تفریحی ,سرگرمی ,عکس عاشقانه ,مطالب خواندنی, مدل لباس 2019 ,lovefun

گالری عکس ,مدل لباس, آرایشگری ,اس ام اس های جدید, مسائل زناشوئی, عاشقانه ,عکس فانتزی

تفریحی ,سرگرمی ,عکس عاشقانه ,مطالب خواندنی, مدل لباس 2019 ,lovefun

گالری عکس ,مدل لباس, آرایشگری ,اس ام اس های جدید, مسائل زناشوئی, عاشقانه ,عکس فانتزی

من اسرار قتل شوهرم را می دانم

زن جوان که از ترس همدستش نتوانست واقعیت را در جلسه محاکمه بگوید بعد از پایان دادگاه در حالی که گریه می کرد ماجرای قتل شوهرش را برای قضات توضیح داد.

به گزارش خبرنگار ما این زن توضیح داد چطور مرد مهمان شوهرش را کتک زد و بعد برای به قتل رساندن او با خودرو از رویش رد شد. متهم با بیان واقعیت به دلیل همکاری با قضات در مجازاتش تخفیف گرفت.

آغاز تحقیقات

هشت مردادماه سال 85 ماموران پلیس راه اتوبان قم پیکر مردی نیمه جان را پیدا کردند که هرچند کنار اتوبان افتاده بود اما به دلیل اینکه هیچ جراحتی روی بدنش نبود به نظر نمی رسید بر اثر تصادف بیهوش شده باشد، پلیس به این نتیجه رسید که این مرد تصادف نکرده است، بنابر این باز پرس کشیک را در جریان قرار دادند و از همان لحظه اول تحقیقات آغاز شد. کارآگاهان ابتدا مدارک موجود اطراف مرد بیهوش را جمع آوری و در میان این مدارک کاغذی را پیدا کردند که شماره تماسی روی آن نوشته شده بود، سپس مرد بیهوش به بیمارستان انتقال یافت. آنان با شماره تلفن به دست آمده تماس گرفتند و از زنی که پشت خط بود خواستند در صورتی که شخصی را با هویت مرد بیهوش می شناسد به ماموران بگوید. این زن گفت آنچه از مشخصات این مرد به او گفته شده نشان می دهد وی از مستاجرانش است که به تازگی به خانه او رفته است.

بنابر این خانواده مرد بیهوش پیدا و مشخص شد وی اصغر نام دارد و روز حادثه قصد داشت به قم برود اما این تمام ماجرا نبود. 45 روز بعد زمانی که اصغر در بیمارستان جان باخت مادر وی شکایتی به پلیس ارائه داد و ادعا کرد اصغر از مدتی قبل با همسرش اختلاف داشته و مردی به نام عباد با آنها زندگی می کرده و عمده ترین علت درگیری این زن و شوهر حضور عباد در خانه شان بود. بنابراین رعنا و عباد دستگیر شدند و در بازجویی های فنی-پلیسی به قتل اعتراف کردند.

رعنا گفت؛ عباد از اقوام دور ماست و از زمانی که رفت و آمدش به خانه ما زیاد شد با هم رابطه برقرار کردیم و برای اینکه شوهرم را از سر راه برداریم به اتفاق عباد او را کشتیم.

با تکمیل پرونده و صدور کیفر خواست برای این دو متهم روز گذشته جلسه رسیدگی به اتهام آنها برگزار شد.

محاکمه

در ابتدای جلسه محاکمه محمد شادابی نماینده دادستان تهران در جایگاه حاضر شد و برای هر دو متهم تقاضای مجازات کرد و گفت؛ عباد و رعنا، اصغر را به قتل رساندند و سپس با داستانسرایی قصد داشتند بازپرس پرونده را منحرف کنند اما تحقیقات فنی نشان داد چطور آنها اصغر را کتک زده و سپس با خودرو از روی پیکر او رد شده اند. بنابراین برای رعنا به اتهام معاونت در قتل و برای عباد به اتهام قتل عمد تقاضای مجازات دارم.

سپس فرزند و مادر اصغر در برابر قضات قرار گرفتند و مادر مقتول برای هر دو متهم تقاضای قصاص کرد ولی پسر اصغر اعلام کرد از مادرش شکایتی ندارد و فقط خواستار مجازات عباد است. این پسر نوجوان گفت؛ پدرم و عباد چندین بار با هم درگیر شدند و عباد پدرم را زد، پدرم می خواست او را از خانه بیرون کند اما عباد نمی رفت.

فرزند مقتول ادامه داد؛ من با عموهایم زندگی می کنم اما دلم می خواهد پیش مادرم باشم چراکه می دانم مادرم در این ماجرا مقصر نیست.

سپس متهم ردیف اول در جایگاه حاضر شد و گفت؛ اتهام قتل عمد را قبول ندارم. روز حادثه رعنا حالش بد شد و اصغر من را بیدار کرد و خواست همسرش را به بیمارستان برسانم. ما سوار ماشین شدیم و به سمت بیمارستان حرکت کردیم. بیمارستانی که اصغر می گفت من بلد نبودم و قرار شد خودش به من آدرس بدهد. ما مسیر را اشتباه رفتیم و اصغر عصبانی شد و بر سرم داد و فریاد کرد. من به حالت قهر ماشین را ترک کردم و اصغر هم از خودرو پیاده شد. دقایقی بعد من فکر کردم اصغر دوباره سوار اتومبیل شده برای همین پشت فرمان نشستم و حرکت کردم، بعد با صدای داد و فریاد رعنا متوجه شدم اصغر روی صندوق عقب نشسته بود و زمانی که من حرکت کردم او به زمین افتاده است. در همین لحظه پنچر کردیم و به آپاراتی رفتیم. زمانی که برگشتم اصغر نبود. ما تصور کردیم او به خانه بازگشته است. به محض اینکه وارد خانه شدیم زن صاحبخانه به ما گفت پلیس اصغر را پیدا کرده است.

وی ادامه داد؛ من همه گفته هایم را در اداره آگاهی و بازپرسی رد می کنم چرا که این حرف ها حقیقت نبود. من و رعنا هیچ رابطه یی با هم نداشتیم و آنچه من در مورد این رابطه گفته ام دروغ است. چون نیمی از پول پیش خانه را من داده بودم، در منزل این زوج زندگی می کردم.

در ادامه زن صاحبخانه در برابر قضات قرار گرفت و گفت؛ روز حادثه ساعت چهار صبح بود که رعنا و اصغر به اتفاق عباد از خانه خارج شدند و من هم دیگر نخوابیدم. حدود یک ساعت و نیم بعد آنها برگشتند. اصغر همراه آنها نبود. در همان لحظه تلفن زنگ زد و یک مامور پلیس به من گفت فرد نیمه جانی را پیدا کرده است که از روی مشخصات آن فهمیدم اصغر است. عباد و اصغر بسیار با هم دعوا می کردند و چند بار من برای جدا کردن آنها رفته بودم.

سپس رعنا به دفاع از خود پرداخت. او نیز اتهام معاونت در قتل را رد کرد و گفت؛ من هیچ رابطه یی با عباد نداشتم و حرف هایی که گفتم فقط به خاطر این بود که عباد در جریان تحقیقات به من تهمت های زیادی زده بود. روز حادثه چون حالم بد بود شوهرم عباد را بیدار کرد تا مرا به بیمارستان ببرد. در راه به دلیل اینکه عباد مسیر را اشتباه رفته بود آنها دعوا کردند. شوهرم از ماشین پیاده شد و عباد هم پشت سر او رفت و من متوجه مشاجره آنها نشدم اما دیدم عباد به سمت خودرو آمد و سوار شد. چند بار به او گفتم شوهرم جا مانده است اما توجهی نکرد.

پس از دفاعیات وکلای دو متهم و اخذ آخرین دفاع و در حالی که جلسه محاکمه تمام شده بود، رعنا از هیات قضات خواست چند دقیقه یی با آنها تنها صحبت کند چرا که می خواست برخی واقعیت ها را به آنها بگوید تا قطعه گمشده پازل این پرونده را به آنها بدهد. این زن گفت؛ روز حادثه من در خودرو دیدم که شوهرم و عباد با هم دعوای سختی کردند و بعد پیاده شدند. درگیری آنها ادامه داشت. چون درد زیادی داشتم نمی توانستم پیاده شوم. در خودرو نشسته بودم و فقط فریاد می زدم تا اینکه عباد با سرعت به سمت ماشین آمد و سوار شد و در حالی که شوهرم روی زمین افتاده بود، او را زیر گرفت و چند بار از روی وی رد شد. من واقعیت را گفتم تا بدانید در قتل شوهرم نقشی نداشتم و اگر آزادم کنید به شهرم بر می گردم تا پسرم را بزرگ کنم.

در پایان جلسه محاکمه هیات قضات شعبه 71 دادگاه کیفری (رحیمی، عزیزمحمدی، محمدی کشکولی و سری) وارد شور شدند و عباد را به قصاص محکوم و رعنا را به خاطر همکاری با قضات و بیان واقعیت به سه سال حبس با احتساب ایام بازداشت محکوم کردند.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد