از بیل گیتس پرسیدند: از تو ثروتمند تر هم هست؟
گفت: بله فقط یک نفر.
پرسیدند: چه کسی؟
بیل
گیتس ادامه داد: سالها پیش زمانی که از اداره اخراج شدم و به تازگی
اندیشههای خود و در حقیقت به طراحی مایکروسافت می اندیشیدم، روزی در
فرودگاهی در نیویورک بودم که قبل از پرواز چشمم به نشریه ها و روزنامه ها
افتاد. از تیتر یک روزنامه خیلی خوشم اومد، دست کردم توی جیبم که روزنامه
رو بخرم دیدم که پول خرد ندارم. خواستم منصرف بشم که دیدم یک پسر بچه سیاه
پوست روزنامه فروش وقتی این نگاه پر توجه مرا دید گفت این روزنامه مال
خودت؛ بخشیدمش؛ بردار برای خودت.
گفتم: آخه من پول خرد ندارم!
گفت: برای خودت! بخشیدمش!
سه چیز در زندگی پایدار نیستند
رویاها
موفقیت ها
شانس
سه چیز در زندگی که وقتی از کف رفتند باز نمی گردند
زمان
گفتار
موقعیت
سه چیز ما را نابود می کنند
تکبر
زیاده طلبی
عصبانیت
شور عشق، یعنی همان احساساتی که اوایل آشنایی با یک نفر، ما را مشغول میکند و خواب و خوراکمان را میگیرد، مبنای درستی برای زندگی مشترک نیست؛ یعنی این قبیل عواطف مثل استارت ماشین عمل میکنند. خداوند آنها را در وجود انسان قرار داده که آدم را به حرکت درآورد. ولی ما نمیتوانیم فقط با استارتزدن و باک ِ بدون بنزین حرکت کنیم.
ادامه مطلب ...
1) آرامش
حتی یک مورد سوگواری شدید یا زدن به سروصورت دیده نشد. میزان تاثر و اندوه بطور خود بخود بالا رفته بود.
2) وقار
صفوف منظم برای آب و غذا. بدون هیچ حرف زننده یا رفتار خشن.
3) توانمندی
بعنوان نمونه معماری باورنکردنی بطوریکه ساختمانها به طرفین پیچ و تاب میخوردند ولی فرو نمی ریختند.
4) رحم و شفقت
مردم فقط اقلام مورد نیاز روزانه خود را تهیه کردند و این باعث شد همه بتوانند مقداری آذوقه تهیه کنند.
5) نظم
غارتگری دیده نشد. زورگویی یا ازدست دیگران ربودن دیده نشد. فقط تفاهم بود.
به مجموعهای از تواناییهای دانشی، بینشی و توانشی افراد به انضمام یکسری از شایستگیهای فردی- اجتماعی که هرکس را به خودکنترلی و کسب توانمندی بیشتر سوقدهد، «هوش هیجانی» و یا بهتعبیری «هیجان مؤثر» گویند.
ادامه مطلب ...بهار خوش عذار آمد
بهار آمد بهار آمد بهار خوش عذار آمد
خوش و سرسبز شد عالم، اوان لاله زار آمد
ز سوسن بشنو ای ریحان که سوسن صد زبان دارد
به دشت آب و گل بنگر که پرنقش و نگار آمد
گل از نسرین همیپرسد که چون بودی در این غربت
همیگوید خوشم زیرا خوشیها زان دیار آمد
سمن با سرو میگوید که مستانه همیرقصی
به گوشش سرو میگوید که یار بردبار آمد
یک شهر کوچک، جهنمی بیکران است.
- ضربالمثل آرژانتینینویسنده: گیلرمو مارتینز
مترجم: پویا کرمبخش