تفریحی ,سرگرمی ,عکس عاشقانه ,مطالب خواندنی, مدل لباس 2019 ,lovefun

گالری عکس ,مدل لباس, آرایشگری ,اس ام اس های جدید, مسائل زناشوئی, عاشقانه ,عکس فانتزی

تفریحی ,سرگرمی ,عکس عاشقانه ,مطالب خواندنی, مدل لباس 2019 ,lovefun

گالری عکس ,مدل لباس, آرایشگری ,اس ام اس های جدید, مسائل زناشوئی, عاشقانه ,عکس فانتزی

ارتباط و صحبت با همسر: کلید تفاهم و عدم درگیری

 بـرای بـرخـی از مـا ابـراز احسـاسـات کـمی دشـوار است و خـیـلی ها هم اصلاً دوست ندارند که احساساتشـان را بـه زبان بـیـاورند. ایـن مسئـله بـرای دوسـتان یــا همسران این افرد خـیلی سـخت اسـت چـون وقـتی مشکلی پیـش می آیـند نـمی فهمند که اشکال کار کجاسـت. سـوء تـفاهـمات روی هـم جـمـع شـده و ایـن تصورات نادرست باعث پژمرده شدن و کمرنگ شدن تدریجـی رابـطـه خـواهد شــد. در این مـقـاله نکاتی را برایتان عنوان می کنیم که به شما کـمـک می کـنـد کاری کنید تـا طـرف مقـابــلتان حرفهایش را رک و راست به شما بگوید.

خیلی از ما تجربه این را داشته ایم که همسر یا دوستمان وقتی رابطه مان با او دچار مشکل می شود، رفتاری آرام را پیش میگیرد و هیچ حرفی نمی زند. در اینگونه مواقع خیلی سخت می توان زن/شوهر/دوست پسر/یا دوست دخترتان را وادار به حرف زدن کنید تا بفهمید که در فکر او چه می گذرد.

ارتباط بسیار مهم است

فقدان ارتباط صحیح یکی از دلایل فروپاشی روابط به شمار می رود. برنامه های کاری زیاد یا اعتماد کردن همسرتان به دوستان خود یا یکی از اعضای خانواده اش، گاهی باعث می شود که حرف هایش را با شما در میان نگذارد. در این زمینه، صبر و مهربانی چاره کار است. در چنین مواقعی نباید سعی کنید به زور آنها را وادار به حرف زدن کنید، درعوض با مهربانی و همدلی تلاش کنید تا از نقطه نظر آنها باخبر شوید.

یادداشت ردوبدل کنید

اگر نمی توانید به صورت کلامی با هم ارتباط برقرار کنید، برای هم یادداشت بنویسید. نوشتن به فرد مقابل امکان می دهد تا بیشتر روی پیام شما فکر کند و سریع و عجولانه به آن پاسخ ندهد. اگر از نوشته خودتان خوشتان نیامد، می توانید آن را عوض هم کنید و وقتی بعد از یادداشتتان همسرتان را ببینید، خواهید دید که خیلی بهتر حرف هایتان را درک کرده است.

زمان خوبی برای حرف زدن انتخاب کنید

ممکن است طرف مقابلتان همیشه حال و حوصله حرف زدن نداشته باشد. شاید روز بدی در محل کار داشته، خیلی خسته باشد یا درگیر مشکلات خانوادگی باشد. زمانی با آنها صحبت کنید که فکر می کنید حواسشان دقیقاً متوجه شماست و فکرشان آزاد است. در غیر اینصورت پاسخی که می خواهید را از او دریافت نخواهید کرد.

علاقه نشان دهید

فقط درمورد خودتان حرف نزنید. طرفتان قبلاً همه چیز را درمورد شما شنیده است و می خواهد کمی هم به مسائل او پرداخته شود. اگر بخواهید همیشه درمورد مشکلات خودتان حرف بزنید باعث می شود که بیشتر سکوت کنند. درعوض سعی کنید کمی هم به مسائل آنها علاقه نشان دهید

کمی سخت گیری کنید

اگر با همه این حرفها باز هم علاقه ای به حرف زدن نشان ندادند، زمانش رسیده که کمی محکم تر برخورد کنید. تلویزیون را خاموش کنید یا صدای موسیقی را قطع کنید. رک و راست به آنها بگویید که می خواهید حرف های او را هم بشنوید و حقتان است که کمی از وقتشان را صرف شما کنند. فقط باید کمی قطعیت نشان دهید نه اینکه دعوا و مرافعه راه بیندازید.

 عشق و درک نشان دهید

آخر اینکه باید با همسرتان صبور باشید. عشق و صبر آنچه را که همسرتان برای حرف زدن به آن نیاز دارد را در اختیارشان می گذارد—یعنی امنیت احساسی. آنها می دانند که شما آنها را دوست دارید و به آنها احترام می گذارید و ممطئن هستند که حرف آنها را می فهمید. ترس از مسخره جلوه کردن افراد را از بیان احساساتشان در نزدیک ترین روابطشان باز می دارد. به آنها اطمینان دهید که چنین چیزی اتفاق نمی افتد. در آن زمان است که آنها مشتاقانه حرف هایشان را با شما در میان می گذارند.

آزادانه عقاید خود را بیان کنید: از شوهر خود بخواهید




 انتظار دارید حالا سالی یکبار هم که شده شوهرتان شام را آماده کند؟ می خواهید به شما کمک کند، تا زمانی برای خودتان داشته باشید؟ این موارد توقعات زیادی نیستند؛ اما چرا هنگامیکه زمان بیان آنها فرا می رسد، احساس می کنیم که باید کار دشواری را انجام دهیم؟ در این قسمت از گفته های شیوای دکتر سوزان کمپل در کتاب خود با نام "افشای حقیقت: 7رمز ارتباط صحیح و موفق" را برای شما بیان می کنیم. با خواندن این مقاله متوجه می شوید که مدعی بودن و درخواست کردن آنقدرها هم که ما تصور می کنیم دشوار نیست.


چرا نیازهایمان را به زبان نمی آوریم؟
بعضی ها تصور می کنند که اگر خواست هایشان را مطرح کنند، طرف مقابل آنها را فردی سلطه جو فرض میکند و همیشه تصوراتی از این قبیل را در ذهن خود میپرورانند: "چه کنم اگر از او درخواست کردم اما او موافقت نکرد؟" اما من و تمام افرادی که با من کار می کنند به این نتیجه رسیده ایم که درخواست ها باید کاملا واضح مطرح شوند تا احساسات فرد مقابل را جریحه دار نکنند. شاید هیچ گاه طوری رفتار نکنید که اگر چیزی را که می خواهید برایتان فراهم نسازند، آنگاه این کار برایشان گران تمام می شود. هنگام درخواست کردن باید خود را در یک موقعیت عاشقانه قرار دهید. با این کار معمولا نتیجه مثبت می گیرید. اما اگر نیازهای خود را به طور متجاوزانه و تسلط جویانه بیان کنید، او احساس ترس کرده و بر طبق نظر شما عمل نمی کند.

البته مواردی هم وجود دارند که شما در آن نیت خود را کاملا مناسب بیان می کنید، اما با این وجود فرد مقابل پاسخ منفی به شما می دهد. اجازه دهید داستان شخصی به نام سارا را برای شما تعریف کنم. او در حدود 6 ماه بود که با مردی به نام رامین نامزد کرده بود. رامین به او گفته بود که دوران کودکی خوبی نداشته و همیشه تحت سلطه دیگران بوده به همین دلیل او نسبت به این قضیه حساس شده و تلاش می کند که دیگران بر او تسلط پیدا نکنند. سارا از طریق انجام آزمایش های بسیار زیاد به نتیجه خوبی رسید. او بعد از اینکه چیزی از رامین درخواست می کرد، سریعا کلیه رفتارهای او را چک می کرد و اگر متوجه امر مشکوکی می شد، فورا موضوع بحث را تغییر می داد.

خود من نیز از این کشف بزرگ در زندگی شخصی ام استفاده کردم و خوشبختانه به نتایج مثبت دست پیدا کردم. با محل کار همسرم تماس گرفتم تا به او بگویم شب کمی زودتر به خانه بیاید تا بتوانیم شام را با هم صرف کنیم و یک شب طولانی و عاشقانه را با هم داشته باشیم. تمام تلاشم را به کار گرفته بودم تا گفته هایم سلطه جویانه نباشد و کاملا باز با قضیه بر خورد کنم. هر کاری که می کردم نمی توانستم فکرم را متمرکز کنم و دائما به یاد تجربه های تلخ گذشته می افتادم: همسرم همیشه به من می گفت درخواست هایم خودخواهانه هستند و قصد کنترل کردن او را دارم و تمام مدت در حال زور گفتن هستم. به همین دلیل در اکثر موارد او نه تنها زودتر به خانه نمی آمد، بلکه از روزهای عادی هم بیشتر در محل کار خود می ماند، تنها به این دلیل که می خواست ثابت کند "آزاد است." زمانی که می خواستم این درخواست را مجددا تکرار کنم ترس و وحشت تمام وجودم را فراگرفته بود. سعی می کردم منظور خود را کاملا واضح بیان کنم تا جای هیچ گونه شک و شبهه ای باقی نماند. به او گفتم "می خواستم خواهش کنم امشب کمی زودتر به خانه بیایی، البته الان که دارم اینو می گم واقعا وحشت دارم که ازت جواب منفی بشنوم." بعد هم نظر او را در مورد درخواست خودم جویا شدم "آیا فکر می کنی می خواهم تو را تحت سلطه خودم در آورم؟" آیا او احساس می کرد که باید از خود مقاومت نشان دهد؟ در این لحظه بود که ساکت شدم و منتظر شدم تا جواب او را بشنوم.

ادامه مطلب ...

پیشرفت همسرتان و حمایت شما

با مشکلات شغل همسرمان چطور می توانیم کنار بیاییم؟
من و شما بخواهیم و نخواهیم، بسیاری از ما و همسرانمان باید سرکار برویم؛ کاری که گاهی اوقات ممکن است خیلی دوستش نداشته باشیم. گاهی اوقات هم پیش می آید که شغل همسرمان مورد علاقه ی ما نیست. معمولا زمانی که شغل ما مشکلات یا سختی هایی دارد، کمتر متوجه آن می شویم اما وقتی شغل همسرمان دشواری یا مشکلاتی دارد، بیشتر به چشممان می آید و البته کمتر هم می توانیم با آن کنار بیاییم.اما باید به روشی با آن کنار بیاییم
و با پذیرش شرایط موجود به آرامش خودمان و همسرمان کمک کنیم.
کار نه زندگی
چند سال قبل شاید آرزوی خیلی از افراد داشتن شغل کارمندی آرامی بو د که صبح سر ساعت سر کار بروند و عصر هم سر ساعت راهی خانه شوند. هر چند به دلیل محدودیت های درآمدی، این نوع مشاغل کمتر از قبل طرفدار دارند اما باز هم داشتن برنامه شغلی مشخص و مرتب یکی از فاکتورهای مهم در انتخاب شغل برای بسیاری از افراد است؛ مثلا بعضی از مشاغل آزاد را در نظر بگیرید؛ مغازه ای که صبح ساعت 9 تا 11 شب باز است و آقای خانه خسته و کوفته ساعت 12 شب به خانه می رسد؛ در این شرایط از طرفی خستگی فردی که چنین شغلی دارد و از طرف دیگر خستگی کسی که به انتظار او در خانه نشسته است، می تواند باعث فرسودگی و ایجاد مشکل در روابط این دو شود. از طرفی بسیاری از مغازه دارها مجبورند روزهای تعطیل را هم سرکار بروند که همین می تواند مشکل را دو چندان کند. البته این مشکل تنها به مشاغلی مثل مغازه داری خلاصه نمی شود، بلکه کارهای دیگری هم می توانند چنین دردسرهایی را به دنبال داشته باشد؛ مثل رانندگان تاکسی. البته گاهی اوقات هم افراد مجبورند برای تامین نیازهای مالی زندگی شان در چند جا کار کنند. این بار اضافه کاری علاوه بر فرسودگی جسمی، فرسودگی روانی زیادی هم به دنبال می آورد.
اگر شغل همسرتان اجازه می دهد که در محل کار به او سر بزنید یا زمانی را پیش او باشید، می تواند باعث شود هم با مشکلات شغلی او بیشتر آشنا شوید و هم موضوعات بیشتری برای صحبت کردن و گپ زدن داشته باشید.

ادامه مطلب ...

نقاشی کردن موجب آرامش کودک می‌شود

یک روانشناس گفت: نقاشی کردن و حتی خط ‌خطی کردن کاغذ توسط کودک، موجب تخلیه درونیات کودک و ایجاد حس آرامش در وی می‌شود.
دکتر محمد حسین‌زاده در گفت وگو با ایسنا، اظهار کرد: نقاشی کردن و خط خطی کردن کاغذ توسط کودک موجب تخلیه روانی کودک و ایجاد حس آرامش پس از خلق یک اثر در وی می‌شود.

وی افزود: کودک از سنین یک تا 2 سالگی به بعد توانایی گرفتن مداد رنگی را به دست آورده و با فشار بر مداد آن را بی‌هدف بر روی کاغذ حرکت می‌دهد و با دیدن آثار به جامانده از آن شاد می‌شود.

حسین‌زاده تصریح کرد: خلق کردن، حس زیبایی است که هر انسانی را به وجد می‌آورد و این حس پس از نقاشی کردن، در کودک به وجود آمده و موجب آرامش و شادی وی می‌شود.

وی خاطرنشان کرد: کودک زمانی که مشاهده می‌کند با حرکت دست خود می‌تواند اثری رنگی و زیبا از خود به جای گذارد، مشتاق‌تر شده و سعی می‌کند خطوط را مشابه آنچه در اطراف خود می‌بیند ترسیم کند و همین کار موجب افزایش خلاقیت وی می‌شود.

این روانشناس ادامه داد: با افزایش سن کودک و تقویت و هماهنگ شدن اعصاب و عضله کودک، نقاشی‌ها شکل خاص به خود گرفته و به محیط اطراف کودک و تخیلات کودک شبیه‌تر می‌شود.

وی اضافه کرد: کودک در ابتدا سعی می‌کند چهره والدین خود را ترسیم کند و به والدین نیز توصیه می‌شود با همراهی کردن کودک و کشیدن حالات چهره با استفاده از خطوط ساده برای کودک، تخیل وی را تقویت کنند.

حسین‌زاده بیان کرد: مداد رنگی و کاغذ دو جزء جدا ناپذیر هستند که باید از یک سالگی در اختیار کودک قرار داده و به وی اجازه داده شود بدون محدودیت آنچه در ذهن دارد را به تصویر بکشد.

اگر تازه ازدواج کرده‌اید، از این خطاها بپرهیزید


زوج‏های جوان شباهت زیادی به دانشجوهای سال اول دانشگاه دارند. آنها تازه مشغول یادگیری خم وچم زندگی مشترک‌اند. آگاهی از اشتباهات معمول در اوایل ازدواج می‏تواند کمک کند که مانع بروز آنها شویم. در پیچ و خم دل‌دادگی و حرف‌های نگفته جوانی، واقعیت‌های یک عمر زندگی در کنار یکدیگر و تجربه حوادث تلخ و شیرین و مهارت‌های لازم برای شناخت و تجزیه و تحلیل مشکلات زندگی فراموش می‌شود. یادآوری چند نکته به همه ما کمک می‌کند تا مسافتی دورتر از شروع زندگی مشترک و رویاپردازی‌های عاشقانه را مشاهده کنیم...


● فکر نکردن به فردای ازدواج
بعضی از همسران جوان آن چنان سرگرم جشن ازدواج می‌شوند که نمی‌دانند درگیر چه مسایلی شده‌اند. شما متاهل شده‌اید. جشن ازدواج شاید سرگرم کننده باشد اما فقط یک روز است. اکنون شما ناچارید با یکدیگر زندگی کنید، با هم کنار بیایید و خانواده خودتان را تشکیل دهید. از برنامه‌های جشن و بازتاب آن، از تماشای فیلم عروسی تا تجدید خاطرات با دوستان لذت ببرید، اما تمام مدت، تصویر بزرگ‌تری را در ذهن داشته باشید.


● تلاش برای عوض کردن خلقیات همسر
به احتمال قوی، شما به این دلیل با همسر خود ازدواج کرده‌اید که عاشقش بوده‌اید. اگر این طور باشد، هیچ دلیلی وجود ندارد که او را تغییر دهید. بدون شک، افراد بالغ به طرز چشم‌گیری تغییر نمی‌کنند. پس بهترین اطمینان شما این است که همسر خود را قبول کرده و او را به خاطر منحصر به فرد بودنش و تفاوت‌هایی که با دیگران دارد، دوست بدارید. تلاش برای عوض کردن همسرتان فقط احساسات او را جریحه‌دار کرده و زندگی مشترک شما را خراب می‌کند.


● رابطه بد با خانواده همسر
اگر تا این لحظه به رابطه شما لطمه وارد شده، دست به هر کاری بزنید تا رابطه خود با خانواده همسرتان را بهبود ببخشید. اولین نفری باشید که صلح را برقرار می‌کند، زیرا هنگام دعوای شما با خانواده همسرتان، تنها کسی که آزرده خاطر می‌شود، همسرتان است که احساس می‌کند بین شما گیر افتاده است.


● مشاجره به‌جای گفتگو
پرخاشگری و فریاد زدن و جیغ کشیدن در حل مشکل یا اختلاف نظرها به شما و همسرتان کمکی نمی‌کند. گفتگوی آرام و منطقی شما را به پیش خواهد برد. اگر هنگام مجادله با همسرتان، نتوانید خودتان را کنترل کنید، زندگی تان را به مخاطره می‌اندازید. پس هر کاری را که شامل این موارد است از استراحت در میانه بحث تا طلب کمک به وسیله روش‌های درمانی انجام دهید.


● کوتاه بودن افق دید
هیچ‌کس دوست ندارد درباره مسایل سنگینی مثل کنترل مسایل مالی، راه‌های ممکن در صورت بچه‌دار نشدن، نحوه آمادگی برای اتفاقات پیش‌بینی نشده‌ای مثل مرگ، بحث کند. با این حال اکنون که متاهل شده‌اید، چاره‌ای جز صحبت درباره این موضوعات ندارید. ازدواج شما به این مسایل وابسته است. عاقل باشید و در مورد تمامی این مسایل با همسر خود صحبت کنید. در صورت لزوم با دیگران مشاوره داشته باشید اما این مسایل را نادیده نگیرید. زندگی، تنها تفریح و مهمانی و خوشی نیست. درخود توانایی پذیرش مشکلات بزرگ‌تر را داشته باشید.


● دعواهای بیهوده
هر انسان متاهلی با همسر خود بر سر مسایلی بحث می‌کند، از باز گذاشتن سر خمیردندان تا آویزان کردن لباس روی دستگیره در که در نظر دیگران بی معنی است. بحث‌های خود را برای مسایل مهم‌تری نگه دارید. این دلخوری‌ها را به حال خود بگذارید. به راستی اگر تنها اشتباه همسر شما انداختن جوراب‌های کثیف روی زمین است، باید خودتان را خوش‌شانس بدانید.


● حسادت
همسرتان شما را برای زندگی انتخاب کرده است. حسادت باعث اتلاف وقت شده و موجب اهانت به همسرتان می‌شود که تصور می‌کند شما به او اعتماد ندارید. اگر او همیشه قابل اعتماد بوده است، نباید با حسادت خود حتی برای او ایجاد مزاحمت کنید. این برای رابطه سم است.


● زندگی کردن مانند مجردها
اکنون زمان آن رسیده که بزرگ شوید. گردش شبانه رفتن با دوستان، زمانی اشکال نداشت که شما مجرد بودید و هیچ کس در منزل منتظر شما نبود. به عنوان یک فرد متاهل، انجام بعضی کارها شایسته نیست. شما می‌دانید درست و غلط چیست. پس کار درست را انجام دهید.


● غرور در زندگی مشترک
زن یا شوهری که بعد از هر مشاجره بر عذرخواهی اصرار دارد، همیشه برنده است و کسی که مهر و محبت همسر خود را انکار می‌کند، هیچ کار مفیدی برای زندگی مشترک‌شان انجام نمی‏دهد. او اجازه می‌دهد غرور و روش‌های حل مشکلات و عشق و علاقه او به همسرش راه پیدا کند و رابطه آنها به نتیجه برسد. باید ملایم‌تر باشید و راهی پیدا کنید که مسوولیت اعمال خود را به گردن بگیرید.


● با هم نبودن
باید مانند یک گل از زندگی مشترک خود مراقبت کنید. گل، بدون آب، نور خورشید و مراقبت هرگز رشد نخواهد کرد. بنابراین، باید برنامه‌ریزی کنید تا مدت زمان بیشتری را در کنار همسر خود باشید.
 

اثرات معجزه آسای عشق بر سلامتی

شواهد علمی نشان می دهند که عشق های طولانی مدت و پایدار و آرامش بخش، اثرات مفید بسیاری بر سلامت بدن دارند. کاهش فشار خون، کنترل بهتر استرس، تقویت سیستم ایمنی بدن، تنها نمونه هایی از اثرات اعجاب انگیز عشق بر سلامت عمومی بدن هستند.
عشق و سلامتی از راههای مختلفی به هم گره خورده اند. انسان نیازمند ارتباط است و وقتی ارتباطاتش را گسترش می دهد به منافع زیادی دست پیدا می کند که شاید یکی از گرانبهاترین این منافع عشق است.
در ادامه ۱۰ رابطه عشق با سلامت بدن که توسط تحقیقات علمی به اثبات رسیده اند، ارائه می شود:
۱- مراجعه کمتر به پزشک
تحقیقات ثابت کرده اند که روابط عاشقانه باعث ابتلا کمتر به بیماری ها می شود. تا کنون کسی نتوانسته علت این ارتباط بین عشق و سلامت را به طور دقیق توضیح دهد، ولی فرضیات مختلفی در این رابطه مطرح شده اند. عده ای بر این عقیده اند که کلا سیستم بیولوژیکی انسان به گونه طرح ریزی شده است که همیشه باید در اجتماعات کوچک و با دیگران زندگی کند و اگر چنین اتفاقی نایفتد سطح استرس در فرد بالا رفته و این خود منجر به ضعف سیستم ایمنی و ابتلا به بیماری های مختلفی می شود. فرضیه دیگر این است که افرادی که دارای رابطه عاشقانه با یکدیگر هستند، بیشتر مواظب سلامت یکدیگر هستند. برای مثال یک همسر و دوست واقعی بیشتر می تواند شما را به خوردن سبزیجات و میوه ها و یا رعایت بهداشت دهانتان تشویق کند. وتمام این عادت های خوب مساوی است با ابتلا کمتر به بیماری ها.
۲- کاهش احتمال ابتلا به افسردگی و سو مصرف مواد
مطابق گزارش Health and Human Services داشتن یک رابطه عاشقانه بلند مدت باعث کاهش ابتلا به افسردگی در مردان و زنان می شود. همچنین مطابق همین گزارش کاهش استفاده از مشروبات الکلی و اعتیاد به مواد مخدر نیز از دیگر اثرات یک رابطه عاشقانه بلند مدت مخصوصا در جوانان است.
۳- کاهش فشار خون
محققان به این نتیجه دست یافته اند که افراد دارای روابط عاشقانه پایدار دارای فشار خون بهتری هستند. و در مقابل، نوسانات فشار خون در مواجهه با هیجانات در افراد فاقد این روابط بیشتر است.
۴- اضطراب کمتر
محققان در University of New York اقدام به گرفتن تصاویر MRI از مغز افرادی که دارای روابط عاشقانه بودند کردند(Functional MRI). آنها مشاهده کردند که در این افراد قسمت هایی از مغز که باعث ایجاد وابستگی می شود فعال تر، و قسمتی از مغز که باعث ایجاد اضطراب و دلهره می شود، دارای فعالیت کمتری است. نتایج این مطالعه در کنفرانس سال ۲۰۰۸ Society for Neuroscience ارائه شد.
۵- کنترل طبیعی درد
نتایج Functional MRI همچنین نشان داد که قسمتی از مغز که باعث کنترل درد می شود نیز در افراد دارای روابط عاشقانه پایدار، فعال تر است. در مطالعه دیگری که ۱۲۷۰۰۰ نفر در آن شرکت کرده بودند، به اثبات رسید که در افرادی که دارای روابط عاشقانه هستند، میزان بروز سردرد و کمردرد بسیار کمتر از سایر افراد است.
۶- کنترل بهتر استرس
اگر عشق باعث کنترل درد می شود، آیا نمی تواند بر روی استرس تاثیر مثبت داشته باشد؟
تحقیقات وجود این اثر مثبت را اثبات کرده اند. چنانچه شما با یک شرایط استرس زا روبرو شوید و در این حین فردی که شما را دوست دارد در کنار شما باشد، قاعدتا بهتر می توانید آن شرایط را تحت کنترل خود درآورید.
۷- تقویت سیستم ایمنی و کاهش ابتلا به بیماری ها

همانطور که می دانیم، روابط عاشقانه باعث کاهش استرس و اضطراب و افسردگی می شوند که این موارد هم به نوبه خود باعث افزایش قدرت دفاعی بدن می شوند. محققان در Carnegie Mellon University به این نتیجه رسیده اند که افراد دارای روابط عاشقانه در مواجهه با ویروس سرماخوردگی و آنفلوانزا، کمتر از دیگر افراد به این بیماری ها مبتلا می شوند.
۸- بهبودی سریع تر زخم ها و بیماری ها

قدرت روابط عاشقانه باعث افزایش سرعت بهبودی پس از ابتلا به بیماری ها و زخم ها می شود. محققان در Ohio State University Medical Center بر روی منطقه محدودی از پوست افراد مورد مطالعه جوش هایی را ایجاد کردند و سپس روند بهبودی را در افراد مورد بررسی قرار دادند. نتایج نشان داد که سرعت بهبودی جوش ها در افرادی که تازه ازدواج کرده بودند دو برابر بیشتر از افرادی بود که مجرد و فاقد روابط عاشقانه بودند.
۹- طول عمر بیشتر

یک کار تحقیقاتی بزرگ در دهه ۱۹۹۰ به مدت ۸ سال انجام شد و موضوع آن “بررسی اثر ازدواج های بر پایه عشق بر بروی میزان مرگ و میر” بود. نتیجه این تحقیق به این صورت منتشر شد که “میزان مرگ و میر در افرادی که ازدواج کرده بودند به میزان ۵۸% کمتر از افرادی بود که هرگز ازدواج نکرده بودند.”
۱۰- زندگی شاد تر و راحت تر

بنا بر مطالعه ای که در Journal of Family Psychology منتشر شد، شاد بودن بیش از اینکه به میزان درآمد خانواده وابسته باشد، به میزان صمیمیت و کیفیت رابطه افراد خانواده وابسته است. همچنین شواهد دیگری نیز وجود دارد که وجود عشق در خانواده باعث افزایش قدرت افتصادی خانواده نیز می شود.

تاثیر تولد فرزند بر روابط زن و شوهر

ازدواج رابطه نزدیکی است که بین زن و مرد برای مدتی طولانی برقرار می شود . موفقیت این پیوند ضامن سعادت و سلامت کل جامعه است . طبیعی است که پیش از ازدواج،زن و مرد باید عوامل گوناگونی را مدنظر قرار دهند تا بتوانند به موفقیتی نسبی در زمینه زندگی زناشویی دست یابند .
اما نگهداری هر چیز به مراتب مشکل تر از به دست آوردن آن است . به دست آوردن همسری مناسب بارها و بارها ساده تر از نگهداری و" راضی نگهداشتن" او از زندگی مشترک است . در زندگی هر زوج،موقعیت هایی ایجاد می شود که می تواند تعادلی را که پس از مدت زمانی به وجود آمده بر هم زده و زندگی زناشویی را به سوی عدم توازن سوق دهد .
با آینده نگری و رعایت بعضی از موارد پیشگیری کننده می توان از وقوع برخی از موقعیت ها جلوگیری کرد . اما رویارویی با بعضی از موارد متزلزل کننده زندگی مشترک از دایره کنترل بشر خارج بوده و گاه نیز برای برقراری ارتباطی محکم تر باید آنها را پذیرفت . یکی از مواردی که می تواند در زندگی تعادل یافته یک زوج جوان ، به صورت موقت اختلال ایجاد کند تولد فرزند است .
تولد فرزند یکی از تغییراتی است که به میزان زیادی در روابط خانوادگی و زناشویی تغییر ایجاد می کند و البته طبیعی است که این تغییر در مورد فرزند اول و در زوج های جوان بیشتر به چشم بخورد . به دنیا آمدن کودک بیش از هر کس دیگر موقعیت پدر جوان را مورد تهدید قرار می دهد . شور و شادی پدر شدن جای خود را با عواطف و احساسات دیگری عوض می کند . تا آنجا که فرزند را رقیب عشقی خود تلقی میکند . این حساسیت ها و عواطف متضاد ( دوست داشتن فرزند در کنار احساس رقابت با او ) واکنش های متفاوتی را در مردان جوان بر می انگیزد . این واکنش ها را می توان به دو بخش واکنش های روانی و رفتاری تقسیم بندی کرد .
واکنش های روانی
ترس از دست دادن موقعیت نزد افراد خانواده :هر تغییر روانی – خانوادگی و اجتماعی می تواند مسبب حالاتی همچون ترس باشد . تولد فرزند نیز به عنوان یکی از مهم ترین وقایع موجود در زندگی هر فرد ، در مدت زمان معینی می تواند تأثیرات کلی و جزئی فراوانی در روابط زناشویی به جای بگذارد . ( مهم آن است که این تغییرات منفی که سبب دور شدن عاطفی زن و مرد از همدیگرمیشود ، به سرعت کنترل شده و ارتباط زوجین را متزلزل نکند.) به دنیا آمدن طفل به علت تغییرات فراوانی که در زندگی خانوادگی- اجتماعی ایجاد می کند بیش از هر چیز می تواند منشاء حالت ترس در پدر باشد . این ترس به علت استرس های روزمره ای است که تازه وارد کوچک به جمع خانواده و به خصوص پدر،وارد می کند .
احساس تنهایی و طرد شدگی :
پس از ازدواج ، مرد و زنی که اکنون همسر تلقی می شوند تکیه گاه عاطفی و روانی یکدیگر قرارمی گیرند و برای تسلی یافتن در برابر مشکلاتی که در طول روز آزارشان داده،به یکدیگر پناه برده و ماننددوستانی قدیمی درد دل می کنند. به راستی یکی از کارکردهای اساسی نهاد خانواده ، آرامش یافتن در کنار یکدیگر و با هم بودن است .اما پس از تولد نوزاد موقعیت جدیدی پیش می آید .
فرد تازه ای به اعضای خانواده اضافه می شود که مسئولیت ها و مشکلات جدیدی را به وظایف والدین می افزاید . این موجود جدید به علت ناتوانی،مسئولیت ها و مراقبت های ویژه ای را می طلبد . واضح است که نگهداری از چنین موجود پاک ، ضعیف ، ظریف و زیبا ، قسمت عمده ای از وقت مادر را به خود اختصاص می دهد . بخصوص این که این مادر جوان و تا حدی بی تجربه ، وظایف دیگری نیز غیر از بچه داری به عهده دارد. پس طبیعی است که با این وظایف تمام ناشدنی ، فرصت چندانی برای رسیدگی به شوهر باقی نمی ماند .
زن اکثر اوقات خود را با بچه سپری می کند و مرد در جـّو خانواده ( که از پدر ، مادر و فرزند تشکیل می شود ) تنها باقی می ماند و این احساس،وجود او را فرا می گیرد که با تولد فرزند از جمع خانواده طرد شده و تمام محبت و توجه اطرافیان ، بخصوص همسر که تاکنون نقطه اتکا و پشتوانه او در کار و زندگی بوده است به طرف موجودی کوچک و ضعیف معطوف شده و دیگر عشق و علاقه پیشین را در او نمی یابد . پس نتیجه می گیرد که دیگر مورد علاقه همسرش نیست و فرزند ، جای او را گرفته است .
شاید این گلایه را از برخی پدران جوان شنیده باشید که می گویند : از وقتی بچه به دنیا آمده انگار که من اصلاً وجود ندارم و... و این،به معنی احساس خطر است . خطر از دست دادن موقعیت گذشته و تاراج محبت همسر توسط فرزند . تداوم این احساسِ تنهایی خطرناک بوده و ریشه بروز احساسات دیگری در پدران جوان است . چیزی مانند احساس ناامنی .
احساس ناامنی: احساس امنیت ، از عواطف زیربنایی و حیاتی برای تأمین بهداشت روانی بشراست . در صورتی که این اصلی ترین نیاز روانی انسان مرتفع نگردد ، احساس عدم امنیت به اشکال گوناگون خود را نشان خواهد داد . در حالت احساس عدم امنیت،شخص به طور دائم در تلاطم روانی و به هم ریختگی استو در صورت تداوم ، به انواع بیماری های جسمی و روانی مبتلا خواهد شد .
شخصی که دائم احساس عدم امنیت ، ترس و خطر میکند ، نمی تواند انسان سالمی باقی بماند . ممکن است با پرخاشگری و یا اضطراب واکنش نشان داده و در دنیای ذهنی خود ، مدام در حال دفع خطرات احتمالی باشد . به همین دلیل است که برا ی سلامت جسمی و روانی تا حد زیادی نیازمند احساس امنیت هستیم .
همان طور که قبلاً نیز اشاره کردیم ، پدر در اثر تولد فرزند تنها مانده وبه دلیل ا حساس تنهایی،احساسات دیگری همچون بی تکیه گاهی،عدم امنیت و حتی خشم،وجود او را فرا می گیرد . چرا که امنیت عاطفی و روانی او با ورود فرزند مورد تهدید قرار گرفته است . به گفته فیلسوف بزرگ ، پاسکال:" انسان بیش از یک عشق نمی تواند داشته باشد . اگر چند عشق داشت ، کم کم به سوی آن که شدیدتر ، هیجان بخش تر و شکوهمندتر است کشیده خواهد شد و دیگر عشقها را فدا خواهد کرد ." شاید به همین علت است که زنان بیشتر ترجیح می دهند محبت اولیه خود را نثار فرزندشان کنند که از بطن وجودشان پرورده شده و از شیره جانشان تغذیه می کند .
احساس محرومیت:
محرومیت حالتی است که در نتیجه ارضاء نشدن یا احتیاج پدید می آید . ارضا نشدن واحتیاج ممکن است در اثر عوامل بیرونی و محیطی ایجاد شود و یا این که عامل درونی داشته باشد . در اثر تولد فرزند،بیشتر اوقات مادر صرف مراقبت از کودک می شود و فرصتی برای ارضای احتیاجات روانی همسر و محبت کردن به او باقی نمی ماند . نتیجه این بی توجهی ها ، احساس محرومیت از علاقه ای است که نیاز روانی و اولیه هر انسانی تلقی می شود . هر انسانی نیازمند آن است که دوست داشته باشد و متقابلاً مورد محبت و علاقه دیگران ، بخصوص افراد مورد علاقه اش قرار گیرد . اگر یک طرف موازنه به هم بریزد به طور مسلم امنیت عاطفی و روانی شخص نیز متزلزل خواهد شد . خوب است به همان میزان که از دیگران محبت دریافت می کنیم ، از ابراز علاقه به اطرافیان نیزخودداری نکنیم.
مسلماً تولد فرزند نمی تواند از مهر و علاقه زن نسبت به شوهر بکاهد . اما با ورود این تازه وارد کوچک دیگر فرصتی برای ابراز محبت به شوهر باقی نمی ماند . زمان و فرصت کافی برای نشان دادن این محبت یک مسئله مهم و نوع ابراز محبت نیز مورد دیگری است . بسیار حیاتی است که اگر به کسی علاقه مند هستیم محبتمان را در کلام و عمل بهاو نشان دهیم . برای اکثر ما آدم های معمولی ، با زندگی ساده و معمولی این روزگار ، بیان احساسات در قالب واژه های کوچک و عبارات بسیار ساده و در عمل شاید با یک نگاه محبت آمیز ابراز می شود . البته همین میزان اندک نیز مستلزم فرصت است . اما اکثر مردان گرفتاری های متعدد همسران خود را در انجام مسئولیت ها و وظائف داخل و بیرون از خانه نادیده می گیرند و انتظار دارند همه چیز ، درست مثل گذشته سر جای خود باشد ، از اوضاع مادی، تغذیه ای و نظافت منزل گرفته تا محبت و آرامش گذشته . اما آیا واقعاً چنین امری امکان پذیر است ؟