با مواد
مخدر انجام دادند موفق به دستگیری یک مرد جوان به همراه یک کیلوگرم مواد
مخدر از نوع کراک شدند.
دختر فراری پدر قاتلش را لو داد!
دختر
پسرنما که از خانه فرار کرده بود بعد از دستگیری، پدرش را به عنوان عامل
جنایتی که 10 سال پیش به وقوع پیوسته بود به پلیس معرفی کرد.
به گزارش اعتماد، هفته گذشته ماموران پلیس پاکدشت هنگام گشت زنی به رفتار پسر نوجوانی مظنون شدند و او را دستگیر کردند. بعد از انتقال این مظنون به کلانتری معلوم شد وی دختری 15 ساله است که لباس پسرانه به تن کرده است.
هنگامی که ماموران از رویا خواستند شماره تماس والدینش را بدهد تا آنان برای تحویل گرفتن او اقدام کنند، گفت پدر و مادرش سال هاست از هم طلاق گرفته اند و او با پدرش زندگی می کند. رویا توضیح داد شرایط سخت زندگی با پدر باعث شد او از خانه بگریزد.
دختر 15 ساله گفت؛ پدرم مردی بداخلاق و عصبانی بود و مرتب مرا اذیت می کرد. دیگر رفتارهایش برایم قابل تحمل نبود. به همین دلیل از خانه فرار کردم تا شاید در زندگی ام تغییری ایجاد شود.
در حالی که جملات ابتدایی رویا شبیه گفته های بسیاری دیگر از دختران فراری بود، او در ادامه اظهاراتش از راز یک جنایت پرده برداشت و کارآگاهان را برای پیگیری ماجرا به تکاپو انداخت. این دختر گفت؛ پدرم 10 سال پیش فردی را به قتل رسانده و از آن زمان فراری است.
در پی ادعای دختر نوجوان، کارآگاهان به بررسی پرونده های جنایی سال 78 پرداختند و متوجه شدند پدر رویا به نام حمید از آن زمان به جرم قتل یک راننده اتوبوس تحت تعقیب قرار دارد. اطلاعات ثبت شده در این پرونده بیانگر آن بود که حمید و مردی دیگر یک راننده اتوبوس را به قتل رسانده و خودرواش را به سرقت برده بودند. بعد از مدتی همدست حمید دستگیر و زندانی شد اما هیچ ردپایی از پدر رویا به دست نیامد.
کارآگاهان جنایی که خود را در یک قدمی قاتل فراری می دیدند، از رویا نشانی منزل پدرش را گرفتند و در عملیاتی ضربتی مرد 41 ساله را دستگیر کردند. او که با توجه به اعترافات دخترش راهی جز پذیرش اتهام قتل نداشت، ماجرا را این طور شرح داد؛ تابستان سال 78 بود که این قتل را انجام دادم. آن زمان به لحاظ مالی در تنگنا بودم و به همین خاطر تصمیم گرفتم از طریق سرقت پولی به دست بیاورم. وقتی موضوع را با مجید که از دوستانم بود در میان گذاشتم، او هم پذیرفت به من کمک کند. بعد از مدتی جست وجو بالاخره یک راننده اتوبوس را شناسایی کردیم و تصمیم گرفتیم با کشتن این مرد وسیله نقلیه اش را سرقت کنیم.
متهم به قتل ادامه داد؛ روز حادثه در منطقه وردآورد با راننده اتوبوس درگیر شدیم و او را کشتیم. سپس برای اینکه راز قتل برملا نشود، جسد را در یک پتو پیچیدیم و داخل گودالی همان حوالی انداختیم. چند روزی اتوبوس را مخفی کردیم تا اینکه به فکرمان رسید آن را به یکی از دوستانمان به نام عباس بدهیم تا برایمان بفروشد چون چنین کاری از عهده خودمان برنمی آمد و عباس آشنایان زیادی در این زمینه داشت.
حمید در ادامه اعترافاتش گفت؛ طبق قرار اتوبوس را به عباس تحویل دادیم و او قول داد سر وقت که آن را فروخت پولش را تقسیم کند ولی قبل از این کار او و مجید دستگیر شدند. وقتی این خبر به گوشم رسید، خود را در خطر دیدم. به همین خاطر بلافاصله متواری شدم و مدتی در مشهد زندگی کردم. همیشه این وحشت با من بود که ماموران سر برسند و دستگیرم کنند. به این خاطر چندی بعد تصمیم گرفتم محل سکونتم را تغییر بدهم. این بار راهی بندرعباس شدم و پس از آن هم در چند شهر مختلف زندگی کردم. نقل مکان های دائمی و زندگی پنهان من باعث ایجاد اختلافات خانوادگی شد و همسرم سرانجام طلاق گرفت ولی حضانت دخترم به من سپرده شد.
متهم به قتل افزود؛ سال ها از ماجرای قتل گذشت و دیگر مطمئن شدم کسی دنبالم نیست و قتل راننده اتوبوس فراموش شده است. به همین خاطر دیگر به زندگی عادی برگشتم و چند ماه پیش بود که به پاکدشت نقل مکان کردم. هیچ وقت فکر نمی کردم روزی دخترم از خانه فرار و مرا به پلیس معرفی کند. زمانی که قتل را انجام دادم، رویا دختری شش ساله بود و نمی دانست چه اتفاقی افتاده است اما بعد از مدتی مادرش ماجرا را برایش توضیح داد و همین مساله و اختلافاتی که با همسر سابقم داشتم، باعث شد نتوانم رابطه خوبی با دخترم داشته باشم.
بنابر این گزارش بعد از اعترافات حمید از آنجا که قتل در حوزه استحفاظی تهران بزرگ اتفاق افتاده بود، متهم به پلیس آگاهی پایتخت تحویل داده شد تا بازجویی های تکمیلی از وی انجام شود.
ارتباط با ارواح، شگردی برای تصاحب خانه یک زن
اعتماد:
زن کلاهبردار با ادعای ارتباط با ارواح خانه طعمه اش را از چنگش درآورد و
گریخت. به گزارش خبرنگار ما گزارش این کلاهبرداری سه روز پیش به بازپرس
شعبه هشت دادسرای ناحیه چهار رسید و زنی با طرح یک شکایت اعلام کرد رمالی
به نام ریحانه اموالش را از چنگش بیرون آورده است. وی در توضیح ماجرا گفت؛
19 ماه قبل در اتوبوس با زنی آشنا شدم که ادعا می کرد با ارواح ارتباط
دارد.
من هم که مادرم را تازه از دست داده بودم و در شرایط بحرانی به سر می
بردم مجذوب حرف های این زن شدم و شماره تلفنش را گرفتم و بعد از آن رابطه
یی دوستانه با هم برقرار کردیم. مدتی از دوستی مان گذشته بود که به من گفت
با روح مادرم ارتباط برقرار کرده است. حرفش را باور کردم.
به من گفت؛ مادرت گفته سر قبر زن جوانی بروی که تازه جانش را از دست داده
و در سه گوشه آن بنشینی و دعا بخوانی. زن رمال آدرس قبر را داد و من
کارهایی را که گفته بود انجام دادم. فردای آن روز ریحانه به من گفت روح
مادرم از من راضی شده و در آرامش است. زن شاکی ادامه داد؛ مدتی بعد دوباره
ریحانه را دیدم، خیلی پریشان بود. او درباره علت ناراحتی اش گفت مادرم از
او خواسته چله نشینی کند و برای این کار من باید خانه ام را به نام او کنم
تا وی در سکوت و تنهایی باشد و از این طریق روح مادرم آرام گیرد. ریحانه
به من گفت از بیان این حرف ها می ترسید چون فکر می کرد من به او شک می
کنم. وقتی ریحانه این مساله را مطرح کرد بدون درنگ خانه ام را به نامش
کردم و او مدعی شد چله نشین مادر من شده است.
در تمام این مدت هزینه زندگی اش را می پرداختم و هر چه می خواست در
اختیارش قرار می دادم. حتی به من گفت چون روح مادرم به او فشار آورده است
و خسته شده باید به شمال برود. من برایش ویلایی اجاره کردم و به مدت یک
ماه در شمال استراحت کرد. شاکی در ادامه گفت؛ این زن تا جایی که می توانست
از من سوءاستفاده می کرد و من هم فریب خورده بودم و متوجه نمی شدم ماجرا
از چه قرار است تا اینکه چند بار سرزده به خانه خودم که دیگر به نام
ریحانه کرده بودم، رفتم و متوجه شدم او با دوستانش دور هم جمع شده اند و
خوشگذرانی می کنند. این زن به من دروغ گفته بود که در خانه ام برای مادرم
دعا می کند و با عبادت هایش روح او را به آرامش می رساند. وقتی چند بار
این صحنه را دیدم از او خواستم خانه ام را پس دهد و گفتم دیگر نمی خواهم
به دوستی با او ادامه دهم. اما ریحانه خانه را تخلیه نکرد و مدعی شد منزلم
متعلق به او است و نمی توانم آن را پس بگیرم. من خودم در شرایط سختی زندگی
می کردم. وقتی خانه ام را به ریحانه دادم آپارتمانی استیجاری برای خودم
پیدا کردم و هزینه زیادی بابت این خانه می پرداختم.
علاوه بر مساله مالی لطمه روحی و روانی شدیدی که ریحانه به من زد باعث شد
از او شکایت کنم. با توجه به شکایت این زن، بازپرس میری رئیس شعبه هشت
دادسرای ناحیه چهار دستور احضار متهم را صادر کرد، اما ماموران پس از
مراجعه به محل سکونت ریحانه متوجه شدند او متواری شده است. بنابراین
بازپرس میری دستور جلب متهم را صادر کرد و اکنون تحقیقات برای دستگیری زن
رمال ادامه دارد.
درگیری پنج مرد جوان بر سر جای پارک خودرو جان یک جوان 18 ساله را گرفت.
دعوا بر سر جای خودرو جوان هجده ساله را کشت
به گزارش فارس، عصر پنجشنبه مأموران کلانتری 120 سیدخندان، از وقوع یک درگیری میان پنج جوان در محدوده پل سیدخندان با خبر شدند.
مأموران با حضور در صحنه دریافتند، سه جوان سرنشین یک خودروی پژو 206
با سرنشینان یک خودروی پژو 206 دیگر درگیر شده‌اند که در این درگیری، یک
جوان هجده ساله به شدت مجروح شده است.
شهریاری بازپرس شعبه هفتم
دادسرای امور جنایی تهران در خصوص این پرونده گفت: تحقیقات نشان داد
سه متهم به شروع درگیری از صحنه متواری شده‌اند، اما خودروی خود را در
صحنه به جای گذاشته‌اند.
وی ادامه داد: تحقیقات برای شناسایی این افراد
از همان ابتدا آغاز شد تا این که عصر دیروز مرد جوان مجروح شده در
بیمارستان بر اثر شدت جراحت وارده به قتل رسید.
وی گفت: هم‌اکنون سه متهم به ایراد ضرب و شتم و آغاز درگیری دستگیر شده‌اند و اقدامات لازم برای دستگیری آنها آغاز شده است.
ازدواج دختر جوان با رباینده اش
جوانی که متهم است به دلیل شنیدن جواب منفی از مادر دختر مورد علاقه اش اقدام به آدم ربایی کرده است، در دادسرای امور جنایی تهران اعتراف کرد.
اواسط هفته گذشته زنی میانسال با مراجعه به دادسرای ناحیه جنایی طی شکایتی امیراسماعیل رضوانفر دادیار شعبه چهارم را در جریان ربوده شدن دختر 18ساله اش به نام سحر قرار داد.
این زن گفت؛ مدتی قبل پسری 21ساله به نام مسعود که به سحر علاقه داشت به خواستگاری دخترم آمد اما من به خاطر اینکه این جوان خدمت سربازی نرفته و بیکار بود به او جواب رد دادم؛ چون چند سال قبل از همسرم جدا شده ام. دلم نمی خواست زندگی سحر هم مانند خودم تباه شود.
وی ادامه داد؛ دخترم معتقد بود من بی دلیل جواب رد داده ام. بحث ما بر سر همین موضوع ادامه داشت تا اینکه روز گذشته وقتی به همراه او از منزل خارج شدم مسعود را دیدم که با یک ماشین مدل بالا از شهرستان شان به تهران آمده و مقابل خانه ما ایستاده بود. این جوان از من خواست چند دقیقه با سحر صحبت کند. وقتی آنها چند قدم از من فاصله گرفتند مسعود ناگهان سحر را داخل اتومبیل انداخت و متواری شد.
در پی اظهارات این زن، دادیار جنایی دستور بازداشت متهم را صادر کرد و بالاخره روز چهارشنبه ماموران آگاهی یکی از شهرستان های غربی کشور با در دست داشتن نیابت قضایی وارد منزل مسعود شدند و سحر را در آنجا پیدا کردند.
با انتقال متهم و دختر جوان به تهران، مسعود در دادسرای جنایی حضور یافت و با اعتراف به ربودن سحر گفت؛ من به او علاقه زیادی دارم و برای رسیدن به وی این کار را کردم.
در ادامه با توجه به نظریه پزشکی قانونی مادر سحر به ازدواج او با مسعود به شرط رفتن به خدمت سربازی رضایت داد. به این ترتیب مسعود پس از تحمل مجازات جرم خود از جنبه عمومی می تواند با دختر مورد علاقه خود زندگی کند.50 قتل ناموسی طی هفت ماه
جانشین رئیس پلیس آگاهی ناجا با اشاره به بالا بودن آمار قتل های ناموسی در کشور گفت؛ قتل های ناموسی و غیراخلاقی ناشی از خیانت، با روحیات و اخلاقیات جامعه منافات دارد و زیبنده کشورمان نیست.
امیر سرتیپ دوم احمد محمدی فر گفت؛ آمار قتل های ناموسی، ضداخلاقی و ضدارزشی اگر چه نسبت به سال گذشته رشد محسوسی نداشته، اما آمار قابل توجهی را به خود اختصاص داده است. طی هفت ماه گذشته 50 فقره قتل در این زمینه اتفاق افتاده و افزایش آن مشابه روند سال گذشته است.
وی با اشاره به علل قتل های خانوادگی گفت؛ جامعه ارزشی نسبت به وقوع این قتل ها حساس است. علل و عوامل مختلفی چون اعتیاد، مسائل اقتصادی، طلاق، مسائل خانوادگی و خیانت در این جنایت ها تاثیرگذار هستند. جانشین پلیس آگاهی گفت؛ قتل های ناموسی و خیانت هنوز به مرز هشدار نرسیده است اما برای جلوگیری از افزایش آن باید چاره اندیشی کرد.
پلیس آگاهی در این زمینه اطلاعات و تجزیه و تحلیل های لازم را به سازمان های ذی ربط ارائه می دهد. همچنین با ارگان های آموزشی، فرهنگی، پرورشی و... ارتباط داریم و موارد لازم را به آنها اطلاع می دهیم.
محمدی فر گفت؛ هر قتل ناموسی و ضداخلاقی یک هشدار است و مسوولان باید نگران باشند و مانع از افزایش این قتل ها شوند.