تفریحی ,سرگرمی ,عکس عاشقانه ,مطالب خواندنی, مدل لباس 2019 ,lovefun

گالری عکس ,مدل لباس, آرایشگری ,اس ام اس های جدید, مسائل زناشوئی, عاشقانه ,عکس فانتزی

تفریحی ,سرگرمی ,عکس عاشقانه ,مطالب خواندنی, مدل لباس 2019 ,lovefun

گالری عکس ,مدل لباس, آرایشگری ,اس ام اس های جدید, مسائل زناشوئی, عاشقانه ,عکس فانتزی

پایان 20 روز آوارگی دختر فراری 15 ساله

دختر نوجوانی که به دلیل سخت گیری های زیاد والدینش از خانه فرار کرده بود بعد از 20 روز توسط ماموران شناسایی شد و از آنچه در این روزها بر او گذشته است، گفت.

به گزارش خبرنگار ما، 20 روز پیش ماموران پلیس با شکایت اعضای یک خانواده متوجه شدند دختر 15ساله آنها به نام سحر گم شده است. مادر سحر به ماموران گفت دخترش روز حادثه به بهانه رفتن به مدرسه از خانه خارج شده و دیگر بازنگشته است. وی گفت؛ سحر هر روز از مدرسه به خانه می آمد و اگر هم می خواست جایی برود با من یا پدرش می رفت و امکان نداشت او بدون اجازه ما جایی رفته باشد. با توجه به شرایط سنی این دختر و اینکه او محدودیت های زیادی داشت فرضیه فرار از خانه مطرح شد و ماموران کامپیوتر شخصی سحر را مورد بررسی قرار دادند. در این مرحله مشخص شد این دختر از مدتی قبل با جوانی به نام نیما چت می کرده و با او در ارتباط بوده است. ماموران نیما را شناسایی کردند و او را مورد بازجویی قرار دادند.

پسر جوان مدعی شد یک بار بیشتر سحر را ندیده است. او گفت؛ من با سحر چت می کردم و او به من گفته بود 21ساله است. بعد از مدتی با هم قرار گذاشتیم و همدیگر را دیدیم. از چهره سحر متوجه شدم او سن کمی دارد اما همچنان مدعی بود سن واقعی اش را گفته و چهره اش جوان مانده است. بعد از آن هم دیگر او را ندیدم تا اینکه چند روز بعد با من تماس گرفت و گفت به سمت قم حرکت کرده است و از من خواست به او بپیوندم اما قبول نکردم.

در حالی که ماموران به قم رفته بودند و در آنجا دنبال دختر نوجوان می گشتند زنی که خود را مدیر مدرسه سحر معرفی می کرد مدعی شد دختر نوجوان در خانه اوست. دقایقی بعد ماموران به آنجا رفتند و دختر 15ساله را دستگیر کردند. سحر که به شدت خسته و از چهره اش مشخص بود روزهای سختی را گذرانده است، به ماموران گفت؛ پدر و مادرم خیلی من را محدود می کردند. آنها حتی اجازه نمی دادند با دوستانم به تفریح بروم و همیشه یک نفر را با من می فرستادند. از این کارشان خیلی ناراحت بودم و بارها بر سر این موضوع با هم درگیر شده بودیم.

وی ادامه داد؛ گاه برای اینکه بتوانم با دوستانم بیرون بروم ساعت ها به مادرم التماس می کردم. در نهایت هم اگر مادرم خیلی به من لطف می کرد اجازه می داد بروم اما حتماً باید خواهر کوچک ترم را با خودم می بردم. بعد از این گردش هم زمانی که به خانه می آمدیم مادرم خواهرم را مجبور می کرد هر اتفاقی را که افتاده بود برایش تعریف کند. از اینکه مادرم این طور مرا کنترل می کرد خیلی ناراحت بودم. احساس می کردم به شخصیتم توهین و با این کارش تحقیرم می کند. خیلی احساس تنهایی می کردم تا اینکه یک روز در چت روم با نیما آشنا شدم. می دانستم اگر واقعیت را بگویم و خودم را دختری 15ساله معرفی کنم نیما هم دیگر با من حرف نمی زند، به همین خاطر گفتم 21ساله هستم. مدتی بعد از چت با هم قرار ملاقات گذاشتیم. نیما شک کرده بود. سعی می کردم مثل دختران بزرگ رفتار کنم تا او متوجه نشود. با این حال با نیما هم نتوانستم ارتباط خوبی برقرار کنم. سرانجام تصمیم گرفتم به این زندگی پر از تحقیر پایان دهم.

وی گفت؛ از خانه خارج شدم. هیچ پولی هم برنداشتم. فکر می کردم می توانم روی پای خودم بایستم. با نیما تماس گرفتم و گفتم می خواهم به قم بروم به این امید که او هم به من کمک کند اما نیما مرا تنها گذاشت و گفت همراهی ام نمی کند. در جایی که من بودم سوءاستفاده های زیادی از من شد. چون پولی نداشتم که جای خواب و غذا برای خودم تهیه کنم هر کس که برای کمک به سمتم می آمد از من سوءاستفاده می کرد. 20 روز گذشت و من در خیابان ها آواره بودم. هر طور شده بود دوباره خودم را از قم به تهران رساندم.

سحر که هنگام بازگو کردن این حرف ها به شدت می گریست، ادامه داد؛ از وضعیتی که داشتم خیلی ناراحت بودم. بیشتر از اینکه در خانه پدرم تحقیر شوم توسط افرادی تحقیر می شدم که مرا آزار می دادند تا یک لقمه نان به دستم بدهند. به خانه مدیرم رفتم. احساس می کردم تنها جایی که امنیت دارم منزل اوست. او با من خیلی با مهربانی رفتار کرد. اما با پلیس تماس گرفت و مرا به آنها معرفی کرد. دختر نوجوان بعد از انجام بازجویی ها به خانواده اش تحویل داده شد و این بار به دستور دادیار رضوانفر رئیس شعبه 10 دادیاری دادسرای ناحیه 27 تحقیقات در مورد شناسایی افرادی که در این مدت سحر را مورد آزار قرار داده بودند، آغاز شد. دادیار رضوانفر با اشاره به این پرونده خطاب به خانواده ها گفت؛ محدودیت های بی حد و بی دلیل باعث طرد شدن دختران از خانواده می شود و آسیب جدی به آنها می زند. خانواده ها باید از سرنوشت دخترانی مثل سحر عبرت بگیرند و با دختران خود درست رفتار کنند.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد