لام عزیزم.الان که دارم اینو مینویسم خیلی آشفته ام.خیلی خسته ام.بهت احتیاج دارم.
ع.
عزیزم.نمیخوام شکایت کنم و بگم خسته شدم.اما الان خیلی نیاز به پشتیبانی
تو دارم.ما 6 ماهه ازدواج کردیم و مسلما تو هنوز نمیدونی در مقابل همسرت
چه وظا یفی داری ..فکرشو بکن من ازدواج که نکرده بودم ته تغاری خونه بودم
.پس تو هم مراعات حال منو بکن .....
کلا الان بعد از چندین هفته
دیگه داره دستم میاد که چه جوری باید برای کارام برنامه ریزی کنم که به
همشون برسم.اما بدون کمک تو نمیشه.
ع. عزیزم این به هم ریختگی خونه
وقتی که صبح میخواستم برم بیرون بد جوری روی اعصابم بود.و اون چیزی که
خیلی بیشتر اعصاب منو خورد میکنه اینه که تو به این به هم ریختگی دامن
میزنی.!!!!و هیچ چیزی هم از اون وسط کم نشده بود.محض رضای خدا حتی رخت
خوابها.
باید تقصیم کار به صورت خیلی عادلانه صورت بگیره.
من
یه سری پیشنهادهایی دارم که این جا مینویسم و تو اگه باهاشون موافقی که در
واقع باید باشی با هم در موردش صحبت میکنیم .چون من رو اینا فکر کردم.
یکی
از مهمترین کارایی که من تو خونه میکنم آشپزی هستش که حداقل باید سه شب
این کارو بکنم و تو نمیتونی بهم کمک کنی.بنابراین به طور پیش فرض همه
ظرفها دقت کن میگم همه ظرفها رو همیشه با هم میشوریم.میگم با هم چون
میدونم بدت میاد تنهایی بشوری.بنابراین هر موقع من تشخیص دادم باید ظرف
بشوریم میگی چشم.
هفته ای دو بار باید خونه کامل جارو بشه تا کثافت
نگیرتش و در نتیجه یک بار من و یک بار تو این کار رو انجام میدیم.باز هم
تشخیصش با من.چون در واقع بار فکری این که خونه کثیفه و حالا وقتشه رو من
به عهده میگیرم.در نتیجه هر موقع گفتم میگی چشم.
هفته ای یه بار باید طی کشیده بشه که طی کشیدن با تو و شستن آشپزخانه با من.
ماهی
یک بار حمام و هفته ای یک بار دستشویی باید شسته بشه.که به عهده تو
هستش.البته کامل و با مواد ضد عفونی کننده نه با آب.و دسشویی حمام هر
دوهفته یک بار
تمیز کاری و گردگیری اتاق خوابها با من و جارو کردن اونا با تو که باز هم وقتش رو من تعیین میکنم
شستن لباسا با من ولی جورابا و لباسای زیر با خودت .چون اونا باید با دست شسته بشه و تو ماشین نمیشه انداختشون ...
خوب میمونه یه خونه تکونی فصلی که اونو باید کارگر بگیریم
خوب خسته نباشید خونه تمییز شد.
موافقی دیگه ؟ اگه سوالی هست بپرس.فقط خواهشا مسئولیت هاتو خوب یاد بگیر.
و به این نکته اساسی دقت کن که تشخیص این که کی این کارا باید انجام بشه با من باشه و تو فقط انجامشون بده.
این جوری منم به کارام میرسم
اروپا: موفقیت مدیر بر اساس پیشرفت مجموعه تحت مدیریتش سنجیده میشود
ایران: موفقیت مدیر سنجیده نمیشود، خود مدیر بودن نشانه موفقیت است
اروپا: مدیران بعضی وقتها استعفا میدهند
ایران: عشق به خدمت مانع از استعفا میشود
اروپا: افراد از مشاغل پایین شروع میکنند و به تدریج ممکن است مدیر شوند
ایران: افراد مدیر مادرزادی هستند و اولین شغلشان در بیست سالگی مدیریت است
اروپا: برای یک پست مدیریت،
دنبال مدیر میگردند
ایران: برای یک فرد، دنبال پست مدیریت میگردند و در صورت لزوم این پست ساخته میشود
اروپا: یک کارمند ساده ممکن است سه سال بعد مدیر شود
ایران: یک کارمند ساده، سه سال بعد همان کارمند ساده است، در حالیکه مدیرش سه بار عوض شده
اروپا: اگر بخواهند از دانش و تجربه کسی حداکثر استفاده را بکنند، او را مشاور مدیریت میکنند
ایران: اگر بخواهند از کسی هیچ استفاده ای نکنند، او را مشاور مدیریت میکنند
اروپا: اگر کسی از کار برکنار شود، عذرخواهی میکند و حتی ممکن است محاکمه شود
ایران:
اگر کسی از کار برکنار شود، طی مراسم باشکوهی از او تقدیر میشود و پست مدیریت جدید میگیرد
اروپا: مدیران بصورت مستقل استخدام و برکنار میشوند، ولی بصورت گروهی و هماهنگ کار میکنند
ایران: مدیران بصورت مستقل و غیرهماهنگ کار میکنند، ولی بصورت گروهی استخدام و برکنار میشوند
اروپا: برای استخدام مدیر، در روزنامه آگهی میدهند و با برخی مصاحبه میکنند
ایران: برای استخدام مدیر، به فرد مورد نظر تلفن میکنند
اروپا: زمان پایان کار یک مدیر و شروع کار مدیر بعدی از قبل مشخص است
ایران: مدیران در همان روز
حکم مدیریت یا برکناریشان را میگیرند
اروپا: همه میدانند درآمد قانونی یک مدیر زیاد است
ایران: مدیران انسانهای ساده زیستی هستند که درآمدشان به کسی ربطی ندارد
اروپا: شما مدیرتان را با اسم کوچک صدا میزنید
ایران: شما مدیرتان را صدا نمیزنید، چون اصلاً به شما وقت ملاقات نمیدهد
اروپا: برای مدیریت، سابقه کار مفید و لیاقت لازم است
ایران: برای مدیریت، مورد اعتماد بودن کفایت میکند
مرکز آموزش بزرگسالان برگزار میکند
کلاسهاى بهاره براىخانم ها
ثبت نام تا پایان اردیبهشت ماه
توجه: به دلیل پیچیدگى و مشکلى موضوعات، براى هر کلاس بیش از 8 نفر ثبت نام نمیشود
کلاس ١
چگونه 2.5 متر ماشین رو تو 4 متر جای پارک قرار دهیم؟
برگزارى به صورت مرحله به مرحله همراه با نمایش اسلاید
مدّت: ٤ هفته، دوشنبهها و چهارشنبهها از ساعت ١٩ تا ٢١ کلاس ٢
مسابقه فوتبال یک ورزش است نه فیلم غیر اخلاقی
برگزارى به صورت میزگرد و بحث آزاد
مدّت: ٢ هفته، شنبهها از ساعت ١٨ تا ٢٠ کلاس ٣
آیا میتوان با آمادگی قبلی برای رفتن به مراسم عروسی همزمان با آقایان حاضر شد؟
برگزارى به صورت کار عملى و گروهى
مدّت: ٤ هفته، یکشنبهها از ساعت ١٩ تا ٢١ کلاس ٤
نحوه گرفتن صحیح فرمان اتومبیل (بطور ثابت و در حال دور زدن)
برگزارى به صورت نمایش فیلم با توضیحات تکمیلى
مدّت: ٣ هفته، پنجشنبهها از ساعت ١٤ تا ١٦
کلاس ٥
نحوه تشخیص تاریخ انقضاء مواد خوراکی از روی بسته آنها هنگام خرید
برگزارى به صورت نمایش ویدیویى
مدّت: ٤ هفته، سهشنبه و پنجشنبهها از ساعت ١٩ تا ٢١
کلاس ٦
عدم ترس از نازل پمپ بنزین و استفاده از آن
برگزارى به صورت کارگاه آموزشى همراه با گروههاى پشتیبان
مدّت: ٤ هفته، چهارشنبهها و پنجشنبهها از ساعت ١٩ تا ٢١ کلاس ٧
اهمیت دادن به ظاهر و هیکل خود بعد از ازدواج به مانند قبل آن
برگزارى به صورت بحث آزاد
مدّت: ٢ هفته، دوشنبهها از ساعت١٨ تا ٢٠ کلاس ٨
گفتن "عزیزم" به شوهر سلامتى شمارا به خطر نمیاندازد
برگزارى به صورت نمایش اسلاید همراه با نوار صوتى
مدّت: سه شب، یکشنبه، سهشنبه و پنجشنبه از ساعت ١٩ تا ٢١ کلاس ٩
چطور می توان با تلفن زیر 30 دقیقه صحبت کرد؟
برگزارى به صورت میزگرد و بحث آزاد
مدّت: حداقل ٦ ماه، سهشنبهها از ١٨ تا ٢٠ کلاس ١٠
آیا از لحاظ ژنتیکى غیرممکن است که هنگامی که خانم های خودمانی با هم تنها هستند حرف های زشت نزنند؟
برگزارى به صورت شبیهسازى کامپیوترى
مدّت: ٤ هفته پنجشنبهها از ساعت ١٢ تا ١٤ کلاس ١١
تفاوتهاى بنیادى بین شوهر و آرنولد شوارتزنگر ، براد پیت و بیل گیتس
برگزارى به صورت آنلاین و نقش بازى کردن
مدّت: نامحدود، سهشنبهها از ساعت ١٩ تا ٢٢
کلاس ١٢
رد نشدن از جلوی تلویزیون با جارو به هنگام پخش فینال جام باشگاه های اروپا
برگزارى به صورت تمرینات مدیتیشن و روشهاى تنفسى
مدّت: ٤ هفته، شنبهها و سهشنبهها از ١٧ تا ٢٠
کلاس ١٣
عدم حساسیت به دختران زیبا تر از خود و عدم زشت خطاب کردن آنها و ایراد بستن به آنها
برگزارى به صورت جلسات شوک درمانى
مدّت: سه شب، یکشنبه و سهشنبه و پنجشنبه از ساعت ١٩ تا ٢١
* پس از پایان دوره، به کسانى که امتحانات را با موفقیت بگذرانند دیپلم افتخار و کمک هزینه جراحی بینی داده خواهد شد. *
دوشنبه
الان رسیدیم خونه بعد ازمسافرت ماه عسل و تو خونه جدید مستقرشدیم.
خیلی سرگرم کننده هست اینکه واسه ریچارد آشپزی میکنم .
امروزمیخوام
یه جور کیک درست کنم که تو دستوراتش ذکر کرده ۱۲ تا تخم مرغ روجدا جدا
بزنین ولی من کاسه به اندازهی کافی نداشتم واسه همین مجبور شدم ۱۲ تا
کاسه قرض بگیرم تا بتونم تخم مرغهاروتوش بزنم .
سهشنبه
ما تصمیم گرفتیم واسهی شام سالاد میوه بخوریم . درروش تهیه ی اون نوشته بود ” بدون پوشش سروشود” ) لباس ، سسزدن= dressing) خب من هم این دستور رو انجام دادم ولی ریچارد یکی از دوستاشو واسه شام آورده بود خونه مون .
نمیدونم چراهر دوتاشون وقتی که داشتم واسهشون سالاد رو سرومیکردم اون جور عجیب و شگفتزده به مننگاه میکردن.
چهارشنبه
من امروز تصمیم گرفتم برنج درست کنم ویه دستور غذایی هم پیداکردم واسهی این کارکه میگفت قبل از دم کردن برنج کاملا شستوشوکنین.
پس من آبگرمکن رو راه انداختم و یه حموم حسابی کردم قبل از اینکه برنج رو دم کنم .
ولی من آخرش نفهمیدم اینکار چه تاثیری تو دم کردن بهتر برنج داشت .
پنجشنبه
باز هم امروز ریچارد ازم خواست که واسهش سالاد درست کنم . خب منهم یه دستور جدید رو امتحان کردم .
تودستورش گفته بود مواد لازم روآماده کنین و بعد اونو روی یه ردیف کاهو پخش کنین وبذارین یه ساعت بمونه قبل ازاین که اونو بخورین .
خب منم کلی گشتم تا یه باغچه پیداکردم و سالادمو روی یه ردیف از کاهوهایی که اون جا بود پخش و پرا کردم و فقط مجبور شدم یه ساعت بالای سرش بایستم که یه دفعه یه سگی نیاداونو بخوره.
ریچارد اومد اون جا و ازم پرسید من واقعا حالم خوبه؟؟
نمیدونم چرا ؟عجیبه !!! حتماخیلی توکارش استرس داشته
باید سعی کنم یه مقداری دلداریش بدم.
جمعه
امروز یه دستورغذایی راحت پیدا کردم . نوشته بود همهی مواد لازم رو تو یه کاسه بریزو بزن به چاک
beat it =در غذا : مخلوط کردن ، درزبان عامیانه : بزن به چاک
خب منم ریختم تو کاسه و رفتم خونهی مامانم .
ولی فکر کنم دستوره اشتباه بود چون وقتی برگشتم خونه مواد لازم همون جوری که ریختهبودمشون تو کاسه مونده بودند.
شنبهریچارد
امروز رفت مغازه ویه مرغ خرید و از من خواست که واسهی مراسم روز یکشنبه
اونو آماده کنم ولی من مطمئن نبودم که چه جوری آخه میشه یه مرغ رو واسه
یکشنبه لباس تنش کرد وآماده اش کرد .
قبلا به این نکته تو مزرعهمون
توجهی نکرده بودم ولی بالاخره یه لباس قدیمی عروسک پیداکردم و با کفشهای
خوشگلش ..وای من فکر میکنم مرغه خیلی خوشگل شده بود.
وقتی ریچارد مرغه
رو دید اول شروع کرد تا شمارهی ۱۰به شمردن ولی بازم خیلی پریشون بود.
حتما به خاطر شغلشه یا شایدم انتظارداشته مرغه واسهش برقصه.
وقتی ازش پرسیدم عزیزم آیا اتفاقی افتاده ؟ شروع کرد به گریه و زاری وهی داد میزد آخه چرامن ؟ چرامن؟
هووووم … حتما به خاطر استرس کارشه … مطمئنم …
تهران لندن