تفریحی ,سرگرمی ,عکس عاشقانه ,مطالب خواندنی, مدل لباس 2019 ,lovefun

گالری عکس ,مدل لباس, آرایشگری ,اس ام اس های جدید, مسائل زناشوئی, عاشقانه ,عکس فانتزی

تفریحی ,سرگرمی ,عکس عاشقانه ,مطالب خواندنی, مدل لباس 2019 ,lovefun

گالری عکس ,مدل لباس, آرایشگری ,اس ام اس های جدید, مسائل زناشوئی, عاشقانه ,عکس فانتزی

راهکارهای صحیح برای رفتار با همسر

یکی از راههایی که کمک بزرگی به بقا و دوام زندگی می کند ، این است که "فرد ، همسر خود را آن چنان که هست ، بپذیرد" و او را با تمام خصوصیاتش ، با تمام تجارب گذشته ، با پدر ، مادر ، خواهرها و برادرهایش قبول کند. اگر شما قادر باشید همسرتان را با هر قیافه ، شغل ، تحصیلات و خانوادهای که دارد ، بپذیرید واین نگرش را در خودتان پر رنگ کنید ، در زندگی مشترک احساس بهتری خواهید داشت .
بهتراست این تفکر را در خود تقویت کنید که این شخص با تمام ویژگی های خوب و بدی که دارد مال من است و برای من است و من به او عشق می ورزم
موضوع دیگر ، اولین برخورد در پایان یک روز کاری است. آن چه در طول چند دقیقه ی اول ، هنگامی که همسرتان را می بینید ، انجام می دهید و می گویید ،
بسیار مهم است.پس زمانی که که در پایان روز با همسر خود مواجه می شوید ، استقبال خوبی از وی به عمل آورید.
هر وقت احساس فراموش شدگی و تنهایی کردید ، مهم است به خاطر داشته باشید که شما برای شادمانی خود مسئول اید.
بنابر این باید ابتکار به خرج دهید و فضایی صمیمی بین خود و همسرتان ایجاد کنید.
یکی از مواردی که تاثیر بسیاری در زندگی زناشویی می گذارد ، نحوه ی بر قراری ارتباط کلامی و شیوه ی حرف زدن زن و شوهر با یکدیگر است.
به عبارت دیگر بسیاری از مشاجرات خانوادگی ناشی از درست صحبت نکردن و عدم توانایی زوجین در رساندن مفهوم به یکدیگر است.

کلمات بار عاطفی دارند و می توانند بر مخاطب تاثیر مثبت یا منفی بگذارند.
خانم ها باید به کلماتی که استفاده می کنند توجه داشته باشند ، اغراق آمیز صحبت نکنند .
برای مثال خانم ها بهتر است به جای این که به همسر خود بگویند :
"تو هیچوقت به فکر ما نیستی "، از جمله ی :"گاهی اوقات ما را فراموش می کنی "
استفاده کنند ، زیرا معمولا" آقایان روی کلمات دقیق می شوند.
در زیر نمونه هایی از واکنش های کلامی مطرح می شود .
شما کدام پاسخ را ترجیح می دهید ؟آیا اگر مورد آخر را انتخاب کنید ، بهتر نیست ؟
- امروز شاید کمی دیر بیام .
الف- کار همیشگی توست .
ب- بازم می خوان ازت کار بکشن .
ج- منتظرت می مونم ، ولی خیلی خودت را اذیت نکن .
- چرا غذا نمی خوری ، مگه غذا خوردی ؟
الف- نمی خورم ، از این غذا خوشم نمی آید .
ب- کجا غذا خوردم ، باز کج خیال شدی .
ج- با این که بوی غذات آدم را به اشتها می آورد ، اما نمی دانم چرا میل ندارم .
از دیگر موارد موثر در ایجاد دلخوری بین زن وشوهر،
غیر مستقیم و با گوشه و کنایه صحبت کردن است .
در جایی که انسان می تواند به طور صریح سخن بگوید ،
چرا متوسل به طعنه و کنایه شود ؟در این صورت نه تنها مشکل حل نمی شود ،
بلکه رنجش ها عمیق تر می گردد .
وقتی از هم رنجش پیدا می کنید و در صدد رفع آن بر نمی آیید ، وقتی اجازه می دهید که ناراحتی ها روی هم انباشته شوند ، باید انتظار داشته باشید که رابطه تان سرد و بی روح شود .
این نکته مهم است که قبل از صحبت کردن با همسر خود ، موضوع را با دیگران مطرح نکنید .
پیشا پیش یاد آوری کنید که شاید اصل ماجرا یک سوء تفاهم باشد و غرض از صحبت ، رفع کردن آن است .
همیشه از نکات مثبت شخصیت همسر و کارهای مطلوبی که انجام داده است ذکری به میان آورید تا فضای مذاکره صمیمی شود .
هرگز همسر خود را با دیگران مقایسه نکنید و مزایای آنان را به رخش نکشید .
از یکدندگی و لجاجت بپرهیزید .
یکی دیگر از مهارت هایی که باید در زندگی مشترک آموخت ، گوش دادن مؤثر به سخنان همسر است وقتی به صحبت همسرتان توجه نمی کنید و آن را باور ندارید
و به واقع برای منظور او معنایی در نظر می گیرید ، اقدام به ذهن خوانی می کنید و بدین ترتیب محتوای حقیقی صحبت همسرتان را با فرضیه های خود عوض می کنید .
ذهن خوانی برای ایجاد صمیمیت مضر است ، زیرا مسلمات را رها می کنید و به خیالات می چسبید .
یکی از خصوصیات همسران موفق ، شوخ طبعی ، خوش رویی و خوش خلقی است .
زن و شوهر هر دو نشان می دهند که برای روحیات ، احساسات و شخصیت طرف مقابل ارزش قائل اند و سهم خود را در شاد کردن و بهتر ساختن محیط زندگی می شناسند .
از به کار بردن کلمه طلاق پرهیز کنید . طبق تحقیقات انجام شده توسط باس ، بسیاری از زوج های موفق اظهار داشته اند که تحت هر شرایط حاضر به ادامه ی زندگی اند و هرگز به طلاق فکر نمی کنند .
این افراد به جای این که مقابل یکدیگر حرکت کنند ، به موازات همدیگر حرکت می کنند .

زبان تشکر و قدر دانی داشته باشید .
به همان اندازه که همسرتان را به خاطر بعضی از رفتارهایش سرزنش و از رفتار او انتقاد می کنید ، باید از او برای خوبی هایش تشکر کنید .

اگر همسر شما برای تان عادی شده

اگر همسر شما برای تان عادی شود، صددرصد تضمین می کنم که در روابط شما اثری معکوس می گذارد. هرگز و هیچوقت کسی را ملاقات نکرده ام که بخواهد عادی تلقی شود و به طور کلی عده قلیلی با این شکل تلقی در درازمدت کنار می آیند.

به وضوح یکی از غیر محترمانه ترین و نابود کننده ترین رفتارهایی که با همسر خود (یا هر کس دیگری) می توانیم داشته باشیم، عادی و پیش پا افتاده تلقی کردن اوست. این کار مانند این است که به او بگوییم: «وظیفه تو است که زندگی را آسان تر کنی و من باید از تو توقع داشته باشم».


وجود همسر و کار وی برای ما به انحاء مختلف عادی فرض می شود. به چند نمونه توجه کنید؛ ما نقش های خود را از نقش های آنان مهم تر فرض می کنیم. تصور می کنیم مهم ترین سهم را در زندگی داریم و شریک ما «خوش شانس ترین افراد» است. بسیاری از ما ادای کلمات «لطفاً» و «متشکرم» را فراموش کرده ایم و برخی از ما اصلاً چنین کاری نمی کنیم. ما فکر نمی کنیم که خودمان چقدر خوش شانس هستیم یا زندگی بدون همسرمان چقدر برایمان ناراحت کننده و دشوار است. گاهی از همسر خود متوقع می شویم و رفتارمان با او کاملاً با رفتار ما با دوستمان تفاوت دارد. گاهی به جای همسرمان حرف می زنیم، و گاهی در باره او در حضور دیگران، به شیوه ای غیر محترمانه صحبت می کنیم. عده ای از ما تصور می کنیم که می دانیم همسرمان در چه مورد فکر می کند، در نتیجه برای او تصمیم می گیریم. سپس بنا به اشتباهی معمول، توقعات بروز می کنند: خانه ای تمیز یا غذایی گرم، یا مبلغی برای پرداخت قبوض، یا چمن های باغچه که باید کوتاه شود؛ بالاخره آنان همسر ما هستند. آنها باید این کارها را انجام دهند. در حالی که فقط عده کمی از ما حقیقتاً به حرف های همسرمان گوش فرا می دهیم یا در احساسات و هیجانات او شریک می شویم، البته مگر آنکه سخن او با آنچه برای ما جالب است همخوانی داشته باشد. می توان همینطور به موارد مختلف اشاره کرد اما مطمئنم نکته را دریافته اید.


تعجبی ندارد که بسیاری از ازدواج ها به طلاق منجر می شوند و بقیه نیز سخت و کسالت آور هستند و چندان رضایت بخش نیستند. این مطلب امری بسیار بدیهی است، اما ما بنا به دلایلی به اشتباه خود ادامه می دهیم و شریک زندگی خود را بی ارزش می انگاریم.
نقطه مقابل این قضیه نیز صادق است؛ تقریباً هیچ چیز به اندازه احساس تقدیر و با ارزش بودن به فرد حس خوبی نمی دهد. به یاد بیاورید نخستین دفعه ای که همسرتان یا افراد مهم دیگر را ملاقات کردید چه احساس خوبی داشتید. عامل اصلی که در این احساس عشق و محبت دخیل بود، قدرشناسی حقیقی شما از یکدیگر بود. از جملاتی شبیه به این استفاده می کردید «خوشحالم که صدایت را می شنوم»، «از تماس تلفنی تو متشکرم» شما تشکر خود را به طریقی بیان می کردید (از یک تعریف ساده گرفته تا یک هدیه کوچک، کارت یا ظاهری مهربان). از هر فرصتی برای بیان تشکر خود بهره می بردید و عشق خود را امری بدیهی و عادی تلقی نمی کردید.

بسیاری از افراد معتقدند که از دست دادن حس قدرشناسی نسبت به یکدیگر در زندگی زناشویی امری اجتناب ناپذیر است؛ اما اینطور نیست! شما بر قدرشناسی و تشکر صد درصد کنترل دارید. اگر تصمیم بگیرید که تشکر و قدرشناسی خود را ابراز نمایید، چنین خواهید کرد. هر چه بیشتر به این کار مبادرت ورزید بیشتر متوجه موارد قابل سپاسگزاری و تشکر خواهید شد و این عادتی بسیار ارضاء کننده است.

همسر من از قدرشناس ترین افرادی است که تاکنون شناخته ام. او مرتباً به من ابراز علاقه می کند و می گوید چقدر خوش شانس است که با من ازدواج کرده است. من نیز سعی می کنم یادم باشد همین مطلب را به او بگویم چون دقیقاً این احساس را دارم. هر بار که او قدرشناسی خود را نسبت به من ابراز می دارد، عشق من نسبت به او افزایش می یابد و او نیز به من اطمینان می دهد که متقابلاً همین احساس را دارد. ما این کار را برای دریافت عشق نمی کنیم بلکه انجام این کار از این روست که از با هم بودن به عنوان دوست یا شریک زندگی احساس خوشحالی می کنیم.

مثلاً هنگامی که برای اجرای سخنرانی مدتی از خانه دور هستم، او پیامی زیبا برای من می فرستد که بسیار سپاسگزار است که من این چنین سخت برای خانواده تلاش می کنم. همزمان با آن من نیز پیامی برای او ارسال می کنم، که من نیز خیلی متشکرم که او می خواهد و می تواند در غیاب من در خانه با بچه ها باشد و از لحاظ عاطفی عشق مورد نیاز آنها را که سزاوار آن هستند بر آنها نثار کند. هر دو نفر ما صادقانه حس می کنیم در یک جبهه هستیم و دیگری متقابلاً فداکاری می کند. سپس هنگامی که او در خارج از خانه و من در خانه هستم، شکل تعریف متفاوت می شود. او از من ممنون است که می خواهم و قادرم در خانه باشم و در مقابل من نیز از او متشکرم که با وجود دور بودن از خانه، به نحوی سهمی در خانواده ایفا می نماید.

من و همسرم بیش از 15 سال است که با یکدیگر زندگی می کنیم و یکدیگر را بیش از پیش دوست می داریم. من مطمئنم این تصمیم که هیچوقت برای هم عادی و پیش پا افتاده نشویم یکی از دلایل مهم محقق شدن عشق ماست. مطمئن هستم با تجربه کردن این روش از قدرت آن مبهوت می مانید. فراموش کنید که چه «می گیرید»، صرفاً بر این تمرکز کنید که چه «می دهید». من معتقدم اگر مصمم شوید که شریک خود را بی ارزش تلقی نکنید، او نیز متقابلاً همین کار را خواهد کرد. سپاسگزاری حس خوبی به فرد می دهد. آن را امتحان کنید و مطمئن باشید از آن نتیجه می گیرید.

همسران جوان حتما بخوانند

برای موفقیت و شادکامی در ازدواج نمی‌توان راهنمایی‌های مخصوصی را در نظر گرفت، با این وجود این پیشنهادات لازم و ضروری به نظر می‌رسد.
1- قاعده طلایی اول: همسر خود را گرامی بدارید. ازدواج یعنی اعلان استقلال، هنگامی که ازدواج می‌کنید قول می‌دهید که در مشقت و راحتی، فقر و ثروت و سلامتی همسر خود را دوست و گرامی بدارید. عشق شما به یکدیگر بر پایه زندگی زناشویی استوار می‌باشد.

لذت عاشق سرور و خوشحالی معشوق است. همسر خود را گرامی بدارید و عقد ازدواج را محکم کنید. زن و شوهر با طناب بسیار محکمی به هم متصل هستند. رشته‌های بسیاری این طناب را به وجود می‌آورند که از همه مهم‌تر رشته عشق و علاقه‌ای است که نسبت به یکدیگر ابراز می‌دارند. رشته‌های دیگری چون رشته علایق مشترک، تجربیات مشترک، وفاداری مشترک و تشریک مساعی در زندگی لازم است. هر چه رشته‌های این طناب محکم تر باشند، ازدواج نیز باثبات‌تر خواهد بود. پس رشته‌هایی درست کنید که هرگز گسیخته نشوند. 2- قاعده طلایی دوم: وقتی ازدواج می‌کنید با همسر خود چون یک روح در دو جسم باشید. پس از ازدواج به والدین خود متکی نباشید، بلکه باید با زن خود روح جدیدی را به وجود آورید. به پدر و مادر خود احترام بگذارید. خانواده‌ای جدا بسازید و شانس موفقیت زیادی در زندگی به وجود آورید.
3- قاعده طلایی سوم: فن عشق‌ورزی را بیاموزید. هماهنگی سبب ایجاد علاقه زناشویی می‌شود. در روابط خود احساسات و عواطف را توام سازید. هر چه روابط شما هماهنگ‌تر باشد شانس موفقیت شما نیز بیشتر خواهد بود. 4- قاعده طلایی چهارم: خود را برای پدر و مادر شدن آماده کنید. درباره حقایق مربوط به پدر شدن اطلاعات کسب کنید، سلامتی روحی و جسمی اطفال شما بستگی به دقت‌های اولیه شما دارد. هر چه توجه و دقت شما بیشتر باشد سلامتی آنها بهتر تامین می‌شود برای آنها زمینه مستعدی تهیه کرده و مقدمه خوبی برای زندگی آنها به وجود آورید.
محیط خانواده، بهترین مکان برای تربیت کودک است. کودکانی که عضو خانواده‌های مهربان و فداکار هستند از نظر روحی بهتر تربیت می‌شوند. بهترین آمادگی جهت پدر و مادر شدن، ازدواج حقیقی است.
5- قاعده طلایی پنجم: در زندگی زناشویی بردبار و صبور باشید! هرگاه بخواهید به تنهایی حرکت کنید هر کجا بخواهید قدم می‌گذارید ولی هنگامی که با یک نفر دیگر هستید قدم‌های شما باید با او هماهنگ باشد. در ابتدای کار ممکن است پای یکدیگر را لگد کنید ولی سپس تجربه‌ کسب می‌کنید که چگونه خود را با یکدیگر هماهنگ سازید. در ازدواج نیز برای ایجاد هماهنگی جسمی و روحی گذشت زمان لازم است، برای موفق شدن باید صبور و بردبار باشید.
خویشاوندان زن و شوهر نیز باید صبور باشند و برای ایجاد چنین صبر و شکیبایی گذشت زمان لازم است، وقتی که دختری عاشق پسری می‌شود نمی‌تواند الزاما مادر او را یا پدرش را دوست بدارد.
عروس و داماد نمی‌توانند خیلی سریع با زندگی داخلی همسرشان پیوستگی ایجاد کنند! برای حل و فصل این موضوع زمان برای درک، فهم و شعور لازم است.
6- قاعده طلایی ششم: ریشه ازدواج خود را محکم سازید! به زندگی زناشویی مانند گیاه باید توجه کرد، به خصوص زمانی که هنوز تازه و نورس است ریشه آن را باید با اندیشه مشترک، دقت و توجه، مهر و محبت و بالاخره حس‌ تفاهم که به منزله خورشید و باران هستند سیرآب و تقویت کرد. به یکدیگر ابراز علاقه کنید، به هر شکلی که می‌توانید احساسات خود را به یکدیگر نشان دهید.
ممکن است عشق از گفتار عمیق‌تر باشد ولی گاهی با محبت نمایان می‌گردد. روابط زناشویی را پرورش داده و آن را برویانید. برای توجه به گیاه باید علف‌های هرز را چید.
هرگاه علف‌های هرز رشد و نمو کنند، گیاه مزبور پرورش نیافته و خشک می‌شود!
چنانچه علف‌های هرز را سریعا از بین ببریم، گیاه رشد کامل خود را به دست می‌آورد. در ازدواج نیز علف‌های هرز را به محض پیدایش از بین ببرید. بگذارید گیاه ازدواجتان آن طوری که شایسته است، رشد و نمو نماید.
7- قاعده طلایی هفتم: در صورت لزوم با افراد مطلع مشورت کنید. مشورت درباره ازدواج به منزله هنر و علم اجتماعی ظهور کرده است.
پزشکان، صاحب‌نظران علوم اجتماعی، متخصصین تعلیم و تربیت و مشاوران ازدواج خود را برای چنین وظیفه اجتماعی آماده می‌سازند و مشاور مطلع به شما بصیرت و ادراک کافی داده و شما را از بیماری‌های زناشویی و اختلالات روانی که ممکن است هیچ کدام از شما آگاهی و بینش بر منابع کشمکش‌های خود نداشته باشید آگاه می‌سازد زیرا علت بعضی از نارضایتی‌ها واضح و آشکار نمی‌باشد. ممکن است یک بحث جزئی مربوط و منوط به حسن عدم امنیت، آرزوی قدرت و محرومیت جنسی باشد.
اگر شما قادر به حل موضوع نباشید، مشاور شما آن را حل خواهد کرد. از دیگران راهنمایی بخواهید و بر شانس موفقیت خود در زندگی زناشویی‌تان بیفزایید.
8- قاعده طلایی هشتم: از قوانین هشتگانه طلایی پیروی کنید!
با همسر خود همان طور رفتار کنید که میل دارید او با شما رفتار کند. از احساسات یکدیگر مطلع بوده و به احتیاجات دیگری توجه داشته باشید. ببخشید، همان طور که میل دارید بخشیده شوید. از جسارت، اهانت و بی‌‌وفایی بپرهیزید

آیا کودک تان بد غذاست؟

به طور کلی، بر اساس تحقیقات به عمل آمده، کودکان را از نظر شخصیتی می ‌توان به سه دسته تقسیم کرد:

1- کودکان سخت

10 درصد کودکان را شامل می ‌شوند. این کودکان نسبت به محرکات، پاسخ شدید نشان می ‌دهند (مانند گریه شدید در مقابل صداهای بلند)، کم خواب و ناراحت هستند، خوردن غذا را طول می ‌دهند و بدغذا هستند.

2- کودکان راحت

40 درصد کودکان را تشکیل می ‌دهند. از نظر غذا خوردن و کنترل ادرار و مدفوع، منظم و راحت هستند و علایم نارضایتی کمتری از خود نشان می ‌دهند. اگر هم گریه کنند زود ساکت می ‌شوند.

3- کودکان ترکیبی

50 درصد باقی‌ مانده، کودکان با صفات شخصیتی مخلوط از راحت و سخت هستند و مادر باید با آشنایی از طبیعت کودک خود، اعتماد به نفس خود را در اداره مسایل مربوط به خواب و تغذیه آن ها بالا ببرد.

برخی نکات به نظرم می ‌رسد که می ‌تواند به مادران برای تغذیه بهتر کودک ‌شان، ‌مخصوصا اگر کودک ‌شان بدغذا باشد، کمک کند.

 

راهکارهای تغذیه ای

 

* اکثر کودکان، غذایی را که قبلا خورده‌اند و با طعم آن آشنا هستند، راحت ‌تر می ‌خورند. لذا هنگام دادن غذای جدید به کودک، بهتر است ابتدا مقداری از غذای قبلی به او بخورانیم و سپس غذای جدید را به او بدهیم.

* رنگ غذا می ‌تواند در اشتهای کودک تاثیر بگذارد. رنگ ‌های سبز، نارنجی و صورتی برای بیشتر کودکان، جالب است. از این رنگ‌ ها در غذاهای بچه‌ ها بیشتر استفاده کنید.

* کودکان غذای گرم را دوست دارند. پس غذا نباید خیلی سرد یا خیلی داغ باشد.

* بشقاب و لوازم غذا خوردن باید از جنس نشکن انتخاب شود تا در صورت پرت کردن و یا افتادن، شما را عصبانی نکند.

* اگر کودک شما اصرار دارد که با دست غذا بخورد، نباید مانع این کار شوید.

*اغلب کودکان نوپا فقط 5 تا 10 دقیقه حالت نشسته را برای غذا خوردن تحمل می ‌کنند و قبل از اتمام غذا سفره را ترک می‌ کنند. لذا باید تعداد دفعات غذا خوردن آن ها بیشتر از بزرگسالان باشد.

* سعی کنید هیچ وقت کار را به آن جا نرسانید که او حس کند شما برای غذاخوردن او باید دنبالش بدوید.

* هنگام تغذیه کودک باید از چرب ‌زبانی، گول زدن یا چانه زدن و به زور غذا دادن به او پرهیز کنید.

* برای غذا خوردن کودک،‌ 30 دقیقه وقت بگذارید.

* در صورت نخوردن، پرت کردن و یا بازی کردن با غذا، بعد از اتمام وقت غذا، باید باقی ‌مانده غذا را از جلوی کودک بردارید.

 

 خوردن غذا در یک ساعت معین و در محیطی آرام و با یک موزیک ملایم سبب تحریک اشتهای کودک ‌تان می ‌‌شود

منبع: ایرانیان انگلستان

پیدا کردن عشق در مکان مناسب


آیا آماده هستید که تجربه خود از عشق واقعی را گسترش دهید؟

تعریف "عشق حقیقی" : عشق مطلق به خویشتن که بی اختیار و به صورت خودجوش در فضای خارجی منتشر شده و به سوی افراد دیگر جاری می شود و مجدداً به سمت خودتان باز می گردد.

عشق واقعی چگونه ابراز می شود؟ عشق واقعی تنها به واسطه ی عشقی می تواند منتشر شود که هیچ گونه فیلتری در آن وجود نداشته باشد و در ازای خود چیزی را از دیگران طلب نکند. اگر عشق همراه با ترس، حسد، کمبود و یا سایر نیازها باشد، ماهیت اصلی عشق حقیقی در آن گنجانده نشده است و تنها سایه ای محو از آنچه که باید باشد را به تصویر کشیده. عشق حقیقی را تنها می توان از راه یک کانال روشن انتقال داد.

چگونه مسیری روشن برای ابراز عشق باشم؟

آن زمان را به خاطر می آورید که تلویزیون ها آنتن های مناسب نداشتند و تصاویر را به صورت برفکی نشان می دادند. افراد بعد از یک مدت خسته می شدند و حتی اگر برنامه مورد علاقه شان هم در حال پخش بود باز هم تلویزیون را خاموش می کردند. هر چیزی جز عشق حقیقی هم یک چنین احساسی را در وجود افراد ایجاد می کند. اگر عشق خالص نباشد مثل این است که می خواهد پیام خود را از طریق یک شبکه برفکی به طرف مقابل انتقال دهد. زمانی می توانید عشق حقیقی را بروز دهید که از یک دریچه ی ارتباطی شفاف استفاده کنید. زمانیکه با ایجاد فیلترهای مختلف بخواهید عشق خود را فیلتر کنید عشق خود به خود از بین می رود و تکه های آن از هم پاشیده می شوند. عشق حقیقی از همه نظر کامل است. اگر تکه تکه شده باشد و در ابراز آن مضایقه وجود داشته باشد، دیگر عشق حقیقی نخواهد بود و تنها ظاهر عشق را به خود می گیرد.

زمانیکه در مقابل عشقی که به دیگران می دهیم از آنها انتظار داریم که کاری در قبال ما انجام دهند در حقیقت با این عمل خود عشق را محدود و تکه تکه می کنیم. مثلاً انتظار داریم که چون کسی را دوست داریم و به او عشق می ورزیم او هم در مقابل ما را دوست بدارد. که آنوقت با این توقع خود عشق را خدشه دارد می کنیم. این هم یکی دیگر از دلایلی است که چرا برخی روابط شروع گرمی دارند اما پس از مدتی شعله های عشق افراد فروکش می کند. در ابتدا هر دو نفر عشق زیادی را نثار هم می کنند، اما به محض اینکه از دیگری این توقع را پیدا می کنند که در قبال این عشقی که به طرف مقابل می دهند او هم خواسته های آنها را برآورده سازد آنوقت است که عشق شرطی می شود و دیگر قدرت آن را از دست می دهد که بال و پر بگیرد. هنگامیکه یکی از طرفین به دیگری اینطور نکاه می کند که او موظف است نیازهایش را برآورده سازد، یک قرار داد غیر کلامی بین آنها بسته می شود. به عبارت دیگر:

من تو را دوست دارم به شرطی که تو از من حمایت کنی و نیازهای مرا برآورده سازی و اگر این کار را نکنی معلوم می شود که تو واقعاً مرا دوست نداری. اگر من بدانم که تو واقعاً من را دوست نداری آنوقت مجبور می شوم که عشقم را نسبت به تو دریغ کنم تا به این وسیله از خودم محافظت نمایم. در حقیقت اگر تو آنطور که من می خواهم عمل نکنی، می فهمم که دوستم نداری بنابراین چرا من باید به دوست داشتن تو ادامه دهم؟

به راحتی می توان مشاهده نمود که وقتی کسی متوجه می شود که طرف مقابل برایش اهمیت قائل نیست و نیازهایش را برآورده نمی کند، او هم عشق خود نسبت به طرف مقابل را مسدود می کند و هر کس با خودش و طرف مقابل می جنگد؛ و این به هیچ وجه شمایل عشق خالص را ندارد.

اگر احساس می کنید که عشق میان شما رشد نمی کند، مطمئن باشید که خودتان مانعی را بر سر راه آن ایجاد کرده اید و همین موانع هستند که به عناوین مختلف سد راه عشق شما می شوند. یکی از اصلیترین این موانع می تواند خود شما باشد.

تنها در صورت فراموش کردن و بخشیدن است که عشق رشد می کند.

چگونه می توانم به طرف مقابل عشق بدهم؟

شما عشق را به کسی نمی دهید. این خود یکی از تصورات غلط است که از رشد و پرورش عشق جلوگیری بعمل می آورد. حقیقت اینجاست که باید ابتدا خودتان را بدون هیچ گونه قید و شرطی دوست بدارید. اگر خودتان را از هر لحاظ و بدون هیچ تعلل، بهانه، و وقفه ای دوست بدارید آنوقت حتی ترس های وجودیتان هم تبدیل به عشق می شوند؛ در یک چنین حالتی است که ماهیت اصلیتان عشق می شود و آنوقت به راحتی می توانید به دیگران عشق هدیه دهید.

خودتان تبدیل به همان معشوقه ای می شوید که مدت ها به دنبال او می گشتید. زمانیکه ماهیت وجودی شما تبدیل به عشق می شود آنوقت هر کجا که می روید و هر کاری که انجام می دهید ناخودآگاه و به صورت طبیعی عشق را در فضا منتشر می کند. وقتی عشق بدون هیچ تلاشی و بدون مضایقه از جانب شما در فضا متساعد گردد دیگران هم می توانند بدون هیچ گونه تلاشی آنرا دریافت کرده، و عمیقاً درک و احساس نمایند و حتی اگر دیگران بخواهند حالت بسته ای نسبت به عشق شما بگیرند باز هم عشقتان به صورت ناخودآگاه وارد جسم و روحشان می شود و آنها را از خواب بیدار می کند. می توان اظهار داشت که در سطوح عمیق تر کسانیکه به این عشق خالصانه دسترسی پیدا می کنند قادر می شوند تا خود حقیقی شان را کشف کنند. زمانیکه این ماهیت درونی بیدار شود، نیرویی عظیم آنها را به سمت مسیری سوق می دهد که بتوانند عشق را کاملتر تجربه کنند و با این تجربه موفق به شناسایی هر چه بهتر خودشان می شوند. شما تنها به واسطه عشق است که می توانید خودتان را به طور کامل بشناسید. بدون وجود عشق واقعی به خودتان تنها گیج و گنگ می شوید و هیچ مسیر درستی را نمی توانید تشخیص دهید.

زمانی که خودتان را بدون وجود هیچ گونه قید و شرطی دوست بدارید و به قدرت خود با اتکا به شناختی که از خودتان پیدا می کنید، برسید عشق حقیقی احساس می شود. زمانیکه شما خودتان را نپذیرید (حتی اگر یک قسمت کوک باشد) آنوقت خودتان را به طور کامل نپذیرفته اید و اگر هم عشقی را احساس کنید این تنها نمای خارجی عشق است که می بینید. هر چقدر بیشتر خودتان را انکار کنید همان قدر عشق را حاشا کرده اید. هر چقدر بیشتر خودتان را دوست بدارید و خودتان را به خاطر شخص حقیقی که هستید و همانگونه که هستید در آغوش بگیرید، عشق بیشتری احساس می شود و تجربه شده و ابراز می گردد.

زمانیکه عشق حقیقی بی قید و شرطی نسبت به خودتان پیدا می کنید، هر موجودی در جهان می تواند آنرا احساس کند و عشق را در سطوح عمیق تر از شما دریافت نماید. زمانیکه به طور اخص به کسی عشق می دهید عشق شما به طرز باور نکردنی زیاد می شود و زمانیکه که گیرنده آن عشق شما را با قلبی باز و بدون هیچ گونه فیلتری می پذیرد چه بسا همان عشق چند برابر شده و به سوی شما باز می گردد و عشق وجودی خودتان هم بزرگ می شود و همیشه در همه راهی می توانید آنرا بیش از پیش احساس کنید.

و این هم نمونه هایی از مشخصات عشق مطلق

- عشق حقیقی محبت خود را نثار هر کس و هر چیز می کند و در همه حال قدردان و سپاسگزار است.

- عشق حقیقی به راحتی قادر به دیدن و لمس احساسات حقیقی و عمیق دیگران است و میداند که همه ما بخشی از یک بدنه بزرگتر هستیم.

- عشق حقیقی می داند که تنها یک کل وجود دارد و هر گونه کثرتی هم نهایتاً به وحدت ختم خواهد شد.

- عشق حقیقی شک و تردید و پرسش و یا تعللی در دوست داشتن به خود راه نمی دهد.

- عشق حقیقی رو راست است و هیچ چیزی برای پنهان کردن ندارد و خودش هم از چیزی پنهان نمی شود.

- عشق حقیقی شفاف است

- عشق حقیقی می داند که تنها چشم هایی که شما می توانید به آن نگاه کنید چشم های خودتان است.

- عشق حقیقی تا بی نهایت افزایش می یابد هیچ پایانی برای آن نیست.

چگونه می توان عشق حقیقی را تشخیص داد؟

 اگر عشقی را مشاهده کردید که در مسیر خود متوقف شد باید بدانید که این واقعاً عشقی نبوده که بتوانید با آن به جایی برسید و یا اینکه چیزی را شروع کنید. بلکه فقط ترسی بوده که خود را در نقاب عشق نمایش داده، زمانیکه مهمانی تمام شود و نقاب ها از چهره ها برداشته شود عشق دروغین نیز از بین می رود. عشق مطلق تا بیکران ها ادامه دارد، هیچ گونه تردید و  دودلی در خود جای نمی دهد ندارد، توقف و دودلی هم در آن معنایی ندارد، همان چیزی است که می بینید و از طریق شما بدون هیچ واپس زنی و سرکوب شدنی منتشر می شود.

آیا دهندگی نشانگر آن است که دارای عشق حقیقی هستیم؟

آیا این بخشش ها رابه نیت چشم داشت انجام می دهید؟ و پس از آن ناامید می شوید. اگر پاسخ شما به این پرسش مثبت باشد باید بگوییم که شما عشق حقیقی را تجربه نکرده اید. شاید بزرگترین قلب دنیا را داشته باشید و فرد بخشنده ای باشید، اما اگر از عشق فردی لبریز نباشید نمی توان گفت که عشق شما حقیقی است. بسیاری از افراد دیگران تنها به این دلیل به خود ارجعیت می دهند که در درون وجود خود احساس خلاً می کنند و می خواهند با این کار خلا درونی خود را پر کنند.

عشق مطلق خودخواهی نیست – تکامل است

زمانیکه خودتان به تکامل رسیده باشید آنوقت است که می توانید در قبال دیگران بخشنده باشید، در غیر اینصورت توقعات و انتظاراتی نسبت به سایرین پیدا می کنید که شاید به زبان نیاورید اما در ذهن خود آنها را می پرورانید، و از طرف مقابل توقع دارید که نیازهای شما را برآورده سازد. به خاطر داشته باشید زمانیکه شما چیزی را از کسی طلب می کنید به عنوان مثال حتی اگر به او عشق می دهید تا در مقابل بتوانید از او عشق دریافت کنید، باز هم اسم این امر را نمی توان عشق گذاشت. عشق خالص آن است که شما هیچ انتظاری از طرف مقابل نداشته باشید. ابتدا باید قادر شوید که خودتان را بدون وجود هیچ گونه قید و شرطی بپذیرید و بدون در نظر گرفتن هیچ گونه محدودیتی دوست بدارید.

فقط تنها زمانیکه خودتان را بی قید و شرط دوست بدارید دیگران هم می توانند شما را دوست بدارند. در غیر اینصورت آنها به طور ناخودآگاه متوجه نیازمندی و تهی بودن شما می شوند و این بخشش شما را به عنوان قرارداد غیر کلامی برای برآورده کردن نیازهایتان تلقی می کنند. به عبارت دیگر آنها تصور می کنند که اگر عشق شما را بپذیرند شما از آنها توقع پیدا می کنید. به همین دلیل است که دیگران گاهی اوقات درها را به روی برخی افراد بخشنده می بندند. آنها با این کار تنها می خواهند خودشان را در مقابل خفاش های احساسی و کسانیکه نقاب بالماسکه به چهره زده اند در امان بدارند. سنگدلی است؟ شاید، اما حقیقت دارد.

زمانیکه سراسر وجودتان مملو از عشق شود شما خود به خود عشق زیادی را نیز از دیگران دریافت خواهید کرد. زمانیکه کمبود عشق دارید شاید به آن خاطر باشد که به دلیل نیازها فردی دیگران را مجبور می کنید که عشق فیلتر شده به شما بدهند. زمانیکه از عشق برای پر کردن نیازهای خود بهره می گیرید، هیچ گاه قادر به تجربه عشق حقیقی نخواهید شد. تنها زمانی می توانید عشق را به طور کامل جذب کنید که کلیه خلاهای درونیتان را پر کرده باشید؛ چراکه عشق تنها از طریق عشق جذب شود. زمانیکه عشق به بیهودگی و خلا برخورد کند خودش هم خالی می شود. زمانیکه عشق به عشق برخورد می کند آنوقت است که عشق بیشتری بوجود می آید.

 

چگونه می توانم خودم را بدون هیچ گونه قید و شرطی دوست بدارم؟

عشق حقیقی فی نفسه می داند که به هر کجا که ما می نگریم فقط خودمان را می بینیم و اگر نتوانیم آنچه را که می بینیم دوست بداریم به این دلیل است که شاید واقعاً خودمان را دوست نداریم. تا زمانیکه خودتان را به طور کامل دوست نداشته باشید، نمی توانید دیگران را خالصانه دوست بدارید. اگر هر گونه شرطی برای دوست داشتن فردی خود بگذارید، آنوقت عشق توانایی رشد و گسترش خود را از دست می دهد. تا زمانیکه با خود بگویید تا وقتی او مرا نبخشد، وزنم کم نشود، پول بیشتری کسب نکنم و یا صحبت های از این قبیل مطمئن باشید که عشق فردی شما شرطی است. و این عشق شرطی هیچ وجه تشابهی به عشق خالص ندارد. عشق مطلق یعنی هیچ چیز (و دقیقاً هیچ چیز) نمی تواند مانع عشق ورزیدن شما به خودتان شود. شما الان بدون توجه به شرایطی که در آن قرار دارید، قابل دوست داشتن هستید، فرد جذاب و محبوبی هستید. گاهی اوقات که برخی خواسته هایتان نمی رسید ممکن است خودتان را کمتر دوست بدارید و برای خودتان شرایط سخت تری را قائل شوید اما کار درستی نمی کنید. سعی کنید خودتان را همانگونه که هستید بپذیرید؛ با تمام حسن ها و با تمام نقص ها.

این مسائل شما را از مسیر اصلی منحرف می کنند و نشات گرفته از سیستم عقیدتی هستند که بر اساس ترس های فردی بنا نهاده شده اند. فکر می کنید با دوست داشتن خودتان دچار چه دردسری می شوید؟ از این می ترسید که بیش از اندازه در نظر خود و دیگران قدرتمند جلوه کنید؟! خوب شاید درست باشد چرا که با این عشق محدودی که در حال حاضر نسبت به خودتان دارید قادر نخواهید بود قدرت بی دریغی که از عشق واقعی عایدتان می شود را هضم و کنترل نمایید. به محض اینکه عشق حقیقی به خویشتن را روز به روز و ساعت به ساعت برای خودتان انتخاب کنید، آنوقت تبدیل به فردی می شوید که قابلیت کنترل و ابراز نیروهای غریزی خود را دارد و این تنها راز خلق یک زندگی غنی، مطبوع، مهیج، و کامل است. این زندگی انتظار شما را می کشد، بنابراین به آن پاسخ مثبت دهید.

عشق خالص نسبت به دیگران نیازمند سوختی است که هر لحظه آنها را تغذیه کند. منبع تامین این سوخت از اینجا حاصل می شود که شما خودتان را به خوبی بشناسید. این قدرت بدون وجود عشق هیچ است و عشق بدون وجود این قدرت هیچ می شود. تنها زمانیکه عشق و قدرت با یکدلی و اتحاد در کنار یکدیگر به شکوفایی برسند عشق می تواند به طور چشمگیری رشد پیدا کند و شما هدیه ی شگرف آن را تجربه نمایید.

آرزوی من برای شما توانای پذیرش این هدیه با آغوشی باز است.

برایتان آرزویی جز عشق و آرامش ندارم

منبع

24 نشانه خانواده خوشبخت !؟


طبیعی ترین شکل خانواده ، این است که هیچ عاملی جز مرگ نتواند پیوند زناشویی را بگسلد و میان زن و شوهر جدایی بیفکند . کوشش مصلحان جامعه  مخصوصاً پیامبران خدا – این بوده است که نظام خانواده ، یک نظام مستحکم و پایدار باشد و هیچ عاملی نتواند این کانون سعادت را متلاشی گرداند . به هر حال خانواده ی خوشبخت نشانه هایی دارد که ما دراینجا به چند نمونه ی آن اشاره می کنیم . امید است که خانواده ی شما نیز برخوردار از این نشانه ها باشد.
1 – در بین اعضای خانواده جمله " به من چه یا به تو چه " رد و بدل نمی شود، چرا که اعضا به گفتگو و مشورت منطقی اعتقاد دارند و احساس مسئولیت می کنند.
2 – افراد به یکدیگر اعتماد دارند و از این اعتماد سوء استفاده نمی کنند و اعتماد را یکی از پایدارترین ویژگی ازدواج موفق و خانواده موفق می دانند.
3 – تا جایی که امکان دارد با هم هستند و در مهمانی ها یا کارهای مربوط به خانواده تنها نمی روند. همدلی، همکاری، همفکری، هماهنگی را بقای خانواده خوشبخت می دانند.
4 – با هم اتحاد دارند و در مسائل مختلف ، با گفتگو و مشورت به تفاهم می رسند و سعی می کنند اگر سوء تفاهم به وجود آمد، آن را در درون خود بدون این که کسی بفهمد حل کنند.
5 – به سلیقه ها و عقاید یکدیگر آگاه بوده و به آن احترام گذاشته و عمل می کنند.
6 – نسبت به هم شرم مسموم ندارند یعنی خواسته های طبیعی خودشان را بدون نگرانی یا خشونت ابراز می کنند.
7 – به حریم یکدیگر احترام گذاشته و از حدود مشخص شده خود فراتر نمی روند.
8 – نگران سلامت روحی و جسمی یکدیگر بوده و از هم مراقبت می کنند . اگر چنانچه مشکلی به وجود آید ، سعی وافر در حل مشکل را دارند.
9 – در بیشتر اوقات لحظات خوشی را که با یکدیگر بوده اند مرور می کنند؛  دنبال خاطرات تلخ نیستند، دوست دارند همیشه در خوشی، شادی و نشاط زندگی کنند.
10 – برای  فامیل ها و همسایه های خود اهمیت قائل اند و پذیرای فامیل یکدیگر هستند.
11 – از امور مالی یکدیگر خبر دارند و چیزی را از یکدیگر پنهان نمی کنند . صرفه جویی و پس انداز کردن جزء برنامه های اقتصادی خانواده های خوشبخت است.
12 – برای رشد یکدیگر تلاش کرده و زمینه پیشرفت خانواده را فراهم می کنند.
13 – افراد به هم افقی نگاه می کنند نه عمودی . یعنی هیچ کس خود را برتر از دیگری و در مقام قدرت نمی بیند. دیکتاتوری ، زور و قدرت طلبی حاکم نیست.
14 – همه اعضا احساس برنده بودن، موفق بودن، امید داشتن می کنند و خودشان را در زندگی برنده می دانند.
15 – در کنار هم احساس امنیت و آرامش می کنند نه ترس و اضطراب یا تنش و درگیری.
16 – علاقه، عشق، محبت، صفا و  یکدلی خود را هم در رفتار و هم در گفتار به یکدیگر ابراز می کنند.
17 – از یکدیگر انتظار بیجا و توقع نامناسب ندارند.
18 – اگر مشکلی پیش بیاید به راه حل فکر می کنند و به دنبال مقصر و گناهکار نمی گردند. دست به علت یابی و ریشه یابی آن مشکل می زنند و راه حل منطقی ارائه می دهند.
19 هریک از طرفین پیوسته به فکر خوشحال نمودن و راضی نگه داشتن یکدیگر هستند .
20 – زن و شوهر به خاطر همدیگر زندگی می کنند : اول خود بعد دیگران. زندگی آنها به خاطر بچه ها یا ترس از طلاق و حرف مردم نیست.
21 – زن و مرد می توانند هر روز به دنیای اختصاصی یکدیگر نزدیکتر شوند، کار به مسائل خصوصی و زندگی دیگران ندارند.
22 – با درخواست های یکدیگر برخوردهای مثبت و منطقی دارند.
23 – زن و مرد در کنار یکدیگر هستند نه رو در رو و رقیب یکدیگر، بلکه رفیق هم هستند و واکنش منفی از خود نشان نمی دهند.
24 – خانواده های خوشبخت تلاش دارند که بچه های خوب و خوشبختی نیز به جامعه تحویل دهند

پدر 17ساله صاحب 4 فرزند شد +عکس

پدر 17ساله صاحب 4 فرزند شد
تولد چهارقلوها بدون استفاده از داروهای تقویتی و هورمونی بندرت اتفاق می‌افتد. بنا بر این گزارش، سن مادر نوزادان 4 قلو 24 و سن پدر آنها 17 سال اعلام شده است.
واحد مرکزی خبر: نوجوان 17 ساله در اولین زایمان همسرش که 4 قلو به دنیا آورد ، صاحب 3 دختر و یک پسر شد.تولد چهارقلوها بدون استفاده از داروهای تقویتی و هورمونی بندرت اتفاق می‌افتد. این نوزادان تنها 3 روز پس از تولد 4 قلوهای سنندجی به دنیا آمده‌اند

به دنبال انتقال زن 24 ساله‌ای به بیمارستان علی‌بن‌ابیطالب برای وضع حمل، پزشکان این مرکز موفق شدند پس از چند ساعت تلاش، 4 فرزند زن باردار را در این بیمارستان به دنیا آورند. این نوزادان که 3 دخترو یک پسر هستند، هر کدام یک کیلو و 200 گرم وزن دارند و در سلامت کامل به سر می‌برند.

دکتر امجدی، پزشک زن باردار دراین باره گفت: مادر این نوزادان مدعی است که از هیچ دارویی استفاده نکرده است.

وی افزود: تولد چهارقلوها بدون استفاده از داروهای تقویتی و هورمونی بندرت اتفاق می‌افتد. بنا بر این گزارش، سن مادر نوزادان 4 قلو 24 و سن پدر آنها 17 سال اعلام شده است.

این نوزادان تنها 3 روز پس از تولد 4 قلوهای سنندجی به دنیا آمده‌اند که مادر این کودکان 38 سال داشت و دومین زایمان خود را سپری می‌کرد