جام جم آنلاین: نامادری سنگدل به خاطر این که دختر 3 ساله شوهرش را سد راه زندگیاش میدید ، او را به قتل رساند.
به گزارش جامجم، ماجرای این کودک آزاری اوایل بهمن سال گذشته، هنگامی فاش شد که یکی از مسوولان بیمارستانی در شهرستان قزوین در تماس با مرکز فوریتهای پلیسی 110 عنوان کرد دختر 3 سالهای که آثار کبودی بسیار روی بدنش مشهود است، از سوی زن و مردی که ادعا میکنند والدین وی هستند، به بیمارستان انتقال یافته و در بخش مراقبتهای ویژه بستری است.
پس از این تماس، ماموران برای بررسی وضعیت دختربچه به بیمارستان اعزام و در تحقیق از پرستاران و پزشک معالج کودک متوجه شدند وی بر اثر شکنجه، در کما به سر میبرد.
با به دست آمدن این اطلاعات، ماموران که احتمال میدادند، دختر 3 ساله به نام فاطمه مورد کودک آزاری قرار گرفته است، والدین وی را با هماهنگی قضایی بازداشت و به اداره آگاهی منتقل کردند، اما آنها در بازجوییهای پلیسی منکر آزار و اذیت دختر کوچولو شدند. اما در تحقیق از اهالی محل زندگی این زوج معلوم شد؛ کودک 3 ساله که با پدر و نامادریاش زندگی میکند بارها از سوی نامادریاش با شلاق شکنجه شده است.
با فاش شدن این موضوع، ماموران به تحقیق دوباره از زن و مرد متهم پرداختند که عاقبت حکیمه نامادری سنگدل راز کودک آزاریاش را فاش کرد.
اظهارات نامادری سنگدل
زن سنگدل - حکیمه - در اظهاراتش به پلیس گفت: پس از جدایی از شوهرم، با دختر خردسالم زندگی میکردم، چندی قبل با مردی که دختر 3 سالهای داشت، ازدواج کردم. در این مدت دختر 3 ساله وی مدام بهانه مادرش را میگرفت، اما شوهرم اجازه نمیداد تا او مادرش را ببیند.
دختر کوچولو به حرفهای من گوش نمیداد و اثاثیه منزل را به هم میریخت و همیشه با فرزندم مشاجره و دعوا میکرد.
متهم ادامه داد: وقتی از بدرفتاریهای او به پدرش میگفتم، بدون توجه به اوضاع از من میخواست با دخترش مهربان باشم، اما هر کار میکردم تا دختر کوچولو آرامتر شود، بیفایده بود و مرا عصبانی میکرد. من هم او را با شلاق کتک میزدم و تهدیدش میکردم که اگر ماجرا را به پدرش بگوید، او را در اتاق حبس خواهم کرد و او هم از ترس سکوت میکرد.
روز حادثه هم به دنبال شیطنتهایش وقتی کتکش زدم، او بیهوش شد، چند بار صدایش زدم، اما پاسخی نداد.
ماجرا را به شوهرم اطلاع دادم که وی هراسان خود را به منزل رساند و او را به بیمارستان انتقال دادیم.
مرگ پس از 4 ماه
به دنبال اظهارات این زن، تحقیقات برای فاش شدن ابعاد مختلف این پرونده ادامه داشت تا این که 3 روز قبل، دختر خردسال پس از 4 ماه بیهوشی در بیمارستان، جان خود را از دست داد. با مرگ وی، روند رسیدگی به پرونده وارد مرحله جدیدی شد و حکیمه نامادری وی در بازجویی، عاقبت انگیزه اصلی خود را از آزار و اذیت دخترخواندهاش فاش کرد.
نامادری: فاطمه سد راه زندگیام بود
حکیمه - متهم به قتل - در اظهاراتش به پلیس گفت: پس از ازدواج با پدر فاطمه، نسبت به این دختر بیعلاقه بودم، اما همسرم دختر مرا مانند فاطمه دوست داشت و با او مهربانی میکرد تا احساس غریبی نکند.
شوهرم از من میخواست با فاطمه رفتار خوبی داشته باشم تا او جای خالی مادرش را احساس نکند، من هم به دروغ وانمود میکردم که خواسته او را عملی میکنم. وقتی میدیدم شوهرم با فاطمه با مهربانی رفتار میکند، کینه او را به دل گرفتم و این کینه تدریجی باعث شد، من دخترک را کتک بزنم تا باعث مرگ وی شوم تا بعد از او، دختر من تنها وارث شوهرم شود بنابراین فاطمه کوچولو را بارها کتک میزدم و بدنش را با سیخ داغ میسوزاندم تا آتش کینههایم خاموش شود.
نامادری سنگدل گفت: وقتی شوهرم در خانه بود، با دخترش مهربانی میکردم، اما در غیاب او، فاطمه را کتک میزدم و اوبه دنبال تهدیدهایم، بناچار ماجرا را برای پدرش بازگو نمیکرد تا این که روز حادثه از شدت عصبانیت و کینه، او را آنقدر کتک زدم تا بمیرد. دخترم با شنیدن صدای گریه فاطمه، از اتاق بیرون آمد و عاجزانه از من خواست دیگر او را کتک نزنم، که او را به کناری پرت کردم و به کتک زدن فاطمه ادامه دادم تا این که شوهرم با من تماس گرفت و گفت زودتر به خانه میآید. پس از بازگشت وی به منزل وانمود کردم فاطمه هنگام بازی با دختر من، به زمین افتاده و بیهوش شده است. بدرفتاریهای من، عاقبت دامن خود و زندگیام را گرفت.