تفریحی ,سرگرمی ,عکس عاشقانه ,مطالب خواندنی, مدل لباس 2019 ,lovefun

گالری عکس ,مدل لباس, آرایشگری ,اس ام اس های جدید, مسائل زناشوئی, عاشقانه ,عکس فانتزی

تفریحی ,سرگرمی ,عکس عاشقانه ,مطالب خواندنی, مدل لباس 2019 ,lovefun

گالری عکس ,مدل لباس, آرایشگری ,اس ام اس های جدید, مسائل زناشوئی, عاشقانه ,عکس فانتزی

تست هوش:یک معما از دکتر حسابی – ساعت اشتراکی


سه نفر برای خرید ساعتی به یک ساعت فروشی مراجعه میکنند. قیمت ساعت ۳۰ هزار تومان بوده و هر کدام نفری ۱۰ هزار تومن پرداخت میکنند تا آن ساعت را خریداری کنند…



 تست هوش:یک معما از دکتر حسابی – ساعت اشتراکی

ادامه مطلب ...

زندگی کوتاه است قواعد را بشکن


زندگی کوتاه است قواعد را بشکن

 

 

هنوز هم بعد از این همه سال، چهره‌ی ویلان را از یاد نمی‌برم. در واقع، در طول سی سال گذشته، همیشـه روز اول مـاه کـه حقوق بازنشستگی را دریافت می‌کنم، به یاد ویلان می‌افتم ...

ادامه مطلب ...

تفاوت چپ دستها با راست دستها


پژوهشگران اسپانیایی در تحقیقات خود نشان دادند که افراد چپ دست خوبیهای دنیا را در نقطه مقابل راست دستها می بینند.محققان دانشگاه گرانادا با بازنگری تعداد زیادی از مطالعات مربوط به راست دستها و چپ دستها دریافتند دستی که افراد با آن می نویسند نگاه آنها را نسبت به دنیا تغییر می دهد و می تواند بر روی روش این افراد در دیدن مفاهیمی چون خوبی و بدی تاثیر بگذارد. به طوری که چپ دستها خوبی دنیا را در سمت چپ و راست دستها آن را در طرف مخالف می بینند...


تفاوت چپ دستها با راست دستها


برپایه این تحقیقات، تجربیات ادراکی و حرکتی به طور اجتناب ناپذیری با دستی که قدرت بیشتری دارد ارتباط دارند و تا حد چشمگیری بر روی چگونگی نگاه ما به دنیا و درک مفاهیمی چون خوبی و بدی اثر می گذارند.

ادامه مطلب ...

ماجرای رنجش دوست


ماجرای رنجش دوست



روزی خانمی سخنی را بر زبان آورد که مورد رنجش خاطر بهترین دوستش شد ، او بلافاصله از گفته خود پشیمان شده و بدنبال راه چاره ای گشت که بتواند دل دوستش را بدست آورده و کدورت حاصله را برطرف کند.

ادامه مطلب ...

طلب بخشش به سبک بچه زرنگ ها


کودکی به مامانش گفت، من واسه تولدم دوچرخه می خوام. بابی پسر خیلی شری بود. همیشه اذیت می کرد. مامانش بهش گفت: آیا حقته که این دوچرخه رو برات بگیریم واسه تولدت؟ بابی گفت: آره.
مامانش بهش گفت، برو تو اتاق خودت و یه نامه برای خدا بنویس و ازش بخواه به خاطر کارای خوبی که انجام دادی بهت یه دوچرخه بده.

نامه شماره یک
سلام خدای عزیز
اسم من بابی هست. من یک پسر خیلی خوبی بودم و حالا ازت می خوام که یه دوچرخه بهم بدی.
دوستدار تو
بابی

بابی کمی فکر کرد و دید که این نامه چون دروغه، کارساز نیست و دوچرخه ای گیرش نمیاد. برای همین نامه رو پاره کرد.

ادامه مطلب ...

داستان حضرت سلیمان(ع) و مورچه


داستان حضرت سلیمان(ع) و مورچه

روزی حضرت سلیمان (ع ) در کنار دریا نشسته بود ، نگاهش به مورچه ای افتاد که دانه گندمی را باخود به طرف دریا حمل می کرد. سلیمان (ع) همچنان به او نگاه می کرد که دید او نزدیک آب رسید.در همان لحظه قورباغه ای سرش را از آب دریا بیرون آورد و دهانش را گشود ، مورچه به داخل دهان او وارد شد ، و قورباغه به درون آب رفت.
سلیمان مدتی در این مورد به فکر فرو رفت و شگفت زده فکر می کرد ، ناگاه دید آن قورباغه سرش را از آب بیرون آورد و دهانش را گشود ، آن مورچه آز دهان او بیرون آمد، ولی دانه ی گندم را همراه خود نداشت …
 

ادامه مطلب ...

مادرید، 20 مایل (داستان کوتاه)


تابلویی سبز رنگ به سرعت از کنارمان می گذرد:
«مادرید، 20 مایل»
دو ساعت بدون توقف به سمت شمال غرب، در جاده بودیم. جیمی، مشغول رانندگی بود. آشفته و مضطرب به نظر می رسید، هر از چند گاهی موهای جلوی صورتش را کنار می زد.
از این سکوت یکنواخت خسته شده بودم، نگاهی به پشت سرم انداختم. پدربزرگ، بی خبر از اطرافش مشغول خواندن کتاب بود.
جاده خلوت بود و طولانی، آسمان، رنگ نارنجی به خود گرفته بود و خورشید در انتهای جاده غروب می کرد.
پدر بزرگ سرش را به جلو خم کرد و با چشمهای گود رفته و نسبتاً درشتش که به رنگ آبی روشن بود، نگاهی به من انداخت: «بالاخره کجا می رویم؟»
منتظر جواب بود و من ناچاراً سکوت می کردم. نمی دانست باید بقیه عمرش را در کنار هم سن و سالانش سپری کند.
پس از چند لحظه، جیمی در حالی که موهای جلوی صورتش را کنار می زد، جواب داد: «گردش می رویم»

ادامه مطلب ...