راز جوان بدهکاری که به خاطر پرداخت بدهی اش پدربزرگ و مادربزرگ خود را کشته بود تا جواهرات آنان را سرقت کند، چند روز پس از این جنایت برملا شد و به دستگیری او انجامید.
به
گزارش خبرنگار ما ساعت 30/1 بامداد روز سوم اردیبهشت ماه ماموران کلانتری
مصطفی خمینی حین گشت زنی در اطراف بزرگراه بهشت زهرا(س) با دو شیء مشکوک
روبه رو شدند. وقتی یکی از ماموران برای بررسی موضوع به این اشیا نزدیک
شد، مشاهده کرد آنها جسد یک زن و یک مرد هستند. بنابراین موضوع از طریق
افسر نگهبان کلانتری به بازپرس جنایی کشیک تهران گزارش داده شد و بلافاصله
با حضور وی و کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی تحقیقات برای مشخص شدن هویت
و علت مرگ این زن و مرد آغاز شد. بررسی های اولیه حاکی از آن بود که
مقتولان که سن زیادی داشتند بر اثر خفگی جان داده اند. به این ترتیب اجساد
برای روشن شدن هویت آنها و همچنین انجام معاینه های دقیق تر به پزشکی
قانونی انتقال یافت.
در حالی که سه روز از طرح این معمای جنایی
گذشته بود دو نفر به کلانتری غیاثی رفتند و از ناپدید شدن پدر و مادرشان
به نام های اسماعیل -83ساله- و زهرا- 70ساله- خبر دادند. از آنجا که
مشخصات ارائه شده از سوی این دو نفر به مشخصات اجساد کشف شده نزدیک بود
آنان برای شناسایی پدر و مادرشان به پزشکی قانونی فراخوانده شدند و پس از
مشاهده جنازه ها اعلام کردند اجساد متعلق به اسماعیل و زهرا است.
هنگامی
که فرزندان دو مقتول برای کشف سرنخ هایی از علت مرگ والدین شان تحت
بازجویی قرار گرفتند، اعلام کردند آخرین کسی که آنها را پیش از مرگ شان
دیده یکی از نوه های مقتولان به نام جواد است. دو فرزند اسماعیل و زهرا
گفتند جواد پدر و مادرشان را روز دوم اردیبهشت به حوالی میدان خراسان برده
اما بعد از آنکه آنان را از خودرواش پیاده کرده دیگر هیچ اطلاعی از آنان
ندارد. این سرنخ کافی بود تا جواد به عنوان مظنون اصلی دستگیر شود، اما وی
هنگامی که تحت بازجویی قرار گرفت دست داشتن در مرگ پدربزرگ و مادربزرگش را
انکار کرد و گفت از مرگ آنان بی اطلاع است. به رغم این انکارها کارآگاهان
که به ضد و نقیض گویی های حرف های او پی برده بردند تحقیقات را از وی
ادامه دادند تا اینکه سرانجام این جوان به کشتن پدربزرگ و مادربزرگش
اعتراف کرد و چگونگی انجام این جنایت را شرح داد. جواد گفت؛ یکی از
دوستانم به نام ناصر مبلغ 550 هزار تومان از من طلبکار بود و برای پس
گرفتن پولش مرا تحت فشار گذاشته بود، اما من چنین پولی نداشتم. به همین
دلیل به فکر افتادم با کشتن مادربزرگم جواهرات او را بدزدم و با فروش آن
بدهی ام را بپردازم. روز حادثه در حالی که همسر و فرزندانم به مسافرت رفته
بودند با مادربزرگم تماس گرفتم و از او و پدربزرگم دعوت کردم به خانه ام
واقع در خیابان نبرد بیایند. قبل از رسیدن آنها با همکاری ناصر از
داروخانه قرص خواب آور خریدم و قرص ها را در آبمیوه حل کردم و منتظر شدم
تا اسماعیل و زهرا از راه برسند. ساعت 30/4 عصر پدربزرگ و مادربزرگم آمدند
و من با آبمیوه از آنان پذیرایی کردم. دقایقی بعد هر دو آنها بیهوش شدند و
من و ناصر کارمان را شروع کردیم. ابتدا سراغ زهرا رفتیم. ناصر پاهای او را
گرفت و من روسری همسرم را دور گردنش پیچیدم و او را خفه کردم. بعد از آن
سراغ اسماعیل رفتیم که در اتاق پذیرایی خوابیده بود، ولی او به هوش آمده
بود. ناصر از روبه رو او را گرفت و در حالی که وی از خودش مقاومت نشان می
داد من از پشت با روسری وی را خفه کردم. بعد از آن برای اینکه از مرگ آنها
مطمئن شوم طنابی دور گردن هر دوشان پیچیدم. سپس لباس هایشان را از تن شان
بیرون کشیدم و آنها را در حوالی بهشت زهرا رها کردیم. من با این کار
طلاهای زیادی به دست آوردم و با فروش آنها به شخصی به نام غلام مبلغ یک
میلیون و 200 هزار تومان به دست آوردم و بدهی ناصر را پرداختم. به دنبال
اعترافات این جوان کارآگاهان در دو عملیات جداگانه ناصر را به اتهام
معاونت در قتل اسماعیل و زهرا و همچنین غلام و برادرش تقی را به خاطر خرید
اموال مسروقه بازداشت کردند. سرهنگ سعید لیراوی معاون مبارزه با جرائم
جنایی پلیس آگاهی تهران بزرگ ضمن اعلام این خبر از ادامه تحقیقات از
متهمان پرونده خبر داد.