تفریحی ,سرگرمی ,عکس عاشقانه ,مطالب خواندنی, مدل لباس 2019 ,lovefun

گالری عکس ,مدل لباس, آرایشگری ,اس ام اس های جدید, مسائل زناشوئی, عاشقانه ,عکس فانتزی

تفریحی ,سرگرمی ,عکس عاشقانه ,مطالب خواندنی, مدل لباس 2019 ,lovefun

گالری عکس ,مدل لباس, آرایشگری ,اس ام اس های جدید, مسائل زناشوئی, عاشقانه ,عکس فانتزی

فرجام تلخ ازدواج با مزاحم تلفنی

فرجام تلخ ازدواج با مزاحم تلفنی

اعتماد: ازدواج دختر جوان با یک مزاحم تلفنی باعث شد او پس از شش سال زندگی مشترک به خاطر اعتیاد شوهرش به دادگاه خانواده برود و دادخواست طلاق بدهد.

چندی قبل زنی به نام ندا که از زندگی با شوهر معتادش به تنگ آمده بود با مراجعه به مجتمع قضایی خانواده ونک با ارائه دادخواستی خواستار جدایی از او شد.

این زن که شش سال با شوهرش محمود زندگی کرده است به قاضی حسن عموزادی- رئیس شعبه 268- گفت؛ محمود مدت هاست به مواد مخدر اعتیاد دارد. اولین باری که از این موضوع مطلع شدم سعی کردم به او کمک کنم تا ترک کند اما او پس از مدتی دوباره به مصرف مواد روی آورد. این موضوع ادامه داشت و من به خاطر علاقه یی که به همسرم داشتم اعتیادش را هم تحمل می کردم تا اینکه فهمیدم به مصرف قرص های روانگردان روی آورده است. چون تحمل چنین شرایطی برایم سخت بود تصمیم گرفتم از محمود جدا شوم. وقتی قاضی عموزادی از ندا در مورد چگونگی آشنایی اش با محمود پرسید او در حالی که سرش را پایین انداخته بود، گفت؛ رابطه ما از یک تماس تلفنی اشتباه شروع شد. شماره تلفن خانه ما با شماره خانه دایی محمود بسیار به هم شبیه بود.

یک بار که محمود قصد داشت با دایی اش صحبت کند به اشتباه شماره خانه ما را گرفت و به جای دایی اش با من حرف زد. اولین تماس خیلی کوتاه بود و محمود با عذرخواهی تلفن را قطع کرد. اما بعد از آن چند مرتبه دیگر تماس گرفت و گفت دنبال یک هم صحبت می گردد تا با او درد دل کند. من هم به نظرم رسید او جوان خوبی است، قبول کردم و به حرف هایش گوش دادم.

مدتی گذشت و پسر جوان چند روز یک بار تماس می گرفت و با هم هم صحبت می شدیم تا اینکه روزی او به من ابراز علاقه کرد. من هم با توجه به اطلاعاتی که از زبان خودش شنیده بودم با پیشنهادش موافقت کردم و از آن پس با تماس های هرروزه مان ارتباط مان تبدیل به رابطه یی عشقی شد. شش ماه از این ماجرا گذشت تا اینکه تصمیم گرفتیم موضوع را با خانواده هایمان در میان بگذاریم و با هم ازدواج کنیم. این در حالی بود که تا آن زمان حتی یک بار هم همدیگر را ندیده بودیم و همه شناختی که از هم داشتیم از طریق تماس های تلفنی بود. وقتی اعضای خانواده ام از این ماجرا مطلع شدند به سختی مخالفت کردند. حتی پدرم در این باره با من صحبت کرد و گفت چطور می خواهی با پسری که تا به حال او را ندیده یی، ازدواج کنی؟ من آن زمان جوان بودم و حال و هوای جوانی باعث شده بود به حرف های هیچ کس گوش ندهم. بالاخره هر کاری که می توانستم انجام دادم و با فشارهایی که به پدر و مادرم آوردم آنها را برای این ازدواج راضی کردم.

ندا ادامه داد؛ سرانجام با محمود در یک دفترخانه قرار گذاشتیم و برای نخستین بار همدیگر را نیم ساعت قبل از عقد در آنجا ملاقات کردیم. ظاهر محمود با آن تصویری که من از او در ذهنم ساخته بودم تفاوت زیادی داشت اما دیگر کار از کار گذشته بود و قرار بود لحظاتی دیگر به طور رسمی به عقد همدیگر درآییم. چون خانواده ام را برای این کار وادار کرده بودم چاره یی نداشتم و آن روز درحالی که شک و تردید همه وجودم را فرا گرفته بود پای سفره عقد نشستم و از فردای آن روز به خانه بخت رفتم. من که تا پیش از این کوچک ترین تحقیقی در مورد خواستگارم نکرده بودم پس از چند روز فهمیدم او معتاد است. هر کاری که می توانستم برای نجات او انجام دادم اما وقتی همه تلاش هایم بی نتیجه ماند تصمیم گرفتم مهریه ام را که 800 سکه بهار آزادی است، ببخشم و به زندگی سیاهم با این مرد معتاد پایان دهم.

در پی اظهارات این زن قاضی عموزادی محمود را به دادگاه فراخواند تا در برابر ادعاهای همسرش پاسخگو باشد.

صبح روز گذشته محمود در دادگاه حاضر شد و ضمن تایید گفته های ندا از دادگاه برای ترک اعتیادش فرصت خواست. او گفت اگر همسرم یک بار دیگر به من فرصت دهد قول می دهم برای همیشه مواد مخدر را کنار بگذارم. ندا وقتی در برابر حرف های همسرش قرار گرفت به مخالفت با او پرداخت و گفت؛ محمود تاکنون چندین بار از این وعده ها داده . من نمی توانم با چنین مردی زندگی کنم. به دنبال اظهارات این زن رئیس دادگاه رسیدگی به پرونده را به آینده موکول کرد.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد