تفریحی ,سرگرمی ,عکس عاشقانه ,مطالب خواندنی, مدل لباس 2019 ,lovefun

گالری عکس ,مدل لباس, آرایشگری ,اس ام اس های جدید, مسائل زناشوئی, عاشقانه ,عکس فانتزی

تفریحی ,سرگرمی ,عکس عاشقانه ,مطالب خواندنی, مدل لباس 2019 ,lovefun

گالری عکس ,مدل لباس, آرایشگری ,اس ام اس های جدید, مسائل زناشوئی, عاشقانه ,عکس فانتزی

عروس شیشه‌ای در هم شکست


جام جم آنلاین: زن جوانی که در آرزوی لاغری به سر می‌برد، به توصیه زن همسایه به مصرف شیشه پرداخت اما در دام اعتیاد گرفتار شد.خبر نگار جام جم از وضعیت این زن گزارش می دهد: در چشمانش دنیایی از ناامیدی موج می‌زند، همانند انسان مسخ‌شده‌ای است، قدرت فکر کردن ندارد، برای حضور در اتاق بی‌تابی می‌کند. وقتی مقابل مشاور نیروی انتظامی قرار می‌گیرد، با اولین پرسش بغض فروخورده‌اش می‌ترکد و قطرات اشک، شیار باریکی را روی صورتش نمایان می‌کند.

 

او با صدای لرزان می‌گوید: چه فرقی می‌کند اسم من چیست؟ فقط می‌دانم که دیگر راه بازگشتی برای خود باقی نگذاشته‌ام و پس از 22 سال سن، در پنجمین ماه زندگی مشترک خود از خانه‌ای که با هزاران امید و آرزو قدم در آن گذاشته بودم، با خفت و خواری بیرون رانده شدم.

آب لیوان پلاستیکی را تا آخر سر می‌‌کشد و می‌گوید: در یکی از روزهای سال گذشته جوانی که در همسایگی ما سکونت داشت مرا از پدر پیرم خواستگاری کرد، در همان روز خواستگاری نگاه معنادار جوان خواستگار آزارم می‌داد، سرانجام به عقد و ازدواج یکدیگر درآمدیم و من روانه خانه بخت شدم؛ خانه‌ای که می‌گفتند باید با لباس سفید وارد آن می‌شدم و با کفن بیرون می‌آمدم.


آهی می‌کشد و ادامه می‌دهد: به دلیل چاقی مفرطی که از دوران نوجوانی داشتم، از همان روزهای اول با زخم زبان مادرشوهر و دیگر اعضای خانواده‌ام روبه‌رو بودم. یک روز مادرشوهرم به خانه آمد و گفت: فلان فامیل امروز به من می‌گفت: عجب عروس چاق و چله‌ای از لپ‌لپ درآورده‌اید!

روز دیگر خواهرشوهرم می‌گفت: وقتی راه می‌روی زمین زیر پایت تکان می‌‌خورد و من برای ترساندن بچه‌هایم، از تصویر تو استفاده می‌کنم و...

دیگر تاب و تحمل این زخم زبان‌ها را نداشتم تا این که یک روز صبح وقتی به قصد خرید از خانه خارج شده بودم، یکی از همسایه‌ها که از قدیم او را می‌شناختم مرا دید و وقتی متوجه ناراحتی من شد، سفره دلم را برایش گشودم و او نیز با ظاهری غمگین وانمود کرد که شریک غصه‌های من است.

زن جوان لختی سکوت می‌کند و می‌گوید: زن همسایه به من گفت: برادرش هم این مشکل را داشت اما پس از مصرف کریستال بشدت لاغر شد.

او آنقدر در این باره صحبت کرد که من نیز وسوسه شدم. زن همسایه وقتی اشتیاق مرا دید، گفت: اگر دو هفته از کریستال استفاده کنی، بشدت لاغر می‌شوی و دیگر کسی جرات تحقیر و جریحه‌دار کردن احساسات تو را نخواهد داشت. آن روز با خوشحالی پیشنهاد او را پذیرفتم و زن همسایه پس از گرفتن 50 هزار تومان برایم کریستال آورد و من نیز به توصیه او روزی 2 بار مواد مصرف می‌کردم.

زن جوان بار دیگر بغض می‌کند و پس از دقایقی ادامه می‌دهد: هر روزی که می‌گذشت اعتیاد من شدیدتر می‌شد تا این که شوهرم و اعضای خانواده‌اش وقتی متوجه شدند من به کریستال (شیشه)‌ اعتیاد پیدا کرده‌ام مرا طرد کردند و با شکایت همسرم در دادگاه خانواده، حکم طلاق من صادر شد.

وی اضافه کرد: اکنون به بن‌بست رسیده‌ام و دیگر قادر به تحمل این شرایط نیستم زیرا پس از طلاق، پدر پیرم نیز گفت حاضر به پذیرش دختری نیست که اعتیاد بخت او را به تباهی پیوند زده است و...

گزارش حاکی است، پس از مشاوره زن جوان، وی با مساعدت مسوولان مرکز مشاوره در یک مرکز ترک اعتیاد بستری شد.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد